دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

چرا نیاز است فیلمهای باکیفیت تماشا کنیم؟

چهارشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۶، ۱۱:۳۵ ب.ظ

بعد از تماشای تعداد زیادی فیلم و افزایش تجربه و رسیدن به حد مشخصی از پختگی دیگر نه رنگ و لعاب فیلمهای هالیوودی چشمت را خواهد گرفت و نه داستان های به ظاهر الهام بخش آن فریبت خواهد داد. بیشتر آن آثاری که در دوران نوجوانی شگفت زده ات کرده اند جذابیتشان را برایت از دست خواهند داد، به آن اندازه که بعد از چند دقیقه از پخش و دیدن دوباره شان، آن تصویر زیبای ابتدایی ات از آنها خراب خواهد شد و حتی حاضر به نشستن و ادامه تماشای شان نخواهی بود.

دوست ندارم یک حکم کلی صادر کنم، اما انگار فیلمهای هالیوودی تماماً تظاهرند. حتی متفاوت بودنشان هم یک نمایش تصنعی ست. چیزی در آنهاست که از زندگی دور است. و همین مسئله آنها را "به درد نخور" میکند.

البته در این تخریب ذهنیت و نگاه به سینما به عنوان شکلی از تجارت و نه یک هنر، مسائل دیگری هم نقش دارند. برای مثال وقتی به حقه های فیلمنامه نویسی آگاه میشوی و میفهمی تمام گره هایی که روزی هنگامی تماشای فیلمی ذهنت را مشغول کرده بودند، فریب هایی برای محکم تر نشاندنت بر روی صندلی های سینما بوده، اعتمادی درونت باقی نمیماند. این حرف به معنی آن نیست که نباید در داستان گره یا سوپرایزی وجود داشته باشد. اما این نقاط برجسته باید از دل داستان بیرون آمده باشند. نه این که دور و بر چند غافلگیری و دیالوگ خوب، داستانت را بنویسی!

همین چیزهای به ظاهر ساده بخش زیادی از  لذت تماشا را در وجودت میکشد، چون نمیتوانی لحظه ای نگاهت را از تقلبی بودن تمام آن تصاویر و گفتگوها برداری.

به همین خاطر است که بعد از مدتی ناگزیر، رو به سینمای مستقل آمریکا می آوری و بعد از آن و به تدریج به سمت سینمای اروپا حرکت خواهی کرد.

سینمای اروپا جایی نیست که در آن برای لذت به تماشای فیلم بنشینی. حداقل در ابتدا برای لذت بردن آماده نیستی. فیلمها به وحشتت می اندازند. آزارت میدهند، عصبانی ات میکنند، خسته و کسل ات میکنند و اگر هنوز رمق یا انگیزه ای برای ادامه تماشا در وجودت مانده باشد، با آنچه من  "رویارویی با واقعیت ها" صدایش میکنم، تو را، از خودت ناامید میکنند.

تماشای آثار با کیفیت سینمای اروپا ( و نگاه کردن به آثار هر سینماگر اصیل دیگری در هر نقطه دنیا)، اگرچه از جنس دیگری است، اما شباهت زیادی به خواندن شاهکارهای ادبی دارد. همانطور که بعد از تمام کردن و بستن یک کتاب خوب، آنچه که به آن تبدیل شده ای، قابل قیاس با شخصیت گذشته ات نیست، تجربه تماشا یک اثر دردناک سینمایی هم میتواند به یک نقطه ی قوت قابل اتکا در تصمیم های مهم آتی زندگی ات تبدیل شود.

چون آنها با دست گذاشتن بر نقاط پوشیده ی زندگی و شخصیت انسان ها یا تمرکز و بزرگنمایی نواحی بسیار معمولی آن باعث میشوند جور دیگری به رویدادهای روزمره یا غیرعادی زندگی نگاه کنی و از آن مهمتر به شکل متفاوتی با "خودت" رو به رو شوی..فکر میکنم این آیینگی و رو به رویی از هرچیز دیگری مهمتر است. آنها بدین شکل چیزی را درونت میکارند یا پرورش خواهد داد که پیش از وجود نداشته یا تا اندازه ریشه دار نبوده و به آن فکر نشده است.

تماشای فیلمهای خوب شخصیتت را قوام میبخشند، بی آنکه متوجه باشی با قرار دادنت در موقعیت های سخت، هوش اخلاقی ات را تقویت میکنند و با روایت بخش های کمتر شناخته شده ای از زندگی مسیر خودشناسی ات را بازتر مینماید.

سینمای اروپا، خود ِ زندگی نیست اما به آن نزدیک است. اشتیاق بعضی از سینماگران اروپا برای ساخت آنچه به آن فکر میکنند و به آن اعتقاد دارند و توجه اندک به گیشه، جوایز و نظر منتقدین از آنها و آثارشان موجودات اصیل تری ساخته است. اصالتی که تنها برای ببیننده ای که به شکل منحصر به فرد خود، وجود و چشمانی اصیل دارد قابل درک و دیدن است.


http://s9.picofile.com/file/8308219868/1454678703_Rosetta.jpg


  • موافقین ۸ مخالفین ۰
  • چهارشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۶، ۱۱:۳۵ ب.ظ
  • Mohammad Mahdi ..

نظرات  (۶)


بله خب این نکته هم هست ولی من فرض رو بر این گذاشتم که تماشاچی درک و متر درستی داره برای تشخیص فیلم خوب و بد. 

ولی من بعد کشش و جذابیت سرگرم کننده ی فیلم هم برام مهمه، من فکر میکنم اگه یه فیلمی برام کسالت باره یعنی حس های منو نتونسته خوب به کار بگیره و به نظرم سینما این کارشه و اگه نتونه پس فیلم خوب نیست، به خاطر همین فیلمهای اروپایی رو دوست ندارم. حتی اونایی که به زعم کارشناسها شاخص هستن. 
پاسخ:
به نظر من همونطور که خوندن آثار کلاسیک ادبیات نیاز به ذوق و مهارت داره، تماشای فیلم های خوب هم ذهن ورزیده میخواد..گاهی باید ایرادو در سطح توانایی و سلیقه خودمون جستجو کنیم..
نمی تونستم بیشتر از این با متنی راجع به اهداف فیلم دیدن موافق باشم.
از یه جایی به بعد که بیشتر با ماهیت هنر و سینما آشنا شدم فهمیدم دیگه "کتاب ها" تنها مرجعم برای پیدا کردن جواب سوال هام، شناختن خودم و رسیدن به حقیقت نیستن؛ فیلم ها هم همین طور ن. بعد دیگه فیلم برام سرگرمی نبود. خیلی وقت ها حتا لذت بخش هم نبود اما می تونست جواب باشه. بعدتر که تجربه م بیشتر شد، لذت رو نه در جذابیت های ظاهری و قصه های پر تعلیق و اینسپایرینگ هالیوودی، که در زیبایی و هوشمندی بیان و پیچیدگی مفهوم دیدم و الان همون اندازه از فیلم های معناگرا و پیچیده ی اروپایی لذت می برم که زمانی از فیلم های جذاب و قصه محور و توخالی هالیوودی می بردم. (هرچند همون طور که خودتون اشاره کردید، همه ی آثار هالیوود رو هم نباید به این چشم دید.)
من هیچ وقت کامنت نمی ذارم اما این بار نتونستم مقاومت کنم و نگم چقدر بابت این متن ممنونم که بالاخره برای اولین بار جایی عین این نظرم رو خوندم که فیلم خوب فیلمی ه که منو به خودم برگردونه؛ به درونم.
پاسخ:
راستش منم نمیتونم در این مورد با یه کامنت بیشتر از این همسو باشم..
اجازه هست به جای جواب دادن فقط لبخند بزنم؟ :)
  • امیرحا فظ
  • متن خوبی نوشتید و من به طور کلی با شما موافقم و فکر میکنم اصالت کار هنری از جایی حاصل میشه که هنرمند به غیر از به تماشا قرار دادن هنر خودش به هیچ چیز دیگری مخصوصا پول فکر نمیکنه. 
    فقط اینکه به نظر من در سینمای هالیوود هم فیلم خوب پیدا میشه، هر چند به ندرت. فکر میکنم نمیشه گفت که هر فیلمی که هالیوودی هست ارزش دیدن نداره.
    پاسخ:
    بله مفهوم ارزش کاملا نسبیه..
  • مهدیار دلکش
  • سلام خدایان بر تو پسر
    پاسخ:
    و بدرود شیاطین بر تو باد :)
  • هلیکس بانو
  • اولین فیلمی که دیدم و حس کردم کتاب خوندم فیلم آبی از سه گانه سه رنگ بود و از بعد از اون فیلم، فهمیدمکه چقدر هویت سینمای اروپا با فیلمای هالیوودی که قبلا دیدم فرق میکنه

    واقعا فیلم خوب، کتابه!
    پاسخ:
    آره..میشه ساعتها و ساعتها در مورد سینمای کیشلوفسکی حرف زد..
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی