دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جزئیات» ثبت شده است


کارهای هنرمندانه را تحسین می کنم. بسیار محتاط، تقریبأ نامحسوس، کاملأ حساب شده و اجرایی دقیق، بله همین که پالتو را روی شانه های لطیف و تسلیمم می گذارد، در چشم به هم زدنی روی جیب داخلی کتش خم می شود تا نیم نگاهی به پیام های دریافتی تلفن همراهش بیندازد.

به ناگاه ، همۀ حواسم را باز می یابم.

خیانت.

قدر ناشناسی.

پس من بدبخت این جا چه کار می کنم!!!

من که نزدیک بودم، شانه هایم گرم و آرام و دست های تو نزدیک! پس چه کردی؟

چه کار برایت مهم تر از دریافت لطف زنانه ی من بود. آن هم زنی این طور رام؟

نمی توانستی تلفن همراه لعنتی ات را بعدا وارسی کنی، دست کم بعد از عشق باختن من؟


+دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد| آنا گاوالدا| الهام دارچینیان



در زدن لئا همیشه شبیه شعر بود - والا ، در آمیخته با تردیدی زیبا و به تمامی مقطع و قائم { چون سطرهای زیرهم شعر } شروع در زدنش از معصومیت و زیبایی خودش می گفت و تصادفاً به گفتن از پاکی همه ی دوشیزه های جوان ختم میشد..


+مجموعه داستان نغمه ی غمگین | داستان دختری که میشناختم | جی.دی.سلینجر