دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

وقت نشناسی

سه شنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۹:۴۳ ب.ظ


کارهای هنرمندانه را تحسین می کنم. بسیار محتاط، تقریبأ نامحسوس، کاملأ حساب شده و اجرایی دقیق، بله همین که پالتو را روی شانه های لطیف و تسلیمم می گذارد، در چشم به هم زدنی روی جیب داخلی کتش خم می شود تا نیم نگاهی به پیام های دریافتی تلفن همراهش بیندازد.

به ناگاه ، همۀ حواسم را باز می یابم.

خیانت.

قدر ناشناسی.

پس من بدبخت این جا چه کار می کنم!!!

من که نزدیک بودم، شانه هایم گرم و آرام و دست های تو نزدیک! پس چه کردی؟

چه کار برایت مهم تر از دریافت لطف زنانه ی من بود. آن هم زنی این طور رام؟

نمی توانستی تلفن همراه لعنتی ات را بعدا وارسی کنی، دست کم بعد از عشق باختن من؟


+دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد| آنا گاوالدا| الهام دارچینیان


  • موافقین ۳ مخالفین ۰
  • سه شنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۹:۴۳ ب.ظ
  • Mohammad Mahdi ..

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی