دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

حرص ِ داشتن ِ همه چیز در کنار هم...

يكشنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۸، ۱۰:۱۳ ب.ظ

چیزی که می‌خوام بگم یه اتفاق خاص نیست که کسی اونو ندیده باشه ولی شاید با یه نمونه بهتر بشه بهش پرداخت. اون مثال ملموس رو میخوام از فصل اول سریال True Detective بزنم.

برای اونهایی که ندیدن خلاصه ماجرا اینه که یکی از دوتا کارآگاه اصلی‌این سریال مردی هست به نام مارتی که یه پلیس معمولی تو دایره جناییه. تو یکی از قسمت‌ها در حالیکه دوربین زن زیبای نیمه برهنه‌اش رو (که تازه از خواب بیدارشده) دنبال می‌کنه به خود مارتی می‌رسه که با لباس کار روی صندلی داخل پذیرایی خوابش برده!

حدس اول زن و خب تماشاگر اینه که به خاطر سنگینی کار و دیر برگشتن به خونه‌ست ولی در آینده اتفاق‌های دیگه‌ای هم رخ میده.

می‌بینیم که مارتی با یه زن دیگه می‌خوابه و همسرش بعد از اینکه متوجه قضیه میشه وسایلشو جمع میکنه، دست بچه‌ها رو میگیره و ترکش میکنه. ولی در نهایت مارتی بعد از اظهار پشیمانی و کلی خواهش و تمنا، برش میگردونه!

همین اتفاق چند سال دیگه تکرار میشه ولی اینبار دیگه زنش حاضر به برگشتن نیست و اتفاقا یه جور دیگه ای هم حالش رو جا میاره که قبلا تو یه پست گفتم.

اما سوالی که همیشه برای من پیش اومده اینه که... چرا چنین آدم‌هایی ازدواج می‌کنند؟ واضحه که مارتی چیزهای دیگه‌ای از این بخش زندگیش (S^e^x life) می‌خواد ولی کلا یه راه دیگه ای رو انتخاب کرده!

متوجه مزایای ازدواج هستم (اینکه جامعه تازه تو رو به رسمیت میشناسه و برای آدم‌هایی که بچه میخوان راه معقول‌تریه و...) اما این موضوع هم باز در همه جوامع صدق نمی‌کنه و در نقاطی از دنیا این مزایا تنها در انحصار ازدواج رسمی نیست.

همینطور متوجه خامی ِ ناشی از شناخت ضعیف آدم‌ها از خودشون و نیازهاشون در سنین جوانی هم هستم، که به تصمیم اشتباه ازدواج در اون سن ختم میشه. و تمام پایبندی‌ها و تاوان‌های جدایی که در پی‌اش میاد. ولی این قضیه رو ما گاها در آدم‌های باهوش و مستقل ِ میان‌سال هم می‌بینیم.

پس داستان چیه؟ چرا آدمی که نیازهای دیگه‌ای داره و لذت رو به شکل دیگه‌ای میشناسه وارد تعهد میشه و بعد خیانت می‌کنه؟

آیا همه اینها فقط ناشی از یه خودفریبی و دیگرفریبی ساده‌ست (درباره این که میشه دو زندگی موازی در کنار هم داشت؟)

درباره حرص ِ داشتن ِ همه چیز در کنار همه؟

یا اینکه داشتن "همه چیز در یکجا" برای انسان یه نیاز واقعیه ولی جامعه و سنت‌ها (با همه ی شرطی‌سازی‌هاشون) آدم‌ها رو به شکلی پرورش میدن که این اجازه رو به مابقی ندن؟

یا این مسئله فقط از تفاوت میان آدم‌ها نشات می‌گیره و اگه همه به خوبی و به شکل صادقانه خودشون و خواسته‌هاشونو بشناسند دیگه مسئله‌ای در میان نخواهد بود؟ داستان چیه واقعا؟

 

  • موافقین ۸ مخالفین ۰
  • يكشنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۸، ۱۰:۱۳ ب.ظ
  • Mohammad Mahdi ..

نظرات  (۵)

شاید باید اینطور هم نگاه کرد که از اولش تصمیم نداشته ازدواجش این بشه. خیلی‌ها چنین تصمیمی نداشتند ولی در مسیر زندگی براشون پیش اومده؛ پیش اومدن به معنیِ جبر ولی به معنیِ تغییر روندی که پیش‌بینی می‌کرده.

برای این عده، بنظر من، اون سؤالِ چرا ازدواج کردید خیلی معنادار نیست.

من این سریال رو دیدم ولی حقیقتش یادم نیست اون آقا جزو این دسته بود یا نه.

پاسخ:
این بی اختیاری هم که میگید یا از روی نا آگاهیه یا ناتوانی...دلیلی نداره که نتونیم شرایطمون در آینده رو تا حدودی پیش بینی کنیم. 
این پیش اومدن که گفتید، از فقدان خودشناسی و خودآگاهی  و نداشتن برنامه ریزی نشان میگیره به نظرم.
  • فاطمه سروری
  • سلام

     

    آدمِ لعنتی دوست داره تجربه کنه؛ حتی محدودیت رو دوست داره تجربه کنه و بعد ازاد بشه

    چون انسان حریص کمال‌طلب و بینهایت‌طلبه

    و اکثر انسان‌ها نمیدونن از زندگیشون چی میخوان و واقعا هدفشونو تو بعضی زمینه‌های زندگی نمیدونن

  • زهرا یگانه
  • واقعیت اینه که آدم های کمی حوصله ی این رو دارن که وقت با ارزششون (!) رو صرف این کنند که واقعا کی هستن، چی هستن و خواسته های واقعیشون چیه! در نتیجه در مواجهه با موقعیت های آنی تسلیم خواسته ها و حس های زودگذر می شن.

  • بهداد فروزش
  • شما فوق العاده هستید 🌹

    -

    ما نماینده برترین برندهای فیلتر آب ، دستگاه تصفیه آب ، تصفیه آب ، تصفیه آب خانگی و فیلتر تصفیه آب هستیم.

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی