دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

توان استفاده از خودخواهی محض..

پنجشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۶، ۱۰:۳۸ ب.ظ


اصلا کسی جرئت دارد یک روز صبح جلو آینه بایستد و صاف و پوست کنده به خودش بگوید: "آیا من حق خطا کردن ندارم؟" فقط همین چند کلمه. کسی جرئت دارد مستقیم به زندگی خودش نگاه کند و هیچ چیز همخوانی در آن نبیند، هیچ چیز هماهنگی؟ کسی جرئت دارد با خودخواهی، با خودخواهی محض، همه چیز را خُرد کند و در هم بشکند؟ معلوم است که نه..چه چیزی مانعش می‌شود؟ غریزه بقا؟ واقع بینی؟ ترس از مرگ؟
جسارت نداریم که حتی یک بار در زندگی با خودمان رو به رو شویم. بله، با خودمان. با خودمان، فقط خودمان و خودمان. همین. "حق خطا کردن" اصطلاح کوچکی است، عبارتی کوتاه، اما چه کسی این حق را به ما می‌دهد؟ چه کسی غیر از خود ما؟


+دوستش داشتم | آنا گاوالدا | ناهید فروغان | 176 ص

+شاید تمام کتاب کاوشی بر این سوال باشد که اگر بعد از ازدواج به کس دیگری علاقه مند شدیم، چه میتوانیم بکنیم؟ آیا لزوماً، از خودگذشتی وفادارگونه و ماندن در رابطه ای که روزی به آن متعهد شده ای و به تولد کودکی نیز منجر شده، اخلاقی ترین تصمیم است؟

راستش جواب "آنا"، به عنوان یک زن و مادر (که ترک شده)، کمی برایم غیرمنتظره بود. این پاسخ که در قالب یک پرسش به عنوان آخرین خط کتاب مطرح شده است (و شاید پس از خواندن کتاب برایتان معنای بیشتری داشته باشد) سوالی بود که بعد از تمام کردن و بستن کتاب، یک دقیقه ای مرا به فکر فرو برد.

" آیا آن کودک کوچولوی لجباز ترجیح نمیداد که برای باقی عمر، پدر (و مادر) خوشبخت تری داشته باشد؟ "


  • موافقین ۴ مخالفین ۱
  • پنجشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۶، ۱۰:۳۸ ب.ظ
  • Mohammad Mahdi ..

نظرات  (۳)

  • .: جیرجیرک :.
  • حالا که با این سوال روبه‌رو شدین و ازین زاویه بهش نگاه می کنین، فیلم های
    The Hours - 2002 ‧ Drama film ‧ 1h 54m
    و
    Kramer vs. Kramer - 1979 ‧ Drama film/Family ‧ 1h 45m
    می تونن مکمل های خوبی برای این موضوع باشن. 
    پاسخ:
    حتماً، ممنونم از پیشنهاداتتون.
  • حورا رضایی
  • علاوه بر سوال جمله‌ی آخر کتاب، یه سوال دیگه هم برای من پیش اومد، اون هم اینکه: اگه این ماجرا برعکس اتفاق افتاده بود، یعنی اگه به جای آدرین، کلوئه چنین تصمیمی گرفته بود، بازم پدر شوهرش انقدر منطقی رفتار می‌کرد؟ و یه چیز دیگه، به نظرت یه جورایی پی‌یر نمی‌خواست با تعریف داستان خودش، به تصمیم پسرش وجاهت بده؟ و حتی ته دلش خوشحال نبوده که آدرین تونسته راهی رو بره که اون ازش ترسیده بوده؟
    جالبه برام، ناخودآگاه دارم این داستان رو با داستان «علاء» مقایسه می‌کنم.
    پاسخ:
    به نظرم اون همدلی لازم در پدرشوهر ایجاد شده بود..پس فرقی نمیکرد کی این تصمیمو گرفته..و از طرف دیگه به هر صورت کلوئه رو شایسته یه زندگی بهتر میدونست..نمیدونم چقدر صادقانه بود.

    حدس خود کلوئه هم بود که پی یر میخواد گند پسرشو جمع و جور کنه..حالا با تعریف داستان یا به هرشکل دیگه ای..
    شاید پی یر ته دلش هم خوشحال بود که نه آدرین و نه کلوئه شبیه اون و همسرش نیستند..ولی من حس نکردم تعصبی رو به خاطر روابط خانوادگی..

    +طبیعتا شباهت هایی داره به اون داستان..مادر علا کسی بود که "با خودخواهی محض، همه چیز را خُرد کرد و در هم شکست"
  • -دایناسو ر-
  • پست قبلی رو که خوندم، خواستم بگم چقدر خوب نوشته نویسنده، مخصوصا خط آخر رو  و اینکه نگاه...  وقتی یه نگاه، یه توجه گاه و  بی‌گاه روی خانومی باشه، سنگینی اون نگاه کم‌کم از بین میره و یه جورایی جزیی از اون خانوم میشه و شاید هیچ چیز سخت‌تر از نبودن این نگاه و توجه نباشه، چون دیگه بخشی از خودش همراهش نیست و حالا نبودنش براش سنگینی میکنه مخصوصا اگه اون نگاه روی کسی دیگه ای باشه. و خب نگفتم  و نمیدونستم که موضوع  کتاب چیه. ولی خب با این چیزا که گفتم  به قول شما سوال آخر غیرمنتظره‌ست، البته اگر درست فهمیده باشم.
     و خب  میشه جور دیگه هم به قضیه و داستان نگاه کرد؛ مثلا یه مادر پدر کمی خوشبخت ترجیح کودکه یا یه پدر خیلی خوشبخت و یه مادر با کلی مشکل یا  برای رسوندن بهتر منظورم مادر بدبخت؟  یا مادر خیلی خوشبخت و پدر بدبخت؟
    به نظر مهمه به چه قیمتی و با چه شرایطی...
    + علاقه‌مندی دوباره هم جای فکر داره...
    پاسخ:
    میدونی حالتای خیلی مختلفی میتونه داشته باشه..که اینجا همون روایتی که تمام طول کتاب بهش پرداخته منظوره..به نظرم بعد از یه خانواده خوشبخت..بهترین گزینه پدر و مادر جدا از هم اما خوشحاله..بهتر از یه خانواده پایدار اما با پدر و مادر سرده