دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

چرا آدمها افسرده می شوند؟

جمعه, ۱۸ تیر ۱۳۹۵، ۰۸:۵۵ ب.ظ


پروفسور راندولف نسه که بر روی تاریخ تکامل افسردگی مطالعات زیادی انجام داده است، معتقد است که بقای افسردگی در مجموعه ژنهای انسان حاکی از آن است که افسردگی نه تنها خیلی هم بد نیست بلکه در تکامل ما فایده هم داشته است. او معتقد است که افسردگی یک مکانیزم تدافعی (یا تطابقی) در برابر خوش بینی کور است. مکانیزمی برای جلوگیری از هدر رفتن منابعمان در جهت رسیدن به اهداف توهمی.

به هنگام ضرورت دست طبیعت به کمک ما می آید تا وقت و انرژی گرانبهای خود را تا آخرین قطره به پای اهداف غیر قابل دستیابی نریزیم. بنابراین زمانی که پیشرفت سازنده ای در جهت اهدافمان نداریم، واکنش طبیعی سیستم عصبی ما این خواهد بود که سطح انرژی و انگیزه ما را کاهش بدهد.

نظر آقای نسه اینست که در طول مدت این افسردگی خفیف ما فرصت خواهیم داشت که منابع خود را ذخیره کنیم و به دنبال یافتن اهداف واقعی تر باشیم. ولی اگر باز هم بر دستیابی به اهداف توهمی (تخمی تخیلی) خود پافشاری کردیم چی؟ آقای نسه معتقد است که مکانیزم فوق الذکر دوباره وارد عمل می شود و افسردگی ما کم کم از افسردگی خفیف به افسردگی شدید تبدیل خواهد شد.

خلاصه داستان: ما هستیم و این مکانیزم تکامل یافته طی میلیونها سال برای حفظ نسل بشر و یک سری اهداف عظیم که از سوی پدر و مادر و مدرسه و دانشگاه و تلویزیون و غیره به ما تحمیل می شوند. نتیجه؟ افسردگی مزمن که رهایی از آن غیر ممکن به نظر می رسد.

ما اهداف بزرگی برای خودمان تعیین می کنیم. شهرت، ثروت، شکوه، جاودانگی، دستاوردهای جهانی و غیره. ما را تشویق می کنند (شستشوی مغزی می دهند) که باور کنیم: خواستن توانستن است، کار نشد نداره،  آرزو بر جوانان عیب نیست، یا راهی خواهم یافت، یا راهی خواهم ساخت. تو به زودی موفق می شی. اوق.

بعد سعی می کنیم به اهدافی برسیم که برای ما دست یافتنی نیستند. در این مسیر نه به مهارتها و تواناییهای واقعی خود توجه می کنیم و نه برای رسیدن به اهدافی که می توانیم بهشان برسیم، تلاشی می کنیم.

غمگین ترین قسمت داستان اینجاست که حتی وقتی “مکانیزم طبیعی تکامل یافته افسردگی” وارد عمل می شود، هشدارش را درک نمی کنیم یا حتی فکر می کنیم که باید بعد از درمان افسردگی، دوباره در جهت رسیدن به همان اهداف عظیم تلاش کنیم. تلاشی که فقط ما را افسرده تر می کند.

در ابتدای زندگی آرزوی یک مادر برای بچه اش فقط اینست که سالم باشد، غذایش را بخورد، آروغش را بزند. بازی کند، شکمش کار کند و خوب بخوابد. اما از یک جایی به بعد که دقیقا معلوم نیست کجا، بچه باید زبان انگلیسی، نقاشی، موسیقی، فوتبال، کاراته و اصولا هر چیزی را که می شود یاد گرفت، یاد بگیرد. بعد بچه باید دانشگاه برود. بعد بچه باید تحصیلات دانشگاهیش را ادامه بدهد. دکترا بگیرد. متخصص بشود. کارآفرین بشود. دانشمند بشود. پولدار بشود. موفق بشود. با فرد موفقی ازدواج بکند. ازدواج موفقی داشته باشد. بچه های سالم و موفقی تحویل جامعه بدهد. برای بازنشستگیش یک ویلا و حقوق بازنشستگی کافی داشته باشد. و الخ.

افسردگی شما – فرقی نمی کند برای یک هفته یا برای ده سال – شاید نشانه اینست که مادر طبیعت شما را مثل یک بچه در آغوش گرفته و می خواهد ازتان مراقبت کند..

+علی سخاوتی
  • موافقین ۷ مخالفین ۲
  • جمعه, ۱۸ تیر ۱۳۹۵، ۰۸:۵۵ ب.ظ
  • Mohammad Mahdi ..

نظرات  (۳)

 سلام.
 از تکامل بحثی به میان اومده، اجازه میخوام چند نکته رو عرض کنم: 1- روان شناسی تکاملی هنوز در آغاز راهش قرار دارد و مشکلات فراوانی برای نشان دادن درستی اش دارد. جمله ای که گفته "مکانیسم طبیعی تکامل یافته افسردگی" جمله ای سنگینه که هنوز نمی توان گفت درسته و ناشی از جزم اندیشی داروینی است که متاسفانه بسیار شایع شده. 2- فکر می کنم نگارنده هنوز افسرده باشه. عدم باور به این که تلاش می تونه انسان رو به اهداف هر چند دست نیافتنی اش برسونه نشان دهنده ی ادامه ی افسردگیه نه درمانش. زمینه ی وراثتی افسردگی هر چه قدر هم فراهم باشه، در نهایت تصمیم انسان سرنوشت سازه. این هایی که گفتم فکر نمی کنم به دینداری یا بی دینی هم ربطی داشته باشه. موفق باشید :)
پاسخ:
سلام
1.در این زمینه تخصصی ندارم که اظهار نظری بکنم..اما فکر میکنم حق با شما باشه.. 2.بله نگارنده هنوز هم تحت درمانه..اما این دلیل نمیشه حرفی که زده اشتباه باشه..به نظر من هم ،حتی گذاشتن تمام تلاش و انرژی لزوما رسیدن به هدفو تضمین نمیکنه..ما فقط میتونیم شانس رسیدن بهشو افزایش بدیم..از روانشناسان زیادی شنیدم که ، خواستن لزوما توانستن نیست..
3.عقیده دارم بخش اعظم شخصیت ما تحت عوامل وراثتی و شرایط  محیط رشد در دوران کودکی و نوجوانی شکل میگیره و ما کنترل بسیار ناچیزی روشون داریم...اون تصمیمی هم که شما میگید با این پیشزمینه و تحت تاثیر همین عوامل گرفته میشه !
و اینکه متوجه نشدم این بحث چه ارتباطی به دینداری یا بی دینی داشت ؟!
 
  • .: جیرجیرک :.
  • چقدر خوب بود، ممنون که به اشتراک گذاشتین :)
    پاسخ:
    خواهش میکنم :)
    جالب بود. ممنون برای اشتراک.
    پاسخ:
    خواهش میکنم :)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی