دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

Circumstances

شنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۴، ۱۲:۰۲ ق.ظ


از جبر و اختیار زیاد صحبت شده..اما من فکر میکنم مهم تر از اون ها اتفاق و شرایطند..

دو دانش آموز رو در نظر بگیرید..یکی از اون ها تصمیم میگیره وارد دانشگاه تهران بشه..و برای هدفش تلاش میکنه و بهش میرسه..

اما دانش آموز دوم بدون هیچ هدفی به درس خوندن (یا در واقع نخوندن !) ادامه میده و در کنکور هم قبول نمیشه..

در نگاه اطرافیان ، حداقل از نظر رسیدن به یک جایگاه اجتماعی مناسب و داشتن تحصیلات تکمیلی دانش آموز اول به دانش آموز دوم برتری داره و قطعا بیشتر متوجه قرار میگیره و به عنوان انسانی باهوش و با اراده در جامعه شناخته میشه و دانش آموز دوم به خاطر کم کاری و یا حتی نادانی به عنوان انسانی فاقد اراده و تلاش مورد تحقیر قرار میگیره ( تاکید میکنم از این جهت و از این نگاه نه به صورت کلی.. )

اما در واقع این دو دانش آموز چه تفاوت هایی دارند ؟ چرا یکی از اون ها تصمیم میگیره و اراده میکنه که با تلاش کردن به هدف و آرزوش برسه و در واقع زندگی بهتری برای خودش بسازه اما دانش آموزش دیگه این تصمیم نمیگیره و انجامش نمیده ؟

شاید جواب " داشتن اراده " به ذهنتون برسه..دانش آموز اول با اراده بوده و به هدفش رسیده..اما دانش آموز دوم نه هدفی داشته و نه تصمیم محکمی و به هیچ جایی هم نرسیده...اما من میتونم بپرسم چرا دانش آموز اول دارای اراده برای ساختن یک زندگی بهتر بوده اما دانش آموز دوم نه..؟

میشه جواب داد " خب برای رسیدن به این اراده و نهایتا این تصمیم زحمت کشیده و تلاش و تمرین کرده "

اما باز میشه پرسید چرا تصمیم به انجام این "تلاش" گرفته..به هر حال تلاش کردن دشواره و تمام انسان ها راحتی به سختی ترجیح میدن..چرا اون در یک مقطعی از زندگیش تصمیم گرفته تلاش کنه و سختی بکشه تا نهایتا به اون جایگاه برسه ، اما دانش آموز دوم نه ؟

شاید جوابتون برگرده به عقب تر و " تربیت خانوادگی " و "شرایط زندگی و رشد " مد نظر قرار بدید و بگید که خب تربیت دانش آموز اول به گونه ای بوده که نه تنها باعث با اراده و پرتلاش بودن اون شده ، حتی به اون قدرتی داده تا جهت و رشته مورد علاقش برای ادامه تحصیل پیدا کنه..اما دانش آموز دوم در جهتی هدایت نشده که مورد علاقش بوده و در نتیجه به دلیل نداشتن علاقه یا حتی نامناسب بودن امکانات هیچ انگیزه ای برای تلاش کردن نداشته..

اگر اینطور باشه و همه چیز برگرده به تاثیرات محیط زندگی و شرایط بزرگ شدن و البته تربیت و نوع نگاه پدر و مادر پس جایگاه تصمیم ما در زندگی چیه ؟

باز هم میپرسم..چرا دانش آموز دوم به اون جایگاه رسیده.. چرا بدون هیچ تصمیم و هدفی ( شاید هم صرفا آرزو و رویای عملی نشده )  زندگی میکنه و به یک موجود بی اراده و تنبل  در نگاه اطرافیان تبدیل شده ؟

اما دانش آمور اول به خاطر تربیت درست پدر و مادر و هدایت شدن در جهت درست و داشتن امکانات مناسب مورد تحسین قرار میگیره ؟


همه ی ما در زندگی وقتی میخوایم تصمیمی بگیریم با توجه به آگاهی های قبلی مون شروع به تجزیه و تحلیل داده ها و بعد انتخاب یک گزینه میکنیم..

هیچ کس دارای این اختیار نیست ( با هر میزان عقلی ، عاقلانه نیست )که بدون استفاده از تجربیات قبلی و آگاهی هایی که پیش از این در طول زندگی بدست آورده تصمیمی بگیره..در واقع این همون قانون علیته..در پشت هر معلولی ، علتی نهفته ست و در پشت هر تصمیمی یک آگاهی..

اما این آگاهی چطور بدست میاد ؟ چرا دوست من به عنوان یک انسان ناموفق در یک لحظه تصمیم میگیره تمام زندگیش تغییر بده و البته تغییر هم میده و تبدیل به یک انسان موفق میشه، اما  من همچین تصمیم نمیگیرم و تمام عمرم به بطالت میگذرونم ؟
دوست من چرا و چطور به این جایگاه و این آگاهی رسیده ، اما من نرسیدم ؟

همه چیز برمیگرده به اتفاقات و شرایط قبلی و قبلی و اگر این زنجیره تا به انتها دنبال کنیم به لحظه ی تولد و محل تولد  و به چیز هایی میرسیم که خودمون کوچکترین اختیاری در انتخابشون نداشتیم...ما حتی قدرت این انتخاب نداشتیم که تصمیم به بودن یا نبودن ، وجود داشتن یا نداشتن بگیریم..

تا به امروز فکر میکردم هر انسانی حق داره به داشته های اکتسابیش افتخار کنه اما در این لحظه نه..ما حتی حق افتخار به این چیز ها رو هم نداریم ، چه برسه به ملیت ، ماه تولد ، زیبایی صورت و اندام..

تمام این داشته ها..تمام انتخاب های ما حتی ، با پیش زمینه و آگاهی ها و  تحت شرایطی که خودمون کوچکترین نقشی در انتخابشون نداشتیم کسب شده..

تفاوت ها و شباهت های  ما تحت شرایط مسخره و غیرقابل کنترلی  و تنها و تنها توسط انتخاب های پدر و مادرهامون شکل گرفته .. ( فاجعه در این جا زمانی که کاملا ناخواسته شکل گرفته باشیم ! )

اینکه..اون ها تصمیم بگیرند ما اصلا وجود داشته باشیم یا نه..چه زمانی و در چه مکانی و در چه جامعه ای به دنیا بیایم..در چه شرایطی و در چه وضعیتی و تحت نظر چه کسانی بزرگ بشیم و و و ...

همه و همه ی این ها و تغییر در حتی کوچکترین اون ها ممکن بود باعث تغییر در کوچکترین و بزرگترین اتفاقات و تصمیم های زندگیتون بشه..حتی در انتخاب خوندن یا نخوندن این متن..

این زنجیره زمانی وحشتناک تر میشه که توجه کنیم که انتخاب های پدر و مادرهای ما هم نهایتا تحت شرایطی کسب شده که انتخابی در اختیار اون ها نداشتند( پدر ومادرهای ما تح تاثیر پدر و مادرهاشون و به همین ترتیب.. )..همه چیز در مبدا شکل میگیره و ما در مبدا اگر هم چیزی باشیم ، فاقد اختیار و آگاهی هوشمندانه هستیم..این یعنی تاثیری 100 % شرایط  و محیط در انتخاب های ما..

همه ی انتخاب های ما برمیگیرده به نوع آگاهی مون پیش از گرفتن این تصمیم ها..و تمام این آگاهی ها تحت شرایطی کسب میشن که ما کوچکترین اختیاری در انتخابشون نداشتیم...

ما آدم های متفاوتی بودیم ، اگر جای هم بودیم..


  • موافقین ۳ مخالفین ۰
  • شنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۴، ۱۲:۰۲ ق.ظ
  • Mohammad Mahdi ..

نظرات  (۹)

ای بابا :(
 انگار عموما دفعه ی اول نمیشه پاسش کرد ، بدقلقه یه خرده...
پاسخ:
شدن که میشه..من وضعم سر جلسه خیلی خوب نبود..
Dar inke ektiare ensan dar toole eradeye elahi gharar dare shaki nist ama in mozoo nagheze azadi ekhtiare ensan dar amal be kheir ya shar nemishe...
پاسخ:
ایده ی متن درک نکردید..

از طرفی اگر فرد در همین لحظه اراده به انجام گناهی داشته باشه توانش رو داره و نیروی ماورایی مانع انجامش نمیشه و حتی اثر اون کار رو از بین نمیبره .. پس ما اختیار داریم!

دستمون برای انتخاب بین خیر و شر بازه!

اگر به منظور بهشت شدن همین دنیا توسط پیامبران به خیر دعوت ، یا از عواقب عمل شر در این دنیا و آخرت آگاه و برحذر شده باشیم ، دلیلی بر عدم اختیارمون در انجام خیر یا شر نمیشه!

پاسخ:
ایده ی متن درک نکردید..

ما اگر جای هم بودیم که دیگه ما نبودیم! همین شرایط و انتخابهاست که هویت مارو شکل میده...

اگر جبر فلسفی بر زندگی بشر حاکم بود که باید همه معتقد به خدا و «فرشته»خصلت خلق میشدند ولی وجود اینهمه ظالم و کافر به خدا خودش گویای اختیار است..

پاسخ:
به نظر من این هویت ماست که انتخاب های مارو شکل میده نه برعکس..سوار ماشینی هستیم که خودمون انتخابش نکردیم ، اما با وجود محدودیت هایی ، احتمالا به جاهایی که بخوایم میتونیم بریم..
خیلی برام جالب بود که قراره آخرش به چه نتیجه ای رسید... و هر چی فکر کردم به درستی این حرفا یقین دارم و هی فکر کردم که چطور میشه بعد از نسل ما، با چه مدل تربیتی چه شخصیتی به وجود اورد... و راستشو بخواین اصلن به این نتیجه رسیدم که هرگز نباید من هم مثل بقیه ادما دنبال به وجود اوردن یه نسل جدید باشم و این همه مشکلات رو براش به وجود بیارم... 
پاسخ:
نظر من این که نمیشه کامل بود ولی با یه شخصیت نسبتا سالم و تلاش برای بدست آوردن آگاهی هایی که برای پدر و مادر شدن لازمند خیلی هم موردی نداره بچه دار شدن..به هرحال دنیا گلستان هم نیست و اگر بتونیم چیزی بهتر از متوسط موجود به وجود بیاریم خودش یک پیشرفت..

اما چیزی که برای من مهم اینه که این هیچ وقت به هیچ دلیلی با سوال " چرا من به دنیا آوردی..؟" مواجه نشم..
:))
ممنون :)
راستی پاس کردی مقاومت مصالح رو؟؟؛)

پاسخ:
در کمال ناباوری نه..
سلام :)
خداییش خوندن اون همه جزوه ی قطور تلنبار شده دیگه حالی برای خوندن پست های طولانی نمی ذاره ، ولی برادرِ من از جبین گره بگشای ، که بر من و تو درِ اختیار نگشادست...

+راستی اون قسمتی که درباره ی انتخابای پدران و مادرانمون نوشته بودی منو یاد نتیجه گیری انتهای "دختر پرتقال" گوردر انداخت ...
پاسخ:
علیک سلام :)

نه خسته از امتحانات :)
ممنون از شعر و نصیحت ، اصلا بیار باده که بنیاد عمر بر بادست ها : ))
اگه 8 سال جنگ تحمیلی بود حالا حداقل 60 سال زندگی تحمیلیِ

+ اتفاق الانم که جای خودمون هستیم خیلی متفاوتیم
خدا خلاقیت زیادی توی خلق تفاوت ها داشته
سرنوشتی که از اول نوشته شده،تصمیم که باید گرفته بشه،من هرچی هم آگاهی کسب کنم گرفتته میشه

جبر
جبر
جبر
پاسخ:
من که نفهمیدم چی گفتید :))
درود
اختیار است زندگی یا جبر
قطره پرسید در هوا از ابر
ابر گفتا بدان پس از باران
عشق غوغا کند ولی با صبر
پاسخ:
درود

زیبا بود :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی