دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مترجم دردها» ثبت شده است


دردهای من
جامه نیستند
تا ز تن در آورم
چامه و چکامه نیستند
تا به رشته‌ی سخن درآورم
نعره نیستند
تا ز نای جان بر آورم

دردهای من نگفتنی
دردهای من نهفتنی است

دردهای من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ روی آستینشان
مردمی که نام‌هایشان
جلد کهنه‌ی شناسنامه‌هایشان
درد می‌کند

من ولی تمام استخوان بودنم
لحظه‌های ساده‌ی سرودنم
درد می‌کند

انحنای روح من
شانه‌های خسته‌ی غرور من
تکیه‌گاه بی‌پناهی دلم شکسته است
کتف گریه‌های بی‌بهانه‌ام
بازوان حس شاعرانه‌ام
زخم خورده است

دردهای پوستی کجا؟
درد دوستی کجا؟

این سماجت عجیب
پافشاری شگفت دردهاست
دردهای آشنا
دردهای بومی غریب
دردهای خانگی
دردهای کهنه‌ی لجوج

اولین قلم
حرف حرف درد را
در دلم نوشته است
دست سرنوشت
خون درد را
با گلم سرشته است
پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟

درد
رنگ و بوی غنچه‌ی دل است
پس چگونه من
رنگ و بوی غنچه را ز برگ‌های تو به توی آن جدا کنم؟

دفتر مرا
دست درد می‌زند ورق
شعر تازه‌ی مرا
درد گفته است
درد هم شنفته است
پس در این میانه من
از چه حرف می‌زنم؟

درد، حرف نیست
درد، نام دیگر من است
من چگونه خویش را صدا کنم؟
                                                                              
{ قیصر امین پور }


+{ هایده و ویگن- همخونه }


جومپا لاهیری از آن نویسنده هایی است که تو را وادار می کند یقه ی اولین کسی را که می بینی بگیری و بگویی :«این کتاب را بخوان!»

او قصه گوی حیرت آوری است با صدایی متفاوت و چشمی تیزبین برای دیدن جزئیات...لاهیری یکی از بهترین نویسنگان قصه ی کوتاه است .

+امی تان

شاید جملات بالا که در پشت کتاب مترجم دردها  درج شده اند بهترین توصیف از خانم لاهیری و قصه هایشان باشد. اولین داستان کوتاهی که از او خواندم بهشت، جهنم بود و این تجربه در عین سادگی آنقدر دل نشین و دوست داشتنی بود که تصمیم گرفتم یکی از کتاب هایش را به صورت کامل مطالعه کنم. پس سراغ اولین و معروف ترین کتاب اش یعنی مترجم دردها رفتم. مجموعه ای از 9 داستان که آنقدر یک دست و در عین حال متفاوت و عمیق اند که انتخاب بهترین از بینشان تقریبا غیرممکن است اما اگر مجبور باشم انتخاب کنم موضوع موقت و این خانه ی متبرک را داستان های موردعلاقه ام میدانم..

نگاه خانم لاهیری به زندگی و تمام جزئیاتش و شکلی که برای بیان احساساتش انتخاب کرده آنقدر شگفت انگیز است که گاهی نفس آدم را بند می آورد..مطمئناً خواندن این کتاب میتواند به بالاتر بردن درکمان از روابط اجتماعی و ملاحظات انسانی کمک شگرفی کند..