دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

۳۹۱ مطلب با موضوع «حرف‌هایی که باید گفته می‌شد» ثبت شده است


اگر تمام افراد دربارۀ شناخت اشتراک نظر نداشته باشند، این شناخت نیست، بلکه طبق تعریف اعتقاد است. شناخت باید انتقال پذیر باشد.


+ژان پیاژه


امروز همه چیز عوض شده، دنیای ما ارتباطی با دنیای حافظ و سعدی ندارد. من فکر میکنم حتی دنیای من هیچ ربطی به دنیای پدر من ندارد، فاصله ها مطرح هستند. فکر میکنم عوامل تازه ای وارد زندگیمان شده اند که محیط فکری و روحی این زندگی را میسازند.

طرز تلقی یک آدم امروزی، نسبت به آدمی که بیست سال پیش زندگی میکرده کاملا عوض شده، آن تلقی که انسان امروزی از مفاهیم مختلف مانند مذهب، اخلاق، عشق، شرافت، شجاعت و قهرمانی دارد با گذشته متفاوت است. چون محیط و شرایط زندگی ما عوض شده و تمام این مفاهیم زاییده شرایط محیط هستند.

من مثال ساده ای دارم راجع به عشق. پرسناژ مجنون که خوب همیشه سمبول پایداری و استقامت در عشق بوده، از نظر من که آدمی هستم که جور دیگر و در زمانه ای دیگر زندگی میکند، کاملاً مسخره است. وقتی علم روانشناسی می آید و او را برای من خُرد میکند، تجزیه تحلیل میکند و به من نشان میدهد که او عاشق نه، که یک بیمار بوده. آدمی بوده که مرتب میخواسته خودش را آزار بدهد؛ این است که خوب به کلی عوض میشود.


+فروغ جاودانه | فروغ فرخزاد | عبدالرضا جعفری | گفتگوی ایرج گرگین با فروغ | 910 صفحه 


گوش کن مورتی، متنفرم از اینکه مساله رو واست بشکافم ولی چیزی که مردم بهش میگن "عشق" همون واکنش شیمیاییه که حیوان‌ها رو مجبور به جفت‌گیری میکنه اولش سفت و سخت شروع میشه مورتی، ولی آروم آروم محو میشه و تو رو تو یه ازدواج شکست خورده رها میکنه. رشد کن! روی علم تمرکز کن..!

 Rick and Morty


http://s8.picofile.com/file/8302541268/photo_2017_08_03_18_12_51.jpg



جک نیکلسون، بازیگر مشهور آمریکایی، می‌گوید: «من به آداب معاشرت خیلی فکر می‌کنم. این‌که چگونه یک بشقاب را به فرد دیگری بدهم. این‌که برای صدا کردن فرد دیگری در اتاق دیگر، فریاد نزنم. در اتاق را بدون در زدن باز نکنم. به خانم‌ها اجازه دهم پیش از من وارد جایی شوند. هدف این قوانین بی‌نهایت ساده ساختن یک زندگی بهتر است. من به رفتار و حرکاتم و البته آداب معاشرت خیلی توجه می‌کنیم. این‌ قوانین زبانی ساده و قابل درک برای ایجاد یک احترام دوطرفه‌اند».

متاسفانه بسیاری از مردم احترام قائل شدن برای قوانین آداب معاشرت را  بی اهمیت می‌دانند. آن‌ها فکر می‌کنند رعایت آداب معاشرت فقط از طرفداران سرسخت زیبایی سر می‌زند و این افراد رابطه خود را با زندگی واقعی قطع کرده‌اند. اما قوانین اصلی آداب معاشرت بسیار ساده است. این قوانین عبارتند از فرهنگ سخن گفتن، خوشرویی و تواضع، ظاهر پاکیزه و تسلط روی عواطف و احساسات خود. در اینجا با تعدادی از این قوانین آداب معاشرت آشنا می‌کنیم که هر فرد محترمی باید از آن‌ها آگاه باشد.

  1. اگر بگویید «شما را دعوت می‌کنم» یعنی هزینه را شما پرداخت می‌کنید. اگر بگویید «بیا بریم رستوران» یعنی هر کس باید هزینه مربوط به خود را پرداخت کند. در فرهنگ ایرانی رسم است که آقایان هزینه رستوران خانم‌ها را می‌پردازند. این‌که هر کس هزینه خود را بپردازد بسیار خوب است، اما در بعضی از موارد پرداخت همه هزینه توسط مردان نشانه احترام و شخصیت اجتماعی اوست.
  2. هیچ‌وقت بدون اطلاع قبلی به دیدار کسی نروید. اگر کسی سرزده به خانه شما بیاید، ممکن است اصلا آماده دیدار او نباشید. بهتر است پیش از رفتن به دیدار کسی تلفنی یا از طریق پیام کوتاه با او هماهنگ کنید. بسیاری عادت دارند حتی پیش از تلفن زدن به افراد پرمشغله، با یک پیام کوتاه با او هماهنگ کنند. جالب است بدانید در بریتانیا برای حل این مسئله راه حل جالبی در نظر گرفته‌اند. در این کشور رسم است که وقتی فردی سرزده می‌خواهد به دیدار زنی بیاید، زن کفش می‌پوشد، کلاه بر سر می‌گذارد، چتر به دست می‌گیرد و پشت در می‌ایستد. اگر مهمان را دوست داشته باشد به او می‌گوید: «همین الان از بیرون به خانه آمده‌ام» و اگر میلی به دیدار فرد نداشته باشد می‌گوید: «چقدر بد شد، داشتم از خانه بیرون می‌رفتم».
  3. در فضای عمومی که با کسی یا کسانی مشغول گفت‌وگو هستید، هیچ‌وقت موبایل خود را روی میز نگذارید. این کار نشان می‌دهد که این دستگاه نقش مهمی در زندگی شما بازی می‌کند، شما از اتفاقات پیرامون خود کسل شده‌اید و به محض این‌که بتوانید گفت‌وگو را پایان بدهید به سراغ موبایل خود رفته، اینستاگرام را چک می‌کنید، تلفن‌های‌تان را جواب می‌دهید یا مرحله جدید بازی مورد علاقه خود را شروع می‌کنید.
  4. اگر می‌خواهید دائما سرتان داخل گوشی‌تان باشد، هیچ‌وقت با نامزدتان قرار ملاقات نگذارید. شاید تا به حال این مورد را دیده‌اید که زن و مردی در رستوران یا کافه‌ای روبه‌روی هم نشسته‌اند و یکی از آن‌ها یا هر دو سرشان در گوشی‌شان است.
  5. یک مرد نباید کیف زن را حمل کند. این کار در فضای عمومی تصویر جالبی ندارد. اما خوب است که مردان هنگام نیاز، به خانم‌ها کمک کنند.
  6. اگر در کنار دوستی در حال قدم زدن هستید و او به کسی که نمی‌شناسید سلام کند، شما نیز باید به او سلام کنید.
  7. نحوه خوردن غذای خود را چک کنید. گاهی ما متوجه نیستیم که چگونه قاشق و چنگال‌ها را به دست گرفته‌ایم یا غذا را چگونه می‌خوریم. گاهی نحوه غذا خوردن ما، تصویر نامناسبی از ما در نگاه دیگران ایجاد می‌کند.
  8. باید تلاش کنید کفش‌هایتان همیشه تمیز باشند.
  9. از حرف‌های بی‌معنی و غیرضروری پشت تلفن پرهیز کنید. اگر نیاز دارید با کسی گفت‌وگو کنید، بهتر است با او قرار ملاقات حضوری بگذارید.
  10. اگر کسی با شما تندی کرد، نباید شما هم تلافی کنید و صدای خود را روی کسی که به شما توهین کرده بالا ببرید. خود را هم‌شان او نکنید. فقط لبخند بزنید و محل را ترک کنید.
  11. در کنار همسر یا نامزدتان به موازات او حرکت کنید. جلو یا عقب رفتن یکی از دو نفر تصویر درستی از زوج‌ها در نگاه دیگران ایجاد نمی‌کند. کنار هم راه رفتن نشانه هم‌شانی، تعادل در رابطه، تساوی و ... است.
  12. رانندگان باید به یاد داشته باشند که در روزهای بارانی، رانندگی آن‌ها باعث پاشیدن آب روی عابران پیاده نشود.
  13. دلیلی ندارد دیگران راجع به برخی موضوعات زندگی ما اطلاعاتی داشته باشند و پرسیدن در مورد این موضوعات هم کار دور از ادبی است. از این موضوعات می‌توان به میزان حقوق یا ثروت، مسائل خانوادگی، مشکلات پزشکی، ماجراهای عاشقانه، سن، مذهب و ... اشاره کرد.
  14. وقتی در سینما، تئاتر و سالن کنسرت، می‌خواهید وارد صندلی خود در ردیفی مشخص شوید، بهتر است حواس‌تان به افراد نشسته باشد. در این حالت بهتر است ابتدا مردان وارد شده تا شرایط را برای حضور راحت‌تر زنان فراهم کنند.
  15. یک مرد بهتر است هیچ‌گاه بدون اجازه زن با او تماس فیزیکی برقرار نکند. این موضوع یعنی این کارها غیرقابل قبول‌اند: گرفتن دست زن، تماس فیزیکی با زن حین گفت‌وگو و یا گرفتن دست یا بازوی او.
  16. اگر کسی شما را با حالتی غیرمودبانه صدا زد (مثلا: هی تو)، نباید پاسخ او را بدهید. شما باید نمونه‌ای از فردی با آداب معاشرت مناسب باشید که رفتار اجتماعی مودبانه و محترمانه دارد.
  17. قانون طلایی استفاده از عطر و ادکلن، رعایت تعادل و میانه‌روی است. اگر شما تا آخر شب همچنان بوی عطر خود را استشمام می‌کنید، یعنی دیگران از بوی عطر شما خسته شده‌اند.
  18. بهتر است در مکان های کوچک عمومی از حرف زدن طولانی مدت با تلفن همراه تان خودداری کنید. دیگران مجبور به شنیدن صدا و حرف های خصوصی شما نیستند! همینطور بهتر است حواستان به صدای خروجی از هدفون و موسیقی که میشنوید باشد. صدای هدفون های غیراستاندارد حتی زمانیکه روی گوش تان قرار دارند برای اطرافیان قابل شنیدن و معمولاً آزاردهنده است.
  19. در فضاهای بسته، ادب حکم می‌کند که افراد سیگاری برای کشیدن سیگار، از افراد غیرسیگاری اجازه بگیرند. البته به طور کلی کشیدن سیگار در فضاهای بسته کاری دور از ادب است.
  20. فرقی نمی‌کند چه کسی هستید- مدیر یک کمپانی، استاد دانشگاه، یک زن سالخورده یا یک دانشجو- وقتی وارد فضایی می‌شوید شما باید به دیگران سلام کنید.
  21. به حریم مکاتبات و چیزهایی که به صورت مکتوب بین دیگران رد و بدل می‌شود، احترام بگذارید. والدین نباید نامه‌های فرزندان خود را بخوانند. والدین باید به یکدیگر احترام بگذارند. گشتن جیب‌های طرف مقابل برای پیدا کردن یادداشت‌های عاشقانه، نامه یا چیزهای دیگر نهایت بی‌ادبی است.
  22. سعی کنید دنباله‌روی مد نباشید. بهتر است لباس‌های زیبا و مناسب- حتی اگر مد نیستند- به تن کنید تا لباس‌های به‌روز و برندی که در تن شما زشت و نامناسب‌اند.
  23. اگر پس از عذرخواهی بابت ماجرایی بخشیده شدید، دیگر به موضوع مورد نظر اشاره نکنید. باید سعی کنید در آینده دیگر چنین اشتباهاتی انجام ندهید.به یاد داشته باشید که یک عذرخواهی واقعی سه بخش دارد:1– متأسفم.  2– تقصیر من بود. 3– برای جبرانش چه کاری می توانم انجام دهم؟
  24. از بلند حرف زدن و خندیدن و همچنین زل زدن به دیگران دوری کنید. زل زدن به دیگران رفتار جالبی نیست.
  25. تشکر کردن از همسر، خویشاوندان و دوستان را فراموش نکنید. آن‌ها به شما کمک می‌کنند چون دوست‌تان دارند، نه به این دلیل مجبورند. کمک کردن وظیفه آن‌ها نیست، پس قدردان آن‌ها باشید.

میتوانید رفتارهایی که دوست دارید از دیگران ببینید یا رفتارهایی که از نگاهتان آزاردهنده ست را به این لیست اضافه کنید. گاهی مشکل، تنها ندانستن است.


+با کمی تغییر و ویرایش : ۲۵یاقانون آداب معاشرت که هر فردی باید آن‌ها را بداند


همیشه باور داشته ام که تک تک خصوصیات اخلاقی اکتسابی اند. برای همین هیچگاه نه خودم را آنطور که بوده ام پذیرفته ام و نه مسلماً اطرافیانم را..


بودن در رابطه های طولانی تمرین میخواهد. تمرینِ درست گوش دادن، درست نگاه کردن به تمام غم ها و دردهایی که در رابطه بالا میاید و بعد "استفاده نکردن" از تمام نقطه ضعفهایی که دوستمان به ما نشان میدهد. درست رفتار کردن و مهم تر از همه "درک کردن "!
درک اینکه، تمام ما گمشدگانی هستیم که به رابطه ها پناه می‌آوریم تا آرام تر شویم، تا دیده شویم تا دوست داشتنی باشیم و ستایش شویم. تا همدردی داشته باشیم که ما را در آغوش بکشد و به ما امنیت بدهد. بودن در رابطه های طولانی مدت، گذشت میخواهد. آدمها که به ما نزدیک می‌شوند، میخواهند دیده شوند. آیا میبینید آنها را؟



مدتی به پولهایی که از دست داده بودم و به علت آن فکر کردم. اسکناس های زیاد مهم نبودند. غفلت و سادگی من مطرح بود که به نظرم میرسید نباید در زندگی ام دوباره تکرار شود و خوشبینی و اطمینان زیاد از حد من مطرح بود که تا آن لحظه به خاطر آن با اتفاقات نامطلوبی روبه رو شده بودم.

یاد حرف یکی از دوستانم افتادم که میگفت:"من در زندگی نسبت به همه چیز و همه کس بدبینم مگر آنکه خلاف آن ثابت شود!"

در آن زمان با بسط دادن این عقیده زیاد موافق نبودم و فکر میکردم که فقط در ایران است که انسان احتیاج دارد به این ترتیب خودش را مجهز کند و برای مقابله با حوادث غیرمنتظره آمادگی کامل داشته باشد. اما در این لحظه به نظرم میرسد که گاهی اوقات انسان ها خطرناکتر از آن هستند که حتی بدبینی ما هم بتواند اثر وجودی آنها را در ما خنثی کند!

آنچه در این میانه مهم است مسائل مادی نیست، در این مورد همیشه امکان جبران وجود دارد اما در زندگی، انسان فقط و فقط به علت خوشبینی و سادگی زیاد چیزهایی را از دست میدهد که جزئی از وجود او و زندگی او هستند و در این لحظات است که من همیشه گفته ی دوستم را به یاد می آورم..


+فروغ جاودانه | فروغ فرخزاد | عبدالرضا جعفری | خاطرات سفر اروپا-1335 | 910 صفحه


حزنی در درونم هست
پیدا و پنهان

یک غریبه گی

تازه فهمیدم که یا من زیادی ام
یا که در این شهر کسی کم است..


{ جان یوجل }


+به این سن و سال رسیده و هنوز بست فرندشو پیدا نکرده..


" زبان" در جوامع بشری اُرگانی زنده است، گاهی شکوفا و پوینده به زندگی اش ادامه می دهد و گاهی بیمار می شود، گاهی هم می میرد و از بین می رود. " واژه" ها هم ناگزیر همین سرنوشت را دارند.
ولی کمتر پیش می آید که واژه ها دورو باشند، عمق معنایی شان چیزی باشد و متن کارکردی شان چیز دیگری. بلایی که بر سر واژگان ما آمده است: شهید، تمدن، اخلاق، حلال، حرام، انقلاب، مقاومت، خلوص نیت، تعهد، صلح، نماینده مردم، فقر، جهل، مسئولین..

+نادیا بدری زاده


راهنمای گام‌به‌گام جامع، مفید و به‌دردبخوری برای این‌که چطور بچه‌هایتان را کتاب‌خوان بار بیاورید. چطور مطالعه و کتاب، بخشی از روزمره‌ی جاری و عادات درونی‌شده آن‌ها بشود. این راهنمای «نیویورک‌تایمز» خیلی توصیه‌های جزئی و دقیقی دارد که چطور حس‌های خودتان را درگیر کنید، چطور به کودک نشان بدهید و القا کنید که چرا کتاب‌خوانی، مهم است و ضروری، چطور ترغیب‌ و تشویق‌اش کنید، چرا اتفاقا گاهی آن‌قدر مهم نیست که سروشکل کتاب چطور باشد و چرا مهم است که از همان کودکی فقط کتاب داستان برای بچه‌ها نخوانید و کتاب‌های دیگر هم در برنامه باشد.
چقدر مهم است که اصلا برخوردتان با کتاب‌خوانی مثل «وظیفه» از جنس مسواک زدن و جیش قبل خواب نباشد، مثل بقیه امور چقدر ضروری است که بچه ببیند و حس کند که کتاب‌خوانی برای شما هم مهم است و خودتان هم کتاب می‌خوانید، نمی‌شود خودتان کتاب نخوانید و تلاش کنید به بچه یاد بدهید که مطالعه خوب است!
بچه‌ها چقدر بیشتر شوق و انگیزه کتاب‌خوانی نشان خواهند داد اگر ببینند کتاب‌خوانی، سنت دورهمی خانوادگی باشد و اعضای خانواده دورهم کتاب بخوانند. بچه‌ها را عضو کتاب‌خانه کنید (بهترین اتفاق کودکی من این بود که عضو کانون پرورش فکری کودک و نوجوان بودم و هنوز تصویر پاکت‌های قهوه‌ای کتاب که از طرف کانون می‌رسید، هیجان‌انگیزترین اتفاق کودکی‌ام است.)
اطلاعات خودتان درباره‌ی کتاب‌های کودک را بالا ببرید، بدانید چه کتاب‌هایی برای هر سن و دغدغه و سوال کودک مفید است و مدام در تلاش برای به‌روز کردن اطلاعات خودتان دراین‌باره باشید. و کتاب‌خوان الکترونیکی برای بچه نخرید و دستش ندهید! مطالعات نشان می‌دهد بچه‌ها با کتاب‌خوان الکترونیکی، کتاب‌خوان نخواهند شد.
امیدوارم مشابه این راهنمای مفید که به تفکیک سن هم توصیه دارد، به فارسی هم موجود باشد یا دست‌کم این ترجمه شود.


فرناز سیفی

+How to Raise a Reader


به طرز خنده دار و غیرقابل باوری من این شکلی بودم و خب هستم هنوز، تا حدودی..


http://bayanbox.ir/view/9178924352321372936/Little.Miss.Sunshine.2006.720p-012240-2017-07-27-23-39-42.jpg


http://bayanbox.ir/view/4334278199559623348/Little.Miss.Sunshine.2006.720p-012245-2017-07-27-23-39-50.jpg


http://bayanbox.ir/view/7384725218657796012/Little.Miss.Sunshine.2006.720p-012447-2017-07-27-23-41-56.jpg


http://bayanbox.ir/view/8385636946126145144/Little.Miss.Sunshine.2006.720p-012490-2017-07-27-23-37-27.jpg


http://bayanbox.ir/view/4785966190513562821/Little.Miss.Sunshine.2006.720p-012579-2017-07-27-23-42-01.jpg


http://bayanbox.ir/view/3833865288626154405/Little.Miss.Sunshine.2006.720p-012473-2017-07-27-23-37-26-1.jpg


Little Miss Sunshine/2006



 اینکه چقدر و با چه کیفیتی وقت میذاری برای یک نفر صادقانه ترین شکل ابراز علاقه است..



کامو آنقدرها هم به عقل اعتماد ندارد که سیستم فلسفی بسازد یا سیستمی را قبول کند. با این همه این قول او را نباید از یاد ببریم که در انتقاد از فلاسفه ی منکر عقل میگوید: " من از عقل بیزارم. یعنی نمیتوانم شک های خود را تحمل کنم."

پس در واقع انتقاد های او در این زمینه، متوجه راسیونالیسم(خردگرایی) است نه عقل.

کامو بحث در مورد ماورای این جهان را محال و بی ثمر میداند و فلسفه حقیقی اش این است که میداند یک ربع بعد از مرگ دیگر حیات نخواهد داشت.


+چند نامه به دوست آلمانی (با مقدمه ای درباره افکار و آثار کامو) | آلبر کامو | رضا داوری | دفتر مطالعات دینی هنر | 99 صفحه


+میخوام یه روزی رئیس جمهور بشم..
-خب، از این خبرها نیست

+اما اون (فرانک آندروود) گفت که میتونم ..

+گوش کن پسر. بهت دروغ گفت..حقیقت اینه که، هیچوقت نمیتونی رئیس جمهور بشی..مثل همون بسکتبالیست هاییه که پوسترش رو تو اتاقت داری..،میگن که هرکاری بخوانی میتونی بکنی .میتونی سوپراستار باشی..اما با قد 2 متر به دنیا امدن و اگه قدشون بالای دو متر نبود..بگو به چی میرسیدن؟ هیچی..نصف شون حتی نمیتونن یه کتاب بخونن..نه، پسر، اینجا جای من و تو نیست
خوبه که آرزو داشته باشی. اما تا وقتی که رویا نباشن..اگه اجازه بدی کسی بهت دروغ بگه تقصیر خودته..


House.of.Cards.S03E08


http://bayanbox.ir/view/5968926478608471146/House.of.Cards.S03E08.WEBRip.DD5.1.x264-DDLV-047247-2017-07-09-23-41-30-Large.jpg


I want to be President one day.
Well, that's never gonna happen.
But he said I could be.
Listen up, boy.He lied to you.The truth is, you ain't never gonna be President.
It's just like them basketball players you got posters of.
They say you can do anything, be a superstar, too.
But they were born to be 7 feet tall, and if they wasn't, tell me what would they have? Nothing.
Half of 'em can't even read a damn book! No, boy, this place ain't for you and me.
It's good to have dreams.Just so long as they're not fantasies.
You let anybody sell you that shit, it's your own damn fault, do you hear me

+یه جایی آخر همون قسمت فرانک میگه..
تخیل شکلی از شجاعت ـه..فکر میکنم تو زندگی همه چیز در مورد تشخیص درست حدود و مرزهای واقعیت هایی که ( اینجا تفاوت dream و fantasy )  باهاشون مواجه ایم..


روزهایی هست که با حفره‌ای در قلبت بیدار می‌شوی، با حفره‌ای در قلبت لباس می‌پوشی و از خانه بیرون می‌آیی، با حفره‌ای در قلبت کار می‌کنی، غذا می‌خوری، راه می‌روی، تظاهر به لبخند می‌کنی و در تمام این لحظات خیره‌ای به حفره که چگونه بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود، وسیع و وسیع‌تر و همه چیز را در خودش فرو می‌بلعد: امید را، شوق را، توش‌و‌توان مواجهه با جهان را...
در این روزها که جانت در چنبرۀ سرما گرفتار است و حتا یاد عزیزترین آدم‌هایت هم، چه آنها که رفته‌اند و چه آنها که مانده‌اند، دلت را گرم نمی‌کند، در این روزهاست که آدمی عیار خویش را می‌یابد و می‌فهمد.
از روزهای دندان بر دندان فشردن حرف می‌زنم، از روزهای رها شدن به خویش در عمیق‌ترین لجه، از روزهای ظلمت در نیمروز...

+امیرحسین کامیار


رنج زیادى خواهید برد و بعد از زمانى طولانى به نقطه اى خواهید رسید که به تمام آنهایى که از کنارتان گذشتند حق مى دهید، شاید دوباره راضى به دیدنشان نباشید همانطور که مایل به مثل قبل بودنتان نخواهید بود، اما در آن نقطه به خوبى خواهید فهمید چیزى براى بخشیدن وجود ندارد. همه فقط زندگى کردیم در دنیایى که کامل نیست..



سال هاست که بازندارندگی مجازاتی شبیه اعدام توسط آمار و ناکارآمدی و غیرمنطقی بودنشون توسط علم جرم شناسی ثابت شده..

اما بعضی از جوامع با الگو برداری از متد جهنم که به، به راه آوردن گناه کاران با استفاده از شکنجه و عذاب و افزایش آگاهیشون با افزایش دما! معتقدن در حفظ و نگهداری روش های سنتی برخورد با جرم تلاش کردن..

اما آیا تا به حال کسی رو دیدید که با شلاق خوردن از کاری که انجام داده پشیمون بشه؟ نه، اون فقط دیگه جلوی شما انجامش نمیده!

کسی که به آزار یک کودک یا هر رفتار غیراخلاقی غیرقابل تحمل دیگه ای دست میزنه، مطمئناً از سلامت روانی برخوردار نیست، اینکه ما فقط سطحی ترین لایه اتفاق یعنی جنایتو ببینیم خیلی ساده لوحانه ست و اگه با همون روش (یعنی خشونت) بهش پاسخ بدیم تنها نشون دهنده اینه که ما و جامعمون هم از سلامت و بلوغ روانی کافی برخوردار نیستیم..

همونطور که قبلاً بارها و به شکل های مختلف گفتم ( و گفته اند) انسان اساساً اختیاری نداره که بخواد به خاطرش مجازات (یا تحسین) بشه..اما انسان های بیماری که به هر شکلی به خودشون ، انسان های دیگه و جامعه آسییب رسوندند یا خواهند رسوند مثل هر مریض دیگری که بیماری مسری داره که امکان درمانش حداقل در زمان حاضر وجود نداره باید در قرنطینه و تحت سرپرستی، مراقبت و درمان قرار بگیره تا روزی که بمیره...یا بتونه با سلامتی به جامعه برگرده..
هزینه ی نگهداری این افراد هم باید با مدیریتی درست توسط کار مناسب(اما اجباری) که بهشون محول میشه به وسیله خودشون یا نزدیکانشون تامین بشه تا باری بر دوش جامعه نباشند.

احتمالاً در سالهای آینده با روش های جدیدی از مجازات مجرمین رو به رو خواهیم بود. این روش های (از نگاه من غیراخلاقی) از دل همون جامعه ای بیرون میاد که مجرمو پرورش داده..هر بیمار روانی که مرتکب رفتارهای غیراخلاقی شده محصول یک جامعه ی بیماره (همونطور که قبلاً گفتم به عنوان یک انسان بی اختیاره)..هر روشی به غیر از تلاش برای درمان یا کنترل بیماران برای جلوگیری ازجرم، جنایت و رفتارهای غیراخلاقی نشان دهنده ی نادانی و در نهایت مایه افزایش شرارت خواهد بود..



شر و بدی که در دنیا وجود دارد پیوسته از نادانی می‌زاید و حسن نیت نیز اگر از روی اطلاع نباشد ممکن است به اندازه شرارت تولید خسارت کند. مردم بیشتر خوب‌اند تا بد و در حقیقت، مساله این نیست. بلکه آن‌ها کم یا زیاد نادان‌اند و همین است که فضیلت یا ننگ شمرده می‌شود. نومید کننده ترین ننگ‌ها، ننگ نادانی است که گمان می‌کند همه چیز را می‌داند و در نتیجه به خودش اجازه آدم کشی می‌دهد: روح قاتل کور است و هرگز نیکی حقیقی یا عشق زیبا بدون روشن بینی کافی وجود نخواهد داشت..


+طاعون | آلبر کامو | رضا سیدحسینی | انتشارات نیلوفر | 341 صفحه


چون دوستت میدارم
مجبور نیستی آنگونه که روز آشنایی مان بودی باقی بمانی.
چون دوستت میدارم
مجبور نیستی خود را محدود کنی
به تصویری که از تو زنده مانده در من.

چون دوستت میدارم
می توانی در خودت ببالی
چیزهای جدیدی کشف کنی در وجودت
می توانی دگرگون شده، بشکفی و تازه شوی..

چون دوستت میدارم
می توانی آنچه هستی باقی بمانی
و آنچه نیستی شوی...

{ مارگوت بیکل }


http://bayanbox.ir/view/1401798179487116023/f23b736ca0d03885048fd4aa9a616487.jpg



خبر درگذشت مشاهیر یا فاجعه ای ملی در عرض چند دقیقه ترند می شود.در ادامه کاربران عادی فضای مجازی از بابی و فی فی گرفته تا سلبریتی ها؛از کانال فروش لباس زیر گرفته تا کانالهای پورنو و جوک،همه در اعلام خبر و عرض تسلیت گوی سبقت را از یکدیگر می ربایند.

الف/تجارت با مرگ و فاجعه:رسانه ها،کانال ها و بنگاه های تجاری فروش کالا و خدمات بدلیل ماهیت داد و ستدی،کسب درآمد حداکثری و جذب مشتری به هروسیله؛از موج حاصل از مرگ مشاهیر یا فاجعه،سواری خود را می گیرند وبه دلیل نوع جهان بینی سرمایه داری-ماکیاولیستی شان،بکارگیری هر ابزاری برای رسیدن به هدفشان را توجیه می کنند.پس با مرگ هم تجارت می کنند.
ب/کسب رای و اعتبار سیاسی با مرگ و فاجعه: این قسم از رسانه ها و افراد برای کسب رای؛اعتبار و محبوبیت یا به طور غیر منطقی از دل حوادث ملی که خاطر عموم را جریحه دار کرده است به نفع خود مقصرتراشی می کنند و توپ تقصیر را در زمین دسته ی مقابل می اندازند.یا با مرگ و بیماری مشاهیر عکس سلفی و یادگاری منتشر می کنند.گویی با آن فرد رفیق گرمابه و گلستان بوده اند تا با این ترفند برای مردم کلاهی از محبوبیت و اعتبار ببافند.جهان بینی ماکیاولیستی این عزیزان هم توجیه مناسبی است برای پرداختن بیمارگونه شان به این رخدادها.
ج/کسب هویت از مرگ،فاجعه و مناسبتها:غالب افرادی که از خود هیچ ندارند و به شدت نیازمند دریافت احترام از جامعه و دیده شدن خود به هر وسیله ای هستند نیز با مرگ و فاجعه و مناسبت ها کاسبی هویت می کنند.
انتشار عکس کتاب و قهوه و سیگار به مناسبت برگزاری نمایشگاه کتاب/اشتراک گذاشتن جملات مجعول از افراد مشهور/آویزان شدن از یک تیم فوتبال/چنگ زدن به غرور ملی-نژادی-اعتقادی/خوشمزگی آغشته به تحقیر جنسیتی-قومی-اعتقادی/هم رسانی فیلم های شاخ-لوده های فضای مجازی/ناسزاگویی در صفحات مجازی افراد مشهور/پرداختن به اخبار زرد و خاله زنکی-عمو مردکی ازدواج یا طلاق فلان.../نمایش خانه،اتومبیل،چهره،بدن،تفریحات،سفر،خوراک و پوشاک و در کل نمایش"چقدر خوبیم ما"و.....
حالا همین عزیزان با انتشار خبر درگذشت عالم،ادیب،هنرمند یا فیلسوفی صفحاتشان پر می شود از عکس،بیوگرافی و ماتم و سوگ مصنوعی برای عزیز از دست رفته.
عزیزانی که تا دیروز مرحوم را نمی شناختند،عزیزانی که تا دیروز کسب علم و معرفت را دست می انداختند،عزیزانی که سالی سطری کتاب جز کتاب چگونه آشپز یا چگونه پولدار شویم نمی خواندند،دوستانی که بهره شان از موسیقی"میمیرم برات قربون تو"بود،همان عزیزانی که رکورد فروش فیلم های.. یک و دو و سه را شکستند،همان ها که ادبیات را خزعبلی ناشی از نشئه یا خمار فردی متوهم می پنداشتند،دوستانی که فلاسفه،روانشناسان و جامعه شناسان را مجانینی مرفه لقب می دادند،عزیزانی که علوم پایه را مختص افرادی با عینک ته استکانی و موهای ژولیده می دانستند،همان دوستان که بهره شان از روزنامه فقط صفحات حوادث بود.
همان ها که هیچ سنخیت ماهوی با فرد از دست رفته ندارند با انتشار غم و مویه و تسلیت کسب هویت و آبرو می کنند.شبیه به نوجوانی در مرز بلوغ که عکس هنرمندان و ورزشکاران و زیبارویان را بر در و دیوار اتاق خود می کوبد.
خیر این فرهیختگان از دل شما و تحت تربیت و پرورش شما شکل نگرفته اند.خود را از جنس آن ها ندانید.تسلیت شما هم به دست بازماندگان نمی رسد.مخاطب شما نهایتا افرادی شبیه به خود شما هستند.این فرهیختگان خلاف جهت رودخانه ی شما شنا و رشد کرده اند.لطفا صفحات خود را آلوده به این فریب نکنید.بگذارید خودتان و مردم همان گونه که هستید شما را لخت و عور ببینند تا شاید روانشناسی یا جامعه شناسی علاجی برای بیماری مشترکمان"بی هویتی"بیابد.این پز و پرستیژ سوگ زده ی موضعی و گذرای ما در بزرگداشت مفاخر و مشاهیر،خوش بینانه اگر تاثیر منفی نداشته باشد بلا استفاده و خنثی است و تاثیر مثبتی هم ندارد.برای تعالی خود از فخر مفاخر و شهرت مشاهیر وام و بهره نگیریم خودمان در وادی علم و معرفت و آگاهی  قدمی کوتاه هم برداریم متعالی شده ایم.
مشاهیر می میرند.از مرگ و خاکسپاریشان هرکس انبانش را به نحوی پر می کند و می رود.آن چیز که حقیقتا و تدریجی مرده است اخلاق ما و وجه شهرت مشاهیر است.

محمد وحیدی