دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

۲۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۷ ثبت شده است

 

بیاید خودمون و دیگران رو مسخره نکنیم. دوستی خاک گرفته و رفیق همیشه غایب معنایی ندارن. کسی که در جریان زندگیت نیست، نه آشناست و نه غریبه‌. یه بلاتکلیفی یا یه نقاب دیگه روی صورتته.
بیاید نقاب‌ها رو برداریم، بلاتکلیفی‌ها رو برطرف کنیم و آدم‌های الکی نایس و مهربون و "همیشه دوست"ای نباشیم.

 

 

جالبه که تو هر سنی، بدون انتخاب خودم یه سری از مسائل مشخص تو ذهنم چرخ می‌خورند و تبدیل می‌شن به دغدغه یا موضوع تحقیق و تفحص و کنجکاوی و بعد از رسیدن به یه حد مشخصی از دانایی (و آگاهی از نادانی توامان)، به شکل تقریبا ناخودآگاه کنار گذاشته می‌شن تا جا برای مسائل جدید باز بشه.


حالت ایده‌آل اینه که همه پرونده‌ها همیشه باز باشند، ولی خب هیچ وقت نباید محدودیت‌های انسانی‌ت رو فراموش کنی‌.

 

 

 

مقاومت با حرف‌های بزرگ شروع نمی‌شود

بلکه با کارهای کوچک

مانند خش‌خش آرام طوفان در باغچه

یا گربه‌ای که تلوتلو می‌خورد

مانند رودخانه‌های بزرگ

با سرچشمه‌ی کوچک

در دل جنگلی

مانند حریقی بزرگ

با همان کبریتی که

سیگاری را هم روشن می‌کند

مانند عشق در یک نگاه

و به دل نشستن صدایی که تو را جذب می‌کند

مقاومت با پرسشی از خود

آغاز می‌شود

و سپس همان سوال را از دیگری پرسیدن.

 

 

{ رمکو کامپرت }

 

 

انسان از آزمون لحظات سخت همیشه سرافکنده بیرون می‌آید. هرآنچه که درباره خودت فکر می‌کنی به پشیزی نمی‌ارزد. و جمله نامربوط سوم احتمالا باید چیزی بh این مضمون باشد که راهکارها تنها به درد ساحل‌‌ها می‌خورند!

 

 

آن‌ها که در ناخودآگاه‌شان می‌دانند مورد علاقه و عشق خانواده و اطرافیان‌شان هستند کمتر دچار بیماری می‌شوند.

این مسئله از دوران بچگی آغاز می‌شود. در کودکی وقتی احساس کنی دیگران تو را دوست ندارند برای جلب توجه و مهربانی آن‌ها مریض می‌شوی. و اتفاقا مهر و محبت و مراقبت لازم را هم از سوی آن‌ها می‌گیری. احتمالا چندین برابر حالت معمول.

اما مسئله اینجاست که این عادت تا انتها همراه تو می‌ماند‌. یعنی هربار که احساس بی‌جایی یا پس زده شدن کنی، ناخودآگاه به جای واکنشی درست، حالتی مریض‌گونه پیدا می‌کنی. ولی اینجا دیگر کسی برای مراقبت کردن از تو وجود ندارد.

 

 

ژاپنی‌ها رسمی دارند که وقتی شکسته‌ای را مرمت می‌کنند بین ترک‌ها را با لعاب طلایی‌رنگی پر می‌کنند و کاسه‌ی مرمت شده تمام خطوط شکست را به رنگ طلا به رخ می‌کشد. به این مرمت کینتسوگی می‌گویند و تاییدی است بر ترک‌ها و زخم‌ها و نه شرم از‌شان، دیدن زیبایی‌ست در نقصان، و گردن گذاشتن است به تغییر.

 


http://s9.picofile.com/file/8355068076/Kidding_S01E07_720p_x265_HEVC_Film2Movie_US_040530_2018_11_13_22_22_43_Small_.JPG

 

 

آقا من چقدر حالم گرفته می‌شه از اینکه می‌بینم اطلاعات و اصطلاحات وصله‌پینه می‌شه به نوشته‌ها یا گفته‌ها...یه چیزی یاد گرفتی چند سال صبر کن بذار خودش از ته ذهنت بیاد و جا خوش کنه تو حرفت...یا فراموش شه بره اون جور که واقعیت داره، چیه خب اینجوری عاریتی مثل الان؟

 

 

«ضعف و سستی به تنهایی وادارمان می کند که بیاموزیم و ما را قادر می‌کند روندی را که تاکنون چیزی درباره اش نمی دانستیم مورد تحلیل قرار دهیم. آدمی که هر شب به محض رفتن به رختخواب خوابش می برد، و تا لحظه ای که بیدار می شود و بر می خیزد از دار دنیا بی خبر است، بی‌تردید از مشاهدۀ جزئیاتی در مورد خوابیدن عاجز است. او به ندرت متوجه می شود که خواب است. اندکی بی خوابی این ارزش را دارد که ما را وادارد خوابیدن را تحسین کنیم، و شعاع نوری بر این تاریکی بتاباند. حافظه ای بی نقص ابزار کارآمدی برای مطالعۀ پدیدۀ حافظه نیست. 

هر چند ما بدون رنج بردن هم قادریم از شعورمان استفاده کنیم، اما به زعم پروست وقتی دچار رنج و تألّم هستیم کنجکاوی مان کامل تر می‌شود. رنج می بریم، پس فکر می کنیم، زیرا فکر کردن کمک‌مان می کند که رنج کشیدن را در زمینۀ مساعد قرار دهیم. کمک‌مان می کند آن را ریشه‌یابی کنیم، ابعادش را بسنجیم، و با حضورش کنار بیاییم.

در نتیجه: افکاری که بدون رنج حاصل شده اند فاقد منبع مهم انگیزه هستند. به نظر می رسد فعالیت ذهنی برای پروست به دو بخش تقسیم می شود: بخشی که می توان افکار بی درد نامید، که بدون کمترین تألّمی جرقه زده اند، که جز از تمایل کمرنگی برای یافتن علل بی خوابی یا فراموشی سرچشمه نمی گیرند. و افکار دردناک، که ناشی از رنج نخوابیدن یا فراموشی است. این بخش اخیر است که برای پروست مهم هستند.

 

طبیعی است که وقتی همه چیز بر وفق مراد است خرفت بمانیم. وقتی که اتومبیل‌مان بدون نقص کار می کند، چه انگیزه ای وجود دارد که عملکرد پیچیدۀ درون آن را یاد بگیریم؟ وقتی معشوقی به ما وفادار است، چه لزومی دارد که راجع به انگیزه های خیانت های انسانی بیندیشیم؟ وقتی جز احترام چیزی نصیب‌مان نمی شود چه ضرورتی دارد که دربارۀ حقارت های زندگی اجتماعی تحقیق کنیم؟ تنها زمانی که غرق در اندوه هستیم و زیر ملافه‌مان ضجه می زنیم و مانند برگ در باد پاییزی می لرزیم است که انگیزۀ پروستی‌مان شکوفا می شود که با حقایق دشوار رو به رو شویم.

 

اما پیش از آن که بخواهیم چشم و گوش بسته به سلک «رنج‌برها» بپیوندیم، بیایید فراموش نکنیم که تحمل رنج به تنهایی کافی نیست. رنج بردن فقط امکاناتی برای هوشمندی و کنجکاوی خلاق فراهم می آورد. اما این امکانات ممکن است به آسانی طرد یا نادیده گرفته شوند، که اغلب هم می شوند.  اغلب رنج کشیدن در ما تبدیل به اندیشه و نظر نمی شود و به عوض آن که درک بهتری از واقعیت به ما بدهد، ما را در مسیر مرگبار نیاموختن سوق می دهد، و نه تنها در معرض توهم های بیشتری قرار می گیریم، بلکه از زمان پیش از رنج بردن هم کمتر به تفکر می پردازیم. 

رمان پروست پر است از کسانی که می توانیم آنان را «رنج‌برانِ بد» بنامیم، افراد رقت‌انگیزی که در عشق به آن ها خیانت می شود، از میهمانی ها حذف می‌شوند، از پایین بودن سطح تفکر یا حقارت اجتماعی درد می کشند، ولی نه تنها از این مصیبت های چیزی نمی آموزند، بلکه بر عکس به روش های دفاعی مخربی متوسل می شوند که بی خردی، گمراهی، سنگدلی و سطحی بودن، و خشم و انتقام را در پی دارد.

 

+پروست چگونه می‌تواند زندگی شما را دگرگون کند | آلن دوباتن | گلی امامی

 

 

خسته‌ اما خوشحالم. تقریبا راهمو پیدا کردم و از سردرگمی دور شدم. می‌دونم قراره چیکار کنم و کجا برم. می‌دونم دوست دارم باقی زندگیم رو چه جایی و با چه کسانی باشم...و اینکه باید از چه آدم‌هایی دور بمونم. می‌دونم چی می‌خوام و فهمیدم که دوست دارم به چه آدمی تبدیل بشم.

با این که هنوز هیچ کاری نکردم و هیچ نتیجه مشخص قطعی‌ای وجود نداره، ولی امیدوارم و ترسی ندارم. مهم نیست چی پیش بیاد و نتایج مقطعی چی باشند، من به خودم اطمینان دارم. من به اندازه کافی به خودم علاقه دارم.

ذهنیتی که آرومم می‌کنه درک پایان ناپذیری رنجه. اینکه نه فردا و نه هیچ روزی در آینده دور، اون روز خوب نخواهد اومد. قرار نیست یه روز منحصر به فرد پرده بالا بره و خوشبختی خودشو بهم نشون بده. چیزی به نام "دوران آسودگی" وجود نداره. لحظاتی رنج و لحظاتی شادی. لحظاتی ملال و لحظاتی خوشبختی. زندگی همیشه همین شکلی خواهد بود. شبیه امروز که خسته اما خوشحالم.

 

 

 

وقتی یک ساعت زمان می‌دهی و صبر می‌کنی برای جواب دادن، حرفت زمین تا آسمان با ابتدایش فرق می‌کند...اما چیزی که یقین است - اگر خیلی صبر کنی و دست نگه‌ داری - تنها جوابی که در انتها به آن می‌رسی، جواب ندادن است.

 

 

آنان که وقتشان پایان یافته خواستار مهلتند و آنان که مهلت دارند، کوتاهی می‌ورزند.

 

 

ناهار رو که تو خونه زوج سالخورده خوردیم یکی شروع کرد به جمع کردن سفره، من هم رفتم پشت سینک تا ظرف‌ها رو بشورم. کمی اصرار کردم تا قبول کردن. شنیده بودم که پیرمرد روی شکل شستن ظرف‌ها و همینطور آبی که مصرف میشه حساسه. اما با خودم گفتم می‌تونم با دقت کافی رضایتش رو جلب کنم.

در تمام طول ماجرا سعی می‌کردم وقت‌هایی که نیازی به آب نیست سریع شیر رو ببندم و هر ظرف رو هرچند با کمترین مقدار ممکن آب، اما خیلی تمیز بشورم‌. با این حال احساس کردم هر جوری که انجامش بدم پیرمردی رو که اونجا وایستاده راضی نمی‌کنه. باید خودش انجام می‌داد. به شیوه خودش. فقط همون راه براش درست بود و بهش احساس رضایت می‌داد.

فکر می‌کنم فرق بین "وسواس" و "مراقبت" همینه. و به اندازه همین قصه هم ساده است. در مراقبت همه توان برای بهترین کارایی در نظر گرفته و نتیجه‌ با تمام نقص‌هاش پذیرفته میشه. اما در وسواس یه سخت‌گیری پیچیده‌یِ تموم نشدنی ِ اذیتت کننده برای یه نتیجه کم‌ نقص وجود داره. یه پافشاری بیهوده که شاید نتیجه رو کمی بهتر کنه، اما واقعا به زحمتش نمی‌ارزه.

 


امیل سیوران می‌گوید: «ﺗﻨﻬﺎ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻫﻨﺮﯼ ﻣﯽﭘﺮﺩﺍﺯﺩ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻓﺮﯾﺐ ﻣﯽﺩﻫﺪ، ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﻧﮕﯿﺰﻩﻫﺎﯼ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺧﻮﯾﺶ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﺁﻓﺮﯾﻨﻨﺪﻩﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﺷﻔﺎﻑ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﻤﯽﺁﻓﺮﯾﻨﺪ. ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺧﻮﯾﺶ "ﺟﻦّﻣﺎﻥ" ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ. ﺷﺎﯾﺪ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺳﻘﺮﺍﻁ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻨﻮﺷﺖ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺟﺴﺘﺠﻮ کنیم.»


  • February

  • Book
  1. شیطان | لئون تولستوی | سروش حبیبی | 93 ص
  2. سومین پلیس | فلن اوبراین | پیمان خاکسار | 225 ص
  3. دختری از پرو | ماریو بارگاس یوسا | خجسته کیهان |  352 ص
  4. مالون می‌میرد | ساموئل بکت | سهیل سمی (یا محمود کیانوش) | 200ص
  5. روزهای خون، روزهای آتش: گزارش مصوری از پیروزی انقلاب اسلامی | بهمن جلالی, کریم امامی
  6.  زنگ‌ها برای که به صدا در می‌آید؟ | ارنست همینگوی | رحیم نامور | 360ص

  • شعر
  1. اوحدی مراغه‌ای
  2. امیلی دیکنسون

  • Movies
  1. The Hours 2002 Stephen Daldry Drama 7.6/10IMDb 80%Rotten Tomatoes
  2. Murphy's Law (2018) Rambod Javan e Khar
  3. A Tale of Two Sisters 2003 Kim Jee-woon Drama/Mystery 85%Rotten Tomatoes
  4. The Wild Pear Tree 2018 Nuri Bilge Ceylan Drama 8.3/10IMDb 86%Metacritic
  5. Drag Me to Hell 2009 Sam Raimi Thriller/Horror ‧ 1h 39m 6.6/10IMDb
  6. Axing 2018 Behrouz Shoeibi Drama  5.9/10 · IMDb
  7. The House That Jack Built 2018 Lars von Trier Thriller 7/10IMDb 60%Rotten Tomatoes

  • Short Film
  1. Sing 2016 Kristóf Deák Drama/Short film ‧ 25 mins 8.1/10 · IMDb
  2. Dilemma 2005 Boris Paval Conen Fantasy/Short film ‧ 10 mins 7.4/10IMDb
  3. Gradiva (2014) Leos Carax 2min | Short, Drama, Fantasy | 28 May 2014 (France)
  4. Bear 2011 Nash Edgerton Drama/Short film ‧ 11 mins  7.3/10 · IMDb
  5. Reach (2009) Luke Randall 7min | Animation, Short, Drama | 13 March 2009 (USA)
  6. Andosi (2007) Shahram Mokri 15min
  7. A Lunch Break Romance (2013) Danny Sangra Short | 25 January 2013 (UK)
  8. Necktie (2013) directed by Yorgos Lanthimos
  9. On Time (2008)  Ted Chung
  10. KENZO World - The new fragrance - Spike Jonze


  • Documentary
  1. The ugly side of Korean beauty
  2. Redefine Pretty

  • Podcast


{ روایت شنیدنیِ ماجراهای واقعی }


اپیزود سی‌ام: کابینه سایه پوتین
اپیزود سی و یکم: گیزموندو
اپیزود سی و دوم: داستان بی‌پایان پرومته‌ئا




اپیزود چهارم : خاک های رنگین جزیره هرمز
اپیزود پنجم‌ : نغمه هایی از ماکوندو
اپیزود ششم : توت های سفید اردیبهشتی



{ گپ و گفتمانی خودمانی با موضوع زندگی، کار و مهاجرت }


  ......



.....


دکتر فرزاد گلی

۱. فکر کردن یا فکری شدن؟
2. افسردگی ایدئولوژیک




  1.     Sicario: Day of the Soldado (2018)
  2.     A Quiet Place (2018)
  3.     Wonder (2017)
  4.     The Hunt (2012)


ترجمان


  • Photography
  1. انقلاب ایران به روایت کاوه گلستان


  • Album
  1. Airbag – All Rights Removed - Release date: October 17, 2011 - Genres: Alternative/Indie, Rock
  2. Avril Lavigne - Head Above Water - Released: 2019 - Genres: Alternative rock, Pop rock
  3. Hawniyaz Album by Aynur Doğan and Kayhan Kalhor - Release date: June 24, 2016
  4. Manchester by the Sea  - Artist: Lesley Barber Release date: November 18, 2016
  5. Elvis Presley - The Sun Sessions -  March 22, 1976 - Genres: Rock, Rock and roll
  6. Mahasti - Asir - Release date: 1992 - Genre: Pop
  7. Shahin Najafi - The Year of Blood  - Released: 2010
  8. Ali Zand Vakili - Yadi Be Range Emrooz - Release date: October 18, 2015 Genre: Pop
  9. Ehsan Khajehamiri - Crazy City - Release date: January 23, 2019 Genre: Pop


کاستی‌ها

متاسفانه مستند ندیدم
باید یه مجموعه شعر و یه رمان دیگه می‌خوندم
سه تا فیلم دیگه هم باید تماشا می‌کردم که فرصت نشد
شش تا آلبوم موسیقی دیگه گوش می‌دادم
تماشای نقاشی‌های رنه ماگریت هم که به ماه بعد موکول شد


پیمانه‌ام ز رعشه ى پیری به خاک ریخت

بعد از هزار دور که نوبت به من رسید!


{ صائب تبریزی }




http://s8.picofile.com/file/8353404068/largeSSS.jpg


He Can make people His Bitches!



امشب باید از ماریو بارگاس یوسا تشکر کنم، به خاطر هدیه‌ای که به من داد. به خاطر یکی از زندگی‌های بی‌کم‌ و‌ کاستی که به من بخشید. خواندن "دختری از پرو" هیچ‌چیز از تجربه یک زندگیِ کامل "دیگر" کم نداشت.

شروع کردن با یک هیجان کودکانه و شوق نوجوانانه...تا رسیدن به شیفتگی جوانی، سرسپردگی میانسالی‌ و البته که، عشق ِ بخشنده پیرانه‌سری.

چشیدن (تقریبا) تمام احساسات در طول هم. تجربه دوست داشتن و دوست داشته نشدن تا مورد خیانت قرار گرفتن و بازی داده شدن توسط یک چریک ِ جذاب ِ سنگدل. حرص خوردن و زجر کشیدن و کلافگی بی‌امان. احساس شادی و سرمستی و خوشبختی کردن تا اندوهی طولانی و یک سرخوردگی و حسرت تمام نشدنی.



The Bad Girl


نویسنده برای بار هزارم به من ثابت کرد که "پرداخت همه‌چیز است"....که مهم نیست ایده اصلی چقدر دست‌خورده یا پیش‌پا افتاده‌ست...اگر بلد باشی یک داستان را چطور روایت کنی، نتیجه نهایی (فارغ از ایده اصلی) یک اثر بسیار خوب خواهد بود.
کاش همه‌ی آن‌ها که قصد دارند عاشقانه یا ناعاشقانه‌ای بنویسند این کتاب را می‌خواندند و یاد می‌گرفتند که چطور می‌توان چنین داستانی را گفت و حتی یکبار هم به دام ابتذال نیفتاد.




IMG_20180910_203004_067



تنها حسرت من هنگام خواندن، آن پرانتزهای بسته با سه نقطه در میانشان (....) بود که به وقت داغ شدن داستان پدیدار می‌شد و جای متن اصلی را می‌گرفت. سانسوری که تنها نمایشگر حماقت سیستم حاکم در قبول بخش طبیعی‌ای از زندگی بشر است. حماقتی طولانی و البته تمام‌نشدنی.

اما باید بگویم که ترجمه "خجسته کیهان" خیلی خوب است. و این شکل از امانت‌داری نصفه‌نیمه هم کار بدی نیست...که حداقل بدانی چیزی آن وسط جا افتاده است.



http://s8.picofile.com/file/8353405476/20190225_220158_klm_Small_.jpg



من در این هفته، در لیما، پاریس، توکیو و مادرید بودم. من در این هفته، صاحب دو زندگی بودم.

ممنون آقای یوسا.



در خود
به جست وجویی پیگیر
همت نهاده ام

در خود به کاوشم
در خود
ستمگرانه...

من چاه می‌کنم
من نقب می‌زنم


من حفر می‌کنم.



{ احمد شاملو }




به نظر می‌رسه شرایط حاکم بر ایران فرصت رشد هم‌زمان و دو سویه رو از اغلب ما آدم‌های معمولی می‌گیره. برای همین تا چشم کار می‌کنه آگاه ِ مفلوک و پخمه دارا، داریم.



چرا اصرار داشت گاهی به من تلفن کند؟ چون در زندگی پرماجرایش از جمله چیزهای نادر باثبات بودم، احمق وفادار و عاشقی که همیشه آنجا بود و انتظار تلفنش را می‌کشید تا به او چیزهایی بگوید که مدتی بود حقیقت نداشت: اینکه او هنوز جوان، زیبا، دوست داشتنی و دلرباست.


+دختری از پرو  | ماریو بارگاس یوسا | خجسته کیهان |  352 ص