دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

پرسش 5 / روابط آزاد

چهارشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۶، ۱۰:۴۶ ب.ظ


آیا به خودتون و پارتنرتون این حق یا فرصت رو خواهید داد که در زمانیکه با هم در رابطه هستید با آدم های جدید دیگه ای هم آشنا بشید؟

اگه پاسختون مثبته: این آشنایی و مصاحبتها چه مرزها و چه حدودی دارند که شما و پارتنرتون رو هم در ظاهر و هم در باطن راضی و خوشحال نگه داره؟ میشه هم به طرفتون اهمیت بدید و هم آزادش بگذارید؟ چقدر میشه آزاد بود، آزاد گذاشت و احساس امنیت هم کرد؟

و اگه پاسختون منفیه: آیا شده هیچوقت این تعهد رو دست و پا گیر ببینید؟ چقدر احتمال میدید روزی برای تجربه های جذاب تازه، به زیرپاگذاشتن اصولتون، حتی برای مدتی کوتاه، وسوسه بشید؟

{توضیح اینکه..هیچ آدم یا رابطه ای ایده آل نیست اما آدم های متفاوت به اندازه های مختلفی برای هم مناسب اند. در تمام جنبه های زندگی ما دائما الگوی بدست آوردن چیزهای بهتر با بهره وری بیشتر رو دنبال میکنیم. به نظر شما این الگو قابل تعمیم به روابط هم هستند؟ چقدر باید به دنبال یافتن بهترین امکان بود و چقدر در پی بهترین ساختن همون چیزی که وجود داره؟ }


  • موافقین ۳ مخالفین ۰
  • چهارشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۶، ۱۰:۴۶ ب.ظ
  • Mohammad Mahdi ..

نظرات  (۱۷)

راستش  وقتی داشتم پست رو میخوندم و نظرات و پاسخ بهشون رو، چیزی که تو ذهنم پررنگ شد "استفاده ی ابزاری" بود. مگه آدم ها نردبون هستن؟ :)  و آیا تنها هدف ما برای ورود به رابطه تنها و تنها رشده؟  مسلما رشد هم هست ولی تنها هدف فکر نکنم باشه

در هر صورت مطمئنا من وارد رابطه نشده پاسخ میدم که بله آزادی باید وجود داشته باشه. به عنوان یه خانم اگه از نظر عاطفی ساپورت بشم و از قلب طرف مقابلم مطمئن باشم و اعتماد بینمون حاکم باشه با وجود رابطه اش با دیگران مشکلی ندارم و مرز اون رابطه ها هم مطمئنا تا جاییه که تو قلبم احساس نگرانی و شک و تردید نسبت به اون به وجود نیاد. این مرز چیزی نیست که راجع بهش صحبت کنیم، واسه هر کس فرق میکنه و احتمالا به عمق رابطه هم برمیگرده و طرفین رابطه در جریان رابطه متوجه اش میشن که این مرز کجاست. 
با تمام این حرف ها آدم وقتی تو رابطه ای قرار میگیره و احساسش در اون دخیله، تو اون موقعیت نمیشینه شسته و رفته فکر کنه درباره اش. کسی هم که تنها دنبال رشد باشه، اهمیتی به مرزها نمیده. هر جا دید این نردبون برای دیوارش کوتاه شده، یه روزی یه جایی یه نردبون بلندتر پیدا میکنه. خیلی دو دو تا چهارتا طوری و با نگاه خیلی منفعت طلبانه.

+ با تاخیر خیلی زیاد، ممنون  بابت آدرس وبلاگ :)
پاسخ:
ممنون از بیان نظرتون....

+ خواهش می‌کنم کاری نکردم :)
آقایی هم هست که در این باره نظر بده؟ 
البته این اصلا دغدغه نیست برای آقایون. طرح سوال به کلی غلطه :))
پاسخ:
Nice one :))
تصحیح می‌کنم: "اختیار" رو جایگزین "حق انتخاب" کنید. الان رساتر شد :)

بله دقیقا تعادل نش. یاد اون بخش فیلم افتادم که یه دختر بلوند با چند تا دختر غیربلوند (!) وارد بار یا کافه‌ای شدن که نش و دوستاش توش بودن.
بله مسئله به دنبال بودن نیست ولی مسئله جائیه که حق انتخاب باشه و گر نه بله قبول دارم که گاهی ممکنه آدم چنان مجذوب و درگیر یکی بشه که فارغ از این‌که خودش چقدر بهره‌وره یا می‌تونه باشه، بهره‌وری رابطه اولو صفر می‌کنه. دیگه اون اتفاقیه که افتاده. با بایدها نمی‌شه به جنگ هست‌ها رفت.

تقریبا همه جملات پاسختون کلی بحث داره که در این مقال نمی‌گنجد :)
این‌که کیفیت و میزان باهم بودن به رابطه وزن می‌ده هم خوب بود هم قشنگ.

بله جان نش همونه و اتفاقا داشتم کامنت میذاشتم فکرم متوجه همون فیلم بود. متوجه منظورتون از "چیز مرتبط واضح" نشدم.
پاسخ:
فکر میکنم شما هم مثل من از بحث کردن خسته شدید :)
من بیشتر دنبال شنیدن بودم که در کل حرف تازه ی خاصی به گوشم نخورد..


+چون چندین سال پیش فیلمو دیدم جزئیاتش خاطرم نیست تا ربطشو به این موضوع درک کنم..تصور میکردم منظورتون یه نظریه مثل تعادل نشه
دل آدم هم ممکنه در موقعیت ها و امکانات جدید هزار چیز بخواد..
 
.
.
.نمیدونم...یکم موافق نیستم ...آدمی که روشن وآگاه باشه ، دلش هم ثبات داره :)
وحتی اگه فرضا روزی نتونست با شرایطی کناربیاد خب ادامه نمیده
قرارنیس ازدواج یا هرارتباطی بمعنی یک رابطه ی مادام العمر باشه!!


سلام

اتفاقا به نظرم مثالها خیلی خیلی عمیق بودن اونقدری که حتی شما رو ترسوند. اگه تو رابطه ای هدف رشد باشه هیچ کس متضرر نمیشه چون لازمه رشد شعوره و انسان های باشعور مسلما متوجه حدود هستن و حریم ها رو رعایت میکنن. حالا می پرسین کدوم حریم؟ جوابش میشه همه رفتارهای اخلاقی و انسانی. دروغ نگفتن، خیانت نکردن، تظاهر نکردن، خانمان سوزی نکردن، بین زن و شوهر قاطی نشدن و خب کلی چیزای دیگه...

آدمای معقول تصمیم های بزرگشون انسانیه برادر.

خب چه اهمیتی داره اصلا ؟ :) :)
فرض رو براین میگیریم که فردالف ، فرد ب رو دوسداره ..واین علاقه عاری از نیاز ، تملک ، خودخواهی هس ...یه دوسداشتن واقعی ...
واقعا فکر میکنید برای فرد الف ، اهمیتی داره که فرد ب میخواد بابقیه چطور ارتباط برقرار کنه  ؟ یا مهمه  که حدود ارتباط طرف مقابلش بابقیه چیه؟
اگه فرد الف درونی پراز عشق داشته باشه و نخواداز طرف مقابلش هویت 
بگیره ، طرف مقابل رو آزاد میذاره ، واصلاعشق ودوسداشتن واقعی همینه
باید به طرف مقابل آزادی بده ، باید بذاری هرجوری که خودشه ، که واقعیت درونش ودلش هس باشه ....هیچکس زندانی فرد دیگه نیس ..
حتی اگه این رابطه ازدواج باشه!کنترل و حدود تعیین کردن برای کسی دور از
عشق وعلاقه س ....
البته اینا خیلی ایده آلی هس ، اما ازنظرمن غیرازاین باشه ، کلا عشق نیست!
.
.
.
اما اونطرف قضیه ، بنظرم عشق بهمراه خودش تعهد میاره !!
یه تعهد زوری واخلاقی نه! یه تعهد دلی که دلت خودبخود دوری میکنه از
دیگران وراغب به کسی هس که دوسشداره ...
حدود ارتباط با دیگران رو دل آدم ومیزان محبتی که تو دل آدم هست 
تعیین میکنه ...
درنهایت اینکه دوطرف باید راجع به حدود ارتباطیشون باهم صادق باشن
اگه به توافق رسیدن و مشکلی نداشتن خب رابطه ادامه پیدامیکنه 
اگرنه هم که راهشون ازهم جدا میشه 
فرقی نمیکنه حدوحدود چی هس ، مهم کناراومدن دوطرف با قضیه س


بهتره نگیم چی اخلاقی هس  وچی اخلاقی نیس ،چون اینجوری ممکنه
مقید به رعایت چیزایی بشیم که از دلمون نمیاد وصرفا ب این جهته که
اسم غیراخلاقی بهمون نخوره!!! بنظرمن با دلمون پیش بریم و بجای فکرکردن
راجع به اخلاقی بودن یا نبودن یک مساله ، آگاهی ورشد درونیمون رو بیشتر کنیم 
تا انسان بهتری بشیم وانسانی تر عمل کنیم...

پاسخ:
همونطور که خودتون هم گفتید تو یه دنیال ایده آل اینی که میگید درسته و کار میکنه..
ولی دنیای واقعی این شکلی نیست..آدمها کامل نیستند، همینطور روابطشون..مشکلات هست ناراحتی هست دعوا و قهر و جدایی کوتاه مدت هم همینطور..حالا بر حسب میزان بالغ بودن و سلامت روانی و متناسب بودنشون با هم  اندازه ی این مشکلات متفاوته..
گاهی افراد با هم موافق نیستند اما گذشت میکنند، گاهی موافق نیستند اما مصالحه میکنند، گاهی موافق نیستند و مسائل حل نشده باقی میمونه به زیر میره و فراموش میشه تا در مشکلی دیگه به شکل بدتری به سطح برگرده..
آدم باید در مورد خیلی از مسائل با خودش کنار اومده باشه تا آماده وارد یک رابطه بشه و کمترین آسیبو به خودش و دیگری بزنه..تعهد دلی رو میفهمم اما بهش اطمینانی ندارم آدمی که نتونه با ذهن و منطقش استدلال کنه و خودش رو قانع، کسی که برای موقعیت های تازه و سخت از نظر ذهنی آماده نباشه، آدم مورد اعتمادی نیست...
واقعا فکر میکنید دلتون همیشه یک چیزو میخواد؟ فکر میکنید طرفتون همیشه همون آدم اوکی ماه عسل رابطه ست؟ افسرده، ورشکست، بیمار یا وسوسه نمیشه؟ فکر میکنید میزان علاقه به یک آدم پرخاشگر و عصبانی با یک آدم نرمال یکسانه؟
دل آدم هم ممکنه در موقعیت ها و امکانات جدید هزار چیز بخواد..
 

سلام

با جوابی که دادین موافقم ولی نه در رابطه ای که منجر یه ازدواج شده باشه. نمیدونم این جمله رو شنیدین یا نه که میگن اگه بین انتخاب دو نفر دو به شک شدی حتما نفر دوم رو انتخاب کن چون اگه نفر اول رو واقعا می خواستی هیچوقت به نفر دوم نمی رسیدی. شما فکر کن متاهلی و خانومت دوست داشته باشه با مثلا نزدیک ترین دوستت یا خیلی خیلی ببخشید با پدرت، برادرت رابطه خاص داشته باشه می تونستی این حق آزادی برقراری ارتباط رو اخلاقی بدونی؟؟؟ همین حساسیت رو یه خانوم هم داره نسبت به همسرش. بعد یه لذت جنسی معمولا تو روابط منطق حاکم میشه، برا همینه که تو روابط اینجوری تنوع طلبی حاکمه نه دوست داشتن. دوست داشتن تعهد میاره

 

پاسخ:
سلام
مثال هایی که گفتید خیلی سطحین..و مشخصا منظور من هوس بازی نبوده..
حتی بعد از ازدواج هم ممکنه آدم روزی احساس کنه، کنار یک نفر دیگه بیشتر میتونه رشد بگیره و پرواز کنه..اما آدم چطور میتونه، بدون اینکه به همه چیز پشت پا بزنه و همینطور به اصطلاح دچار "خیانت" نشه، از احساسش مطمئن بشه؟..باید قبول کرد تعهد ازدواج هم یه تعهد کوره، کی میتونه از آینده مطمئن باشه؟

درسته که لذت های جنسی و سکس هم بخشی از رابطه ست..اما بیشتر سبک سری های جوانیه تا مایه تصمیم بزرگ یه آدم معقول..
در حد تئوری و نظر که میتونم کمال گرا باشم ;-) :-)))))
اگه من میتونم به یکی فکر کنم و بگم این ادم بهترین گزینه ی ممکن واسه منه، چرا کس دیگه ای نتونه همچین نظری درمورد من بده؟! بنظرم چندان هم کمال گرایی نیست. اینکه یه نفر فاکتورای مختلف طرف مقابلش رو در نظر بگیره و بگه این ادم واسش مناسب ترین انتخاب ممکنه..
پاسخ:
چون در حد فکر و تصوره :)
و وصال و صمیمیت آغاز شناخت واقعی و باطل کننده ی اغلب تصوراتند
ببین بنظرم بزرگترین تفاوت یه رابطه ی آزاد با ازدواج همین مسئله ی تعهده دیگه. قرار نیست ادم فرصت اشنا شدن با دیگرانو از خودش بگیره. اگه ادم فکر کنه که انتخابای بهتری هم داره ولی از خودش دریغ کرده، مسلما با اون فرد نمیتونه رابطه سالمی داشته باشه. کلا از رابطه ای که یکی توش بخواد ادای فداکاری دربیاره و منت سر طرف مقابل بذاره واسه ی حضورش خوشم نمیاد.. 
ولی خب مسلما تا حدی که در حد آشنا شدن باشه. وقتی که شکل رابطه ی همزمان و خیانت بگیره خب مسلما قابل پذیرش نیست. بنظرم بیشتر از هرچیز اینا باید توی رابطه تعریف بشه.
صادقانش اینه که مسلما من خیلیییی راغب نیستم که طرف مقابلم بخواد به گزینه ی دیگه ای فکر بکنه ولی وقتی این حقو واسه خودم قائلم، مسلما واسه اونم قائلم دیگه. ضمن اینکه بنظرم اگه من واسه یه ادم بهترین نیستم، پس بهتره که تو زندگیش نباشم. ادم باید با کسی بمونه که انقدری واسش خوب باشه که دیگه به کسی فکر نکنه..
پاسخ:
آره فکر میکنم مهم ترین چیز صحبت کردن در مورد اینها و تعریف مرزهاست..حالا نمیدونم چقدر صحبت کردن در موردشون طبیعی یا غیرطبیعی تلقی میشه!

اونجا که گفتید "انقدری واسش خوب باشه که دیگه به کسی فکر نکنه" فکر میکنم کمال گرایی باشه و نهایتا برای زوج های کمی واقعا اتفاق بیفته و از ادعا فراتر بره..
1- به خودم و پارتنرم حق نمی دم که در عین داشتن یک رابطه متعهدانه به دنبال آشنایی با دیگری به قصد برقراری رابطه عاطفی باشیم (واقعا این از بدیهیات منطق و اخلاقه).
2- بله این تعهد در جاهایی دست و پاگیر خواهد بود و این خیلی عادیه. هرچیزی هزینه ای داره.
3- بله مسلما وسوسه هایی خواهد بود اما باز هم منطق و اخلاق ایجاب می کنه که مقاومت کنیم.

فرض کنیم با 60% تناسب شما می تونید یک رابطه رضایت بخش رو تجربه کنید.
هم چنین فرض کنید که شما با کسی با 60% تناسب وارد رابطه متعدانه شدید.
منطقا احتمال خیلی خیلی بالایی داره که شما بعد از ورود به رابطه متعهدانه (با هرکس با هر میزان تناسب) با کسانی برخورد کنید که بالای این میزان با شما تناسب دارن (و احتمالا چون جدید هستن جذابتر هستن).
سوالی که اینجا مطرح می شه اینه که آیا وفاداری در این جا بهره ورتره یا ایجاد ارتباط با آدم های جدید؟

جواب من، جان نش، اقتصاد، منطق و اخلاق منفی هست.

اشکال پست شما اینه که شما به صورت پیش فرض بهره وریِ رفتن با آدم جدید رو بالاتر در نظر گرفتی در حالی که دقیقا خود این موضوعه که جای بحثه که نظر هانیه، نش و دیگران رو عرض کردم خدمتتون :)
پاسخ:
1.مسئله به "دنبال" بودن نیست..گاهی پیش میاد این قضیه..و فکر نمیکنم در موقعیت اینقدر که گفتید بدیهی باشه یا تصمیم گیری اینقدر آسون..( زمانی خلاف اخلاق خواهد بود که تعهد زیرپا گذاشته بشه، اگه دو طرف خواستار یا حاضر به تعهد نبوده باشن فرآیند بررسی سخت تری داره..)

من به صورت پیش فرض بهره وری رابطه های جدید رو بالاتر نگرفتم :)
گفتم اگه باشه، که ممکن هم هست..

اتفاقا نظر شخص من اینه که کیفیت و میزان بودن دو نفر کنار هم، به رابطه شون وزن میده..میزان شناخت و میزان درک کسی که چند سال کنار تو بوده، با کسی که تازه اومده قابل مقایسه نیست..و این تاثیر "زمان" هست که فکر نمیکنم جور دیگه ای هم قابل دستیابی باشه..
ولی باز هم غیرممکن نیست که بهره وری یک رابطه ی جدید بیشتر باشه :)


+جان نش همون ریاضیدانه که در ذهن زیبا داستانش روایت شده؟ چیز مرتبط واضحی ازشون خاطرتون هست در این مورد که بنویسید؟
برا من شوک آور بود. چیزی که نوشتین از معضلات اجتماعیه. به نظر من این اصلا حق نیست که با هر کی دلت خواست بپری چون قبلا این حق رو در قالب تعهد از خودت ساقط کردی. اگه واقعا نمیتونی با شریک زندگیت ادامه بدی نباید دیگه به شعور توهین شه. میشه منطقی صحبت کرد و مسیر ها رو سوا کرد. خیلی وقتا اتفاق می افته یه زوج متوجه عدم سنخیت شخصیتی، روانی، جسمی، مالی و کلی چیزای دیگه میشن و همه این عوامل که ما یه جا اسمش رو بذاریم "نیاز" باعث جذب به یکی دیگه بشن ولی اگه این موضوع تنوع طلبی شه به نظر من میره تو حوزه انحراف اخلاقی و خانمان براندازه...
پاسخ:
وقتی کسی رو برای دوست داشتن انتخاب میکنی قاعدتا باید اخلاق و رفتار و نحوه ی معاشرتش با دیگرانو هم قبول داشته باشی..به نظر من از نظر اخلاقی حق آزادی برای برقراری ارتباط با دیگران وجود داره، اینکه یک نفر چطور ازش استفاده میکنه و با چه کسی و چطور ارتباط برقرار میکنه باعث تمایز بین آدمها ی مختلف میشه..همونطور که این حق برای دیگران هست برای تو هم حق انتخاب اینکه چه کسی رو دوست داشته باشی و باهاش رابطه داشته باشی وجود داره..

سلام

به نظرم حدود رو تعهد دقیقا مشخص میکنه البته اگه این تعهد همراه با شعور باشه.

پاسخ:
سلام..نمیدونم چرا حرف زدن در این مورد برای دیگران ناراحت کننده و باعث برخوردنه..فکر میکنم دقیقا نیاز به همون شعور کافی باشه
 باید بتونه بابقیه هم در ارتباط باشه.
اصلا همان کامنت هلیکس بانو
استرنبرگ عشق رو یه مثلث در نظر میگیره که سه تا ویژگی داره: صمیمیت، اشتیاق، تعهد. یه عشق واقعی همه اینا رو داره. اما سایر عشقا که اسمشونو رمانتیک، توخالی و... میذاره فقط یکی یا دوتاشونو داره. رابطه ای خوبه که هردوطرف واجد این سه تا ویژگی باشن
از طرفی اریکسون هم معتقده صمیمیت فقط برای یه فرد هویت یافته به ارمغان میاد
بنابراین من فک میکنم ما اول باید خودمونو پیدا کنیم. و تصور نکنیم طرف مقابل یه جادوگره که قراره ۲۴ ساعت به ما حرفای عاشقانه بزنه و همش در اختیارمون باشه... ما باید اون طرحواره ای که از عشق توی ذهنمون شکل گرفته و اساسش یه سری رمان و فیلم مسخرس رو تعدیل کنیم... ازدواج به معنی اینکه نیس که دو هویت کاملا در هم آمیخته بشه بلکه هر فرد حق داره هویت مجزایی واسه خودش داشته باشه... 
بنابراین اگه با همچین پیشفرضی وارد یه رابطه بشیم یه اعتماد متقابل بین ما و پارتنرمون شکل میگیره. میدونیم اون زندانی ما نیست و طبیعیه که با آدمای دیگه ای هم ارتباط داشته باشه. همونطور که ما این نیاز رو داریم. البته گاهی این ارتباطات قابل توجیه نیست و به نظرم بهتره به جای شک های بی مورد نگرانیمونو باهاش در میان بذاریم و توضیحاتش رو بشنویم تا سوتفاهم ها برطرف شه... من خودم مخالف انحصاری کردن طرف مقابلم چون معتقدم یه جورایی واسه مرد سلب اراده س. و معتقدم اگر مثلث عشقی ما کامل باشه نیازی نیست که باهاش مثل یک کودک برخورد کنم و مدام اونو تحت نظر داشته باشم... 

+ببخشید طولانی شد :)
پاسخ:
اینا که توضیح واضحاتن..مشخصه که هرکس حق داره با انسانهای جدیدی ارتباط برقرار کنه و .دوستانی از جنس موافق و مخالف داشته باشه..و این یه "حق" هست، نه چیزی که بخوایم براش اجازه بگیریم..
سوال اصلی اینه که از نظر اخلاقی تا کجا میتونیم در این روابط پیش بریم..مرز مشخصی وجود داره یا در هر رابطه ای باید دنبال یک توافق اختصاصی بود..
پاسخم مثبته ولی فقط در مورد خودم 
:دی
پاسخ:
:))
  • هلیکس بانو
  • قطعا من کسی رو انتخاب میکنم که معیاراش و حدودش بسیار به من شبیه باشه
    همونطوری که من خودم دوست ندارم کسی مدام دورم حریم و حصار بکشه، فکر میکنم این حق رو ندارم کسی رو تو هیچ حوزه ای محدود کنم. بنابراین، نه من مانعی نمیبینم برای اینکه پارتنرم بخاد با خیلیای دیگه رابطه دوستی نزیدک و خوبی داشته باشه
    از نظر من همچین رابطه ای برای هر دو طرف لذت بخش تره.
    من خودم لذت میبرم از اینکه پارتنرم هیچ محدودیتی نداشته باشه و باز هربار منو انتخاب کنه.
    البته حدودی هم دارم من... هر حس موقتی که فقط یک بار تکرار بشه اصلا نگرانم نمیکنه قطعا
    هرچیزی فراتر از این بره، نگران کننده میشه برام و انتظار دارم که پارتنرم خودش اینو باهام مطرح کنه که به چه نقطه ای رسیده و اگر دیدیم قابل برگشت نیست خب تمومش کنیم. و اگر قابل برگشت بود که با یه اطمینان خاطر دوباره برگردیم به مسیر خودمون.
    البته خب خیلی جزییات دیگه هستن که توی این کامنت نمی گنجن.
    پاسخ:
    منطقیه
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی