هوم... میدونم چی میگی ولی ایا نپذیرفتن دیگران به شکلی که هستن باعث میشه بخوای براشون وقت و انرژی بذاری تا به نسخه بهتری از خودشون تبدیل بشن؟ یا صرفا فقط به این فکر میکنی که میتونن بهتر هم باشن؟
پاسخ:
آره اگه خیلی برام مهم باشن بهشون کمک میکنم اگه یکم برام مهم باشن نظرمو بهشون میگم و بهشون فرصت میدم اگه مهم نباشن حذفشون میکنم
اینکه انتظار رفتار درست رو از اطرافیانت داشته باشی سخته. خب ویژگی ها و خصوصیات اخلاقی رو مغرضانه میشه اینطور نسبت داد که اکتسابی اند.
اما مٙهدی اینکه من دفترچه یادداشتی که توی سیزده سالگی ام نوشتم رو میخونم یا هیژده سالگی ام رو، میبینم توی آرزوها و ایدهآل هام تغییری به وجود نیومده حتی بعد از تجربه دانشگاه و دوری از خانواده و ... من هنوز همون آدم سابقم همون پایه احساسات و تفکرات، همون جهان بینی. نه اون زمان آرامش بود نه الان، فقط خوبی اون زمان این بود که آگاهی کمتر بود. پس چه تصمینی هست من بتونم سفر کنم و کشورهای اروپایی یا نمیدونم آسیایی شرقی رو ببینم و به آرامش برسم ؟؟؟
پاسخ:
بدون پیوستگی. نتونستم بین حرف هات ارتباطی برقرار کنم. اما در حد فهمم اگه بخوام بگم. چه انتظاری داری از جاده ای که همیشه باعث رنجت بود؟ واقعاً تضمین هم میخوای برای زخم نشدن پاهات؟برای بهتر شدن ؟ برای تغییر شرایط بدون تغییر مسیر؟ راه اینه که یا کفش پات کنی (دگرگونی درون) یا مسیرتو عوض کنی (دگرگونی شرایط بیرونی) سفر کردن تغییر دادن شرایط بیرونیه..سفر (به هرجایی) برای این آدم جز حواس پرتی نیست..یک نفر آدمهای تازه رو وارد زندگیش میکنه..یک نفر مکانهای جدید رو..فرقی نداره. با تمام سودهای جانبی قابل درکی که دارن، صرفاً سرگرمی هایی هستن برای حواس پرتی.. اما سفر اگه هدفمند باشه..اگه خواسته یا حداقل جهت درست حرکت رو بدونی..اگه بدونی از جون آسیای شرقی چی میخوای. سفر تبدیل میشه به دگرگونی شرایط بیرونی برای تغییرات درونی..راه اینه. بازنگری فعالانه درجهانبینی.
نپذیرفتن اطرافیان به شکلی که هستن... شاید اطرافیان خودشون رو به همون شکل پذیرفته باشن...
پاسخ:
ببین بعضی از خصوصیات هستن که خنثی ان..یا اصلا ربطی به ما ندارن..پذیرفتن اینها وظیفه ماست.. اما یه سری از خصوصیات و رفتارهای دیگران هستن که مستقیماً روی زندگی ما تاثیر میذارن.. یه خانواده رو در نظر بگیر.. پدر در 70%از مواقعی که عصبانی میشه داد و فریاد میکنه مادر در 70% مواقع بدون در زدن و اجازه گرفتن وارد اتاق میشه خواهر در 70% مواقع انتظاراتی انجام کارهایی از دیگران داره که خودش حاضر به انجامشون نیست برادر در 70% از دعواهایی که داره فحش میده و بد دهنی میکنه..
آیا اینها نمیدونن کارشون خوب نیست؟ چرا. آیا مایل به تغییر دادن این رفتارها هستند؟ تاحدودی آیا کاری برای تغییر دادنش انجام میدن؟ خیر. اینها خودشون رو اونطوری که هستن پذیرفتن..چرا؟ چون آسونه..میدونی چی سخته؟ تغییر کردن. اینکه چند ماه برای تغییر یه رفتار وقت بذاری. اینکه هر روز توی برنامه ات چکش کنی..اینکه از دیگران بخوای بهت تذکر بدن. اینکه روی کف دست و روی آینه اتاق یا ماشین note بذاری تا هیچوقت فراموشش نکنی..
اینها در مورد رفتارهایی که در ناخوشایند بودنشون اختلافی بین طرفین وجود نداره. یک جایی هم هست یک نفر قبول نداره اون خصوصیت یا اون اخلاق و رفتار بده..اینجا بحث پذیرفتن یا تحمل کردن یا قطع کردن رابطه پیش میاد که یک بحث متفاوته..
ولی ایا نپذیرفتن دیگران به شکلی که هستن باعث میشه بخوای براشون وقت و انرژی بذاری تا به نسخه بهتری از خودشون تبدیل بشن؟
یا صرفا فقط به این فکر میکنی که میتونن بهتر هم باشن؟