برای همه بودن...
چند سال پیش کلیپی دیدم که در آن چادری را در گوشه ای از یک خیابان پهن کرده بودند و قرار بر این بود که زنی با شمایل کولیوار چیزهایی که نمیدانستید را به شما بگوید. پشت پرده ای که درست پشت سر زن قرار داشت چند نفر با سیستمهایی مجهز پس از عکسبرداری از چهره شما و رسیدن به اسمتان در تمامی شبکه های اجتماعی و موتورهای جستجوگر به دنبال اطلاعاتی از شما میگشتند و با بیان کردن اسرارآمیز همان اطلاعات به شما از زبان زن، در ابتدا شگفتزدهتان میکردند و بعد اعتمادتان را بدست می آوردند.
اگر اشتباه نکنم نتیجه گیری آن دوربین مخفی این بود که یک آدم نسبتا کاربلد با مجموعه اطلاعات هرچند ناچیزی که ما از خودمان در شبکههای اجتماعی نشر میدهیم میتواند آدرس خانه، محل کار و حتی محل آنی حضورمان را بفهمد. می تواند به سن، شغل، میزان درآمد، شجره خانوادگی و حتی وضعیت کلی رابطه های عاطفی و گرمای رابطههای جنسیمان پی ببرد. خلاصه میتواند آنقدر از ما بفهمد که خیال کنیم یک جادوگر یا غیبگو رو به رویمان نشسته است!
کاری به حریم خصوصی و جنبه امنیتی این موضوع ندارم....به واقع اگر آدم مهمی نباشیم و دشمنان پروپاقرصی نداشته باشیم یا اگر خوششانس باشیم و دیوانهای دنبالمان نیفتاده باشد، با انتشار این اطلاعات خطری آنچنانی تهدیدمان نمی کند. اما یک مسئله دیگر اینجا وجود دارد.
من فکر میکنم با این شکل از خودابرازیهای گسترده، انگار ما برای همه هستیم. انگار دیگر تعلقی وجود ندارد. انگار دیگر کانسپتی به نام خانواده، دوست نزدیک و یار معنای آنچنانی ندارد.
مثلا وقتی من از چیز واقعا محشری خوشم میآید و به جای حرف زدن از آن با نزدیکترین دوستم، آن را در شبکه اجتماعیام معرفی میکنم انگار دوست و دوستیام را نادیده گرفتهام.
یا اگر به جای بیان دغدغههایم با خانوادهام و کمک گرفتن و خواستن همفکری و همدلی آنها، به دنبال غریبهها بروم، انگار جایگاه خانواده را در زندگیام زیر سوال بردهام.
یا اگر وقتی در رابطهام به مشکلی برخوردهام و به جای گفتگو با آدم نزدیک رو به رویم آن مسئله را در اینترنت منتشر کردهام، انگار معنای رابطه و حریم خصوصی خوشایند آن را بیمعنی کردهام.
مگر روابط انسانی چیزی بیرون از همین اشتراک علائق، گفتگوها و نجواهای بغل در بغل و یا کمک کردن به حل مشکلات همدیگر است؟ اگر تفاوتی بین افرادی که دوستشان داریم و به آنها اهمیت میدهیم با افرادی که نمیشناسیم وجود نداشته باشد...اگر همه به یک اندازه در جریان ما باشند و (اگر چیز قابل عرضهای داریم) به یک اندازه از ما منتفع و بهرهمند شوند، پس جایگاه و تفاوت آن نزدیکترینها چیست؟
فکر میکنم معنایی در این تفاوت قائل شدن، برای هردو سمت رابطه وجود دارد. فکر میکنم هرکس باید برای بدست آوردن جایگاهش در زندگی انسان ارزشمند دیگری تلاش کند. این تلاش هم معنی دارد و انسان را به جایگاه خوبی میرساند و هم به روابط مفهوم عمیقتری میدهد و آدم را از تنها بودن با دیگران نجات میدهد. فکر میکنم برای همه بودن، اغلب به معنای برای هیچ بودن است.
- چهارشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۸:۰۶ ب.ظ
سلام.
اتفاقا این ویدیو رو چند وقت پیش در حین وب گردی های شبانه دیدم و در وصف این پست میتوان نوشت " چقدر درست و چقدر تلخ"
با ایجاد خط قرمز هایی برای حضور در دنیای مجازی به شدت موافق و هم نظرم ولی چقدر تلخ که باید پشت نقاب بود!
نقل قولی از یکی از دوستان خواندم مبنی بر ناراحتی از این نقاب ها. از شخصیت متفاوتمان در دیدار با خانواده و دوستان و محل کار.
این روز ها پشت نقاب "هشتگ اینجانب" مینشینم و از تمام دلگرفتگی ها، آرزو ها و خوشی هایم مینویسم چیز هایی که برای گفتنشان در دنیای واقعی باید از هزاران سانسور بگذرانیم و آرزوی داشتن یک کتاب فروشی را به عقیده دیگران مبدل سازیم. باید مقابله کرد اما یا در مقابل این فشار پشت نقاب های مختلف در دنیای حقیقی حرکت کنیم و صبر ایوب تقاضا مند شویم یا همچون که نادیده گرفته شدیم، با تمام آگاهی که از چاه مجازی داریم، گاهی اوقات خط قرمزهایمان را نادیده بگیریم.
صبر ایوب را درخواست میکنم...