دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

۳۹۲ مطلب با موضوع «حرف‌هایی که باید گفته می‌شد» ثبت شده است


نان از سفره و کلمه از کتاب،
چراغ از خانه و شکوفه از انار،

آب از پیاله و پروانه از پسین،
ترانه از کودک و تبسم از لبانمان گرفته‌اید،

با رویاهامان چه می‌کنید ؟

 
ما رویا می‌بینیم و شما دروغ می‌گویید ...

دروغ می‌گویید که این کوچه، بُن‌بست و

آن کبوترِ پَربسته، بی‌آسمان و

صبوریِ ستاره بی‌سرانجام است.


ما گهواره به دوش از خوفِ خندق و
از رودِ زمهریر خواهیم گذشت.

ما می‌دانیم آن سوی سایه‌سارِ این همه دیوار
هنوز علائمی عریان از عطر علاقه و

آواز نور و کرانه‌ی ارغوان باقی‌ست.

 

سرانجام روزی از همین روزها برمی‌گردیم
پرده‌های پوسیده‌ی پرسوال را کنار می‌زنیم

پنجره تا پنجره ... مردمان را خبر می‌دهیم
که آن سوی سایه‌سارِ این همه دیوار

باغی بزرگ از بلوغ بلبل و فهم آفتاب و
نم‌نمِ روشنِ باران باقی‌ست.


ستاره از آسمان و باران از ابر،

دیده از دریا و زمزمه از خیال،

کبوتر از کوچه و ماه از مغازله،

رود از رفتن و آب از آوازِ آینه گرفته‌اید،


با رویاهامان چه می‌کنید!

 

ما رویا می‌بینیم و شما دروغ می‌گویید ...
دروغ می‌گویید که فانوسِ خانه شکسته و

کبریتِ حادثه خاموش و

مردمان در خوابِ گریه‌اند،

ما می‌دانیم آن سوی سایه‌سارِ این همه دیوار،

روزنی روشن از رویای شبتاب و ستاره روییده است


سرانجام روزی از همین روزها

دیده‌بانانِ بوسه و رازدارانِ دریا می‌آیند

خبر از کشفِ کرانه‌ی ارغوان و

آواز نور و عطر علاقه می‌آورند.

 
حالا بگو که فرض

سایه از درخت و ری‌را از من،

خواب از مسافر و ری‌را از تو،

بوسه از باران و ری‌را از ما،
ریشه از خاک و غنچه از چراغِ نرگس گرفته‌اید،

با رویاهامان چه می‌کنید ؟


 
{ سیدعلی صالحی }


http://s6.picofile.com/file/8221717918/1423345066110298.jpg


 وقتی از آدم‌ها غمگین می‌شوم نمی‌توانم توی چشم‌هایشان نگاه کنم، نمی‌توانم حتی با آن‌ها دیالوگ‌های ساده‌ی روزمره را داشته باشم. این اخلاق بد را شاید از بابا به ارث برده‌ام که وقتی غمگین است، وقتی عصبانی‌ست، وقتی ناراحت است، وقتی قهر است، زمین را نگاه می‌کند، تلویزیون را نگاه می‌کند، هرجایی به غیر از چشم‌های آدم، به غیر از چهره‌ی آدم...

اما وقتی کسی شما را می‌کشد کنار و می‌گوید: «حرف بزن!» و مجبورتان می‌کند توی چشم‌هایش نگاه کنید دیواری فرو می‌ریزد. دیواری که نه اسمش را می‌دانم نه حس‌اش را. این‌جور وقت‌هاست که شهامت پیدا می‌کنم تا از دلخوری‌ام حرف بزنم. منِ مغرور، منِ خودخواه وقتی به حرف می‌آیم که کسی بازویم را می‌چسبد و محکم می‌گوید: «مشکل چیست؟»

من هیچ‌وقت شهامت این کار را ندارم. شهامت‌اش را ندارم که وقتی از کسی ناراحتم مستقیم توی چشم‌هایش نگاه کنم و بگویم «ناراحتم!» گله کنم یا علت ناراحتی‌ام را بیان کنم.

می‌گذارم و می‌روم. دورش خط می‌کشم. ساکت می‌شوم. نگاه نمی‌کنم و هر واکنش خاموش دیگر. این رفتار اشتباه هم شاید از آنجایی ریشه گرفت که فکر کردم آدم‌ها خودشان باید متوجه باشند که کجای رابطه ناراحتت کرده‌اند، کجای رابطه دلت را شکسته‌اند، کجای رابطه حرفی زده‌اند یا کاری کرده‌اند که تو را مجبور کرده‌اند ساکت شوی..


+هویج بنفش..



برنده بودن بسیاری از آدم ها در این دنیا مطلقاً ربطی به تلاش، عرضه و حتی استعداد خودشان ندارد. آنها فقط شانس حضور در تیم برنده را داشته اند.



تو حق نداری عاشقِ کسی بمانی که سالهاست رفته..

تو ، مالِ کسی نیستی که نیست

تو حق نداری اسمِ دردهای مزمنت را عشق بگذاری...


می‌توانی مدیونِ زخم‌هایت باشی

اما محتاجِ آنکه زخمیَت کرده ، نه.


دست بردار از این افسانه‌های بی‌ سر و ته
که به نامِ عشق،
فرصتِ عشق را از تو می‌گیرد

آنکه تو را، زخمیِ خود می‌خواهد

آدمِ تو نیست، آدم نیست !

و تو سال هاست حوای بی آدمی

تنها، حواست نیست....


{ افشین یداللهی }


http://s6.picofile.com/file/8219503442/1435758318558.jpg


+خیلی ها فکر میکنند شاعرانه ست یا اسمش را وفاداری میگذارنند. اما ماندن پای کسی که رفته چیزی جز حماقت نیست. چیزی که یکبار اتفاق می افتد زندگیست، نه عشق!


اینایی که میدونند کجا خودشون به نفهمی بزنند، جداً آدم های فهمیده ای هستند..



یکی از بدترین پس لرزه های یک رابطه تموم شده زمانی فرا میرسد که به روز تولد کسی که روزی دوست داشتش داشتی میرسی، یادت هست، میدانی در چه روزی قرار داری، اما چیزی نمیگویی.



حرفی اگر دارید رک به خود طرف بگویید..آدم به جای عکس پروفایل مسنجرهایش پیام اخلاقی نمیگذارد!



من باور دارم که پس از مرگ بدنم تجزیه می شود و هیچ چیز از جسم و جانم باقی نخواهد ماند. امروزه دیگر جوان نیستم ولی هنوز به زندگی عشق می ورزم. اما وقتی در مورد وحشت از نابودی حرف می زنند می خواهم از خنده روده بر شوم.
خوشبختی به این خاطر واقعی است که به پایان می رسد. اندیشه و عشق بخاطر اینکه ابدی نیستند ارزش خود را از دست نمی دهند..

‌‌+برتراند راسل


اگر آدم خوبی با تو بدی کرد ، چنان وانمود کن که نفهمیده ای . او توجه خواهد کرد و مدت زیادی مدیون تو خواهد بود..


همه چیز پیش تر گفته شده اما چون کسی گوش نکرده است دوباره برمیگردیم و تکرارش میکنیم ...

+ آندره ژید

میان قفسه های کتابخانه قدم میزدم. میان هزاران کتابی که میدانستم هیچگاه فرصت خواندن تمامشان را بدست نخواهم آورد. با خودم گفتم سخن تازه ای برای گفتن نیست. همه ی حرف ها را از پیش گفته اند. دیگر نباید چیزی نوشت. فقط باید خواند.


فاصله ی بیشتر آدم ها تا ظالم شدن، چیزی به جز داشتن قدرتش نیست..


بـت سـاختیم و در دل خندیدیم
بر کیـش بد، برهــمـن و بـودا را..!

{ پروین اعتصامی }



+اینکه ما معابد خود را محترم و مقدس میدانیم و معابد دیگران را جاهلانه، به این دلیل است که در معابد خود با احساسمان وارد میشویم ولی در معابد دیگران با عقلمان! (دکتر هلاکویی)