هر دوره تکراری از آشوب ست اینجا..
دوشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۲۶ ب.ظ
آزاد بودن سهم میدانی ست در شهر
این ها همه در حرف شاید ساده باشد
سخت است که دست و دهانت را ببندند
و پیش چشمت میهنت افتاده باشد..
{ سید علی رضایی }
+ شعر کامل در ادامه مطلب..
آشفته ای زندانی ام ، هرجا که باشم
طوری که تاثیری ندارد ، بازگردی
طوری جهانم را تهی کردی که بعدش
حتی خودت جای خودت را پرنکردی..
آشفته یعنی قاتلی قبل از اعدام
ناخواسته چشمش به دار افتاده باشد
آشفته یعنی شاه بازی خورده ای که
در مستی اش فرمان به قتلی داده باشد..
شاهی که میداند رسیده آخر خط
باید که در جامی جنونش را بریزد
وقتی که چشمش را نمیبندد مبادا
همبسترش در خواب خونش را بریزد
حالم شبیه شاه بعد از کودتا که
فرزندش او را از بلندی خواهد انداخت
هنگام اعدامش به خود میگفت ای کاش
دیوار قصرش را کمی کوتاه میساخت..
آزاد بودن سهم میدانی ست در شهر
این ها همه در حرف شاید ساده باشد
سخت است که دست و دهانت را ببندند
و پیش چشمت میهنت افتاده باشد..
مقدار ظلم شاه را در کشورش از
جنس نگاه هر گدایش میشناسند
بیچاره شاهی که در عمرش او را
از عکس روی سکه هایش میشناسند
هر دوره تکراری از آشوب ست اینجا
هر دوره شهری توی آتش گریه میکرد
تاریخ میخواندند آهسته ... و شاهی
هر شب برای سرنوشتش گریه میکرد..
{ سید علی رضایی }
طوری که تاثیری ندارد ، بازگردی
طوری جهانم را تهی کردی که بعدش
حتی خودت جای خودت را پرنکردی..
آشفته یعنی قاتلی قبل از اعدام
ناخواسته چشمش به دار افتاده باشد
آشفته یعنی شاه بازی خورده ای که
در مستی اش فرمان به قتلی داده باشد..
شاهی که میداند رسیده آخر خط
باید که در جامی جنونش را بریزد
وقتی که چشمش را نمیبندد مبادا
همبسترش در خواب خونش را بریزد
حالم شبیه شاه بعد از کودتا که
فرزندش او را از بلندی خواهد انداخت
هنگام اعدامش به خود میگفت ای کاش
دیوار قصرش را کمی کوتاه میساخت..
آزاد بودن سهم میدانی ست در شهر
این ها همه در حرف شاید ساده باشد
سخت است که دست و دهانت را ببندند
و پیش چشمت میهنت افتاده باشد..
مقدار ظلم شاه را در کشورش از
جنس نگاه هر گدایش میشناسند
بیچاره شاهی که در عمرش او را
از عکس روی سکه هایش میشناسند
هر دوره تکراری از آشوب ست اینجا
هر دوره شهری توی آتش گریه میکرد
تاریخ میخواندند آهسته ... و شاهی
هر شب برای سرنوشتش گریه میکرد..
{ سید علی رضایی }
- دوشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۲۶ ب.ظ