Discrimination :: دچــآر باید بود..

Discrimination

سه شنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۷، ۰۱:۴۷ ق.ظ

امروز صبح در کنیسه به اطرافم نگاه کردم و افرادی را دیدم که با عرق چین های گلدوزی شده و تجملی و شال های سنجاق دوزی شده ش سفید و آبی سرشان را با ضربه جلو و عقب میکردند، همانطور که طوطی به ظرف غذایش ضربه میزند! و چشمانشان را به سوی آسمان بالا کرده بودند..

با خودم گفتم فرق این با یک نمایش در چیست..فرق این با نمایش مهملی که مسیحیان در مراسم عشای ربانی اجرا میکردند چیست؟ یاکوپ یادت هست که وقتی بچه بودیم بعد از مراسم کاتولیکها را مسخره میکردیم؟ ما آداب و رسوم عجیب و غریب کشیشها، تصاویر خونی مسیح بر بالای صلیب،‌سجده کردن به تکه ای از استخوان قدیسان، نان و شراب... و خوردن گوشت و نوشیدن خون را مسخره میکردیم. صدای فرانکو بلند شد."یهودی و کاتولیک...فرقی با هم ندارند...این دیوانگی ست، همه اش دیوانگی ست."

+مسئله اسپینوزا | اروین د.یالوم | حسین کاظمی یزدی | 460 ص

+سه سال پیش..

۲ ۰
سه شنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۷، ۰۱:۴۷ ق.ظ

Mohammad Mahdi ..

اروین یالوم

ایده خدا

جست و جو در کتاب ها

مسئله اسپینوزا

۰۵ مرداد ۹۷ ، ۱۰:۴۵

آرزو

یا مقلب القلوب و الابصار

یا محول الحول والاحوال

یا مدبر الیل والنهار

حول حالنا الی احسن الحال.

۰۴ مرداد ۹۷ ، ۰۱:۲۵

سلام

بهتره بگم بیشتر متعجب بودم و به نظرم عمیق بود. تا یک سوم اولش نتونسته بودم ارتباط بگیرم. یکی از دلایلش شاید این بود که از قیافه گاوبازه خوشم نیومده بود. اون صورت کشیده با اون موهای فر و وزوزی دلچسب من نیست. از همون اولش فیلم یه جورایی منو ترسوند. انگار بدم میومد زنی با اون هیکل که از نشانه های زنانگی هیچی نداره برقصه! علیرغم جنسیتم حس کردم همیشه یه زن رو از منظر یه مرد دیدم. من زنم چرا باید دنبال نشانه های زنانگی تو یه زن می گشتم. انگار بدم میومد یه زن سینه تخت داشته باشه. اون لحظه من هنرش رو نمی دیدم. بقیه احساسات و عاشقانه ها برام قابل درک بودن تا وقتی رسید به فیلم صامت دانشمند. همون لحظه تونستم مرگ پرستار رو حدس بزنم و کارگردان رو چقدر قدرتمند دیدم. این مفهمومی بود که ما تو ادبیات عرفانی داریم. یکی شدن و فدا شدن کار هر کسی نیست. اون صحنه به نظر من ابدا سکسی نبود. به نظرم کارگردان برا نشون دادن عظمت و شکوه یکی شدن راهی بهتر از اون سکانس نداشت. گیرم که یه طرف عشق اصلا عظمتش رو درک نکرد و نفهمید. تو دنیای واقعی هم معمولا همینجوره. اونایی که مالیخولایی دوست دارن معمولا دیده نمیشن. بعد بحث تجاوز مطرح شد اونم بعد چهار سال. با اون شرایط به نظرم برا یه مرد مدتی طولانی بوده. بعد چهار سال دلیلش رو نفهمیدم. شاید از خستگی بوده. فعلا نتونستم درکش کنم و بلاخره آخر ماجرا. گاوباز بعد چهار سال دوستی با مارکو عشق سابقش رو میخواسته. مارکو ناراحت شد ولی به نظرم در شرایط مشابه اگه عشق سابق مارکو برمیگشت اونم به جای گاورباز می رفت سمت اون. چرا؟ چون یه طرف قضیه عشق اگه علاقمند باشه و پس زده بشه با کوچکترین اشاره جذب طرف عشقیش میشه. شاید به خاطر اینکه آدما از دوست داشته شدن خوششون میاد و اینکه در نهایت تونستن کسی رو که دوست داشتن تصرف کنن. کار بد نتیجه بد نداشت و در هر مرگی یه زندگی نهفته. زندگی مارکو با دختری که تو بیمارستان خیره نگاهش کرده. آشنایی و دوستی.

متشکرم

۳۱ تیر ۹۷ ، ۲۳:۴۴

باشه. ممنون. منتظرتون بودم. الان دانلودش میکنم و نتیجه رو می نویسم.

ببخشید خیلی زحمت میدم بهتون.

مجدد ممنون

۳۱ تیر ۹۷ ، ۲۳:۰۰

مدیاست.

مشکل منم دقیقا همینه. بعد دانلود فیلم همه زیرنویس ها رو دانلود کردم. یه گزینه ای هم اون بالا سمت چپ بود نوشته بود زیرنویس، اونم زدم و فارسی رو انتخاب کردم ولی مشکل من اینجاست که نمیدونم بعد بازکردن فیلم باید چیکار کنم که زیرنویس رو فیلم بیفته؟!

تونستم بگم مشکلم چیه؟!!

۳۱ تیر ۹۷ ، ۲۲:۲۶

بعد دانلود دیدم فارسی نیست. زیرنویسش رو جوری که گفتین فارسی انتخاب کردم ولی بازم نشد.

حالا چیکار کنم بشه؟؟؟

۳۰ تیر ۹۷ ، ۲۲:۱۹

دیدم. از موضوعاتی بود که من خوشم میاد. لذت بردم. انتخابتون برام جالب بود. یه سوال: برا اولین انتخاب دلیل معرفیتون چی بود؟ تصمیم دارم یه دور دیگه ببینمش. روند انتخاب سوال و ایجاد تردید خیلی قشنگ بود. نفر شماره یک فقط سوال پرسید، دلیل نیاورد ولی موفق شد. شمام تو جواب کامنتها معمولا از این شیوه استفاده می کنین و این عالیه. من بهش میگم روش "سهل ممتنع". ظاهرا ساده هست و به نظر میاد همه چی اتفاقیه ولی برعکس پشت همه سوالات فکر و اندیشه نشسته. به نظرم رفتار نفر اول در این حد کمال صرفا اکتسابی و تحت تاثیر آموزش نیست. اون ذاتا اهل منطقه. اون شخصیت رو با خودم مقایسه می کنم. من تیزبین و باریک بینم ولی به شدت هیجانی. درصد عنصر بردباری تو شخصیت من پایینه. برا همین تو اتفاقات معمولا دلایل رو زود اعلام میکنم و سعی میکنم نتیجه نهایی زود اعلام شه. اولین بازخورد رفتارم این میشه که اکثرا مخالفت میکنن. چرا؟ چون بهشون مجال اندیشیدن و رسیدن ندادم. اون لحظه پسم می زنن و معمولا بعد یه مدت طولانی که هزینه غلط دادن میان سراغم که از کجا می دونستی و راستش رو بگو به کجا وصل بودی که زود می دونستی!!! خیلی وقته سعی میکنم این رویه رو اصلاح کنم ولی متاسفانه چندان موفقیتی نداشتم. راه حل این فیلم چقدر ساده بود و برا من چقدر سخت!

متشکرم.

۲۹ تیر ۹۷ ، ۰۰:۵۷

خوبین؟

ممنونم. دارم دانلودش میکنم. من تخصص فیلم ندارم. شما هر وقت فرصت داشتین و تا وقتی که من راه بیفتم هر فیلمی صلاح دونستین لطفا لینکش رو برام بذارین. من هر روز حداقل 5 بار اینجا سر میزنم و مطالبتون رو میخونم.

مجدد ممنونم

۲۷ تیر ۹۷ ، ۲۲:۵۷

منم خوبم شکر خدا.

ازتون خواهشی داشتم.

من تو زمینه فیلم و سینما اصلا تخصص ندارم. میشه برام فیلم خوب معرفی کنین؟ البته دوبله شده باشه. من انگلیسیم خوب نیست. تقریبا همه جور فیلمی دوست دارم و به نسبت شرایط روحیم انتخاب میکنم. خیلی خسته باشم تخیلی می بینم و تاریخی. از تراژدی زیاد خوشم نمیاد. تهش خیلی ناراحت میشم. از پوآرو مثلا خوشم میاد و کلا از فیلم هایی که یه نگاه نو یادم بده ولی اصلا نمیدونم اینجور فیلم ها رو باید از کجا دانلود کنم و چه جوری.

اگه براتون زحمتی نیست لطفا راهنماییم کنین.

۲۷ تیر ۹۷ ، ۱۹:۴۷

خوبین آقا مهدی؟

دو روز پیش پرچم امام رضا(ع) رو وقتی دو نفر از خدام شهر به شهر میچرخونن آورده بودن سازمان ما. از همون روز صبح دو بار از روابط عمومی به کل پرسنل پیام زده بودن که ساعت 11 مراسم هست و تشریف بیارین حیات که میخوایم پرچم آقا رو برافراشته کنیم. ساختمان محل کار من 6 طبقه هست. خلاصه از حداقل 300 نفر 40 نفر تو حیات بودیم و بقیه از پشت شیشه اتاق ها و سالن ها نگاه میکردن. من پشت به جمع داشتم به یه تلفن یهویی کاری جواب می دادم و هم زمان صدای مداحی می شنیدم. یعنی در اصل برافراشتن پرچم رو ندیدم. تا صورتم رو برگردوندم دیدم امام جمعه شهرمون به همراه این دو نفر خدام یه جعبه ای بزرگ که توش یه پارچه سبزه میارن گوشه ای که من ایستادم. من اولین نفر نزدیک به پارکینگ خودروها بودم. تقریبا 50 متر نزدیک پارکینگ. با خودم گفتم مراسم که تموم شد و اینا از کنارم رد میشن برن به پارکینگ که یهو به من رسیدن و جعبه رو گرفتن جلو روم و ایستادن و زل زدن به من. با تعجب رسما دو دیقه نگاشون کردم و گفتم خب من با این جعبه چیکار کنم که یهو دیدم یکی از همکارای انتظاماتون فوری خودش رو رسوند و بوس کن تا بوس کن و من تازه متوجه شدم بابا منم باید میبوسیدم و همکارم خلاصه موضوع رو حل کرد و بعد بین کل پرسنل مرد و زن چرخوندن و بوسوندن ولی موضوع به همین جا ختم نشد. تا پام رو گذاشتم سالن تا ظهر پذیرای بقیه همکارا بودم که میگفتن ایول تو امروز بت شکن این سازمان بودی! یه ساعت بعدش تو نمازخونه برنامه گذاشتن و خدام ها تعریف کردن که این بوسیدن تبرکه و میکروب نیست و آزمایش شده.

در هر حال با یه واکنش غیر ارادی، نکته نظراتی شنیدم که مپرس... .

۲۶ تیر ۹۷ ، ۲۳:۱۸

فاطمه سروری

اعتقادات ما بیشتر محصول شکل تربیتی و محیط ماست.
بیست سال به یکی بگن اگر بادکنک بترکه مورد عقوبت واقع میشی ؛ ایمان میاره به این حرف.
از طرفی برای خود من واقع بینی درباره این مسائل بسیار سخته.

دچــآر باید بود..

دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

Discrimination

اروین یالوم

ایده خدا

جست و جو در کتاب ها

مسئله اسپینوزا

نظرات (۱۳)

شعر

از فیلم هایی که می‌بینم

جست و جو در کتاب‌ها

حرف‌هایی که باید گفته می‌شد

موسیقی

عکس

می‌نویسم

شعرهایی که باید برایت بخوانم

دیالوگ‌های محشر

کلیپ‌ها

روزانه‌ها

داستان کوتاه های من

دانش

مسافرت و کمپینگ

پرسش

فلسفه

روانشناسی