توی یه قسمت از سریال Shameless، دختر نقش اصلی، ینی فیونا گَلِگِر، میره توی یه فروشگاهی مشغول به کار میشه که متوجه میشه همهی کارکنان زن اون فروشگاه، برای مدیر فروشگاه که یک خوک نر به اسم بابی هست؛ بلوجاب میرن تا بتونن شغلشونو حفظ کنن. چون به پولش احتیاج دارن و ظاهرا موقعیت بهتری گیرشون نمیاد.
خود فیونا یه جوری که یا خودتون دیدید یا حالا بعدا میبینید، از زیر این کار در میره ولی نمیتونه تحمل کنه که زنای دیگه از روی اجبار همچین خفتی رو متحمل بشن. در نتیجه تصمیم میگیره که همشونو جمع کنه توی خونهش تا باهاشون حرف بزنه و ترغیبشون کنه که جلوی بابی بایستن و صرفا به خاطر نیاز مالی، به اون اجازهی همچین سوءاستفادهای ندن. خلاصه که کلی واسشون حرف میزنه و اونا هم اکثریت خودشونو موافق نشون میدن و میگن که حالشون از این وضعیت بهم میخوره و این صحبتا. تا این که یه پیرزنی میگه که اصلا موافق این قضیه نیست و اوضاع به این بدی هم نیست و یه بلوجاب در طول هفته که چیزی نیست و بابی هم اصلا مرد بدی نیست و مهملهایی از این دست.
فیونا چشمهاش چهارتا میشه که چی داری میگی اصلا تو؟! مگه میشه تا این حد ناآگاه باشی از حقوقت و شکایتی نداشته باشی از این اوضاع؟ چطور ممکنه آدمی که تو رو توی منگنه میذاره و چون میدونه نیازمندی، ازت سوءاستفاده میکنه، آدم خوبی باشه؟!
پیرزن میگه که بابی خیلی جاها هواشونو داره و باهاشون راه میاد و همه چیز میتونست بدتر از این باشه و خیلیای دیگه هم هستن که مشکلی با این قضیه ندارن. اصلا بیا رأیگیری کنیم تا برسی به حرفم. فیونا حتی باورش نمیشه که چطور میشه همچین چیزی رو به رأی گذاشت اما قبول میکنه، چون یک درصد هم فکر نمیکنه کسای دیگهای هم توی جمع باشن که مثل پیرزن فکر کنن.
پیرزن پیشنهاد میده که رأیگیری روی کاغذ و بدون اسم و اینا باشه که معلوم نشه کی، چه رأیای داده. که نظرات واقعی افراد معلوم بشه. در کمال ناباوری، افرادی که با بلوجاب موافق بودن تعدادشون بیشتر بود و حتی یه نفر هم رأیاش ممتنع بود!
خلاصه که بحث و جدل صورت میگیره و فیونا از دهنش میپره که اون مثل اونا زیر بار حال دادن به بابی نرفته و از همون لحظه، همکاراش شروع میکنن به اذیت و آزارش. کلامی و غیرکلامی. اینا رو تعریف کردم که برسم به این که برای من، اون سکانس، متأسفانه خلاصهای از وضعیت جامعه به صورت کلی و به شکل خاص اوضاع جامعهی زنان بود.
فیونا مثلا نماد نسل آگاه و مستقل و روشنفکر و روشنگره که تلاش میکنه این آگاهیش رو گسترش بده و به دیگران انگیزه و جرأت بده برای دفاع از حقوقشون و پیرزن نماد نسل قدیم و آبازسرگذشته و اشباع از باورها و تعلیمات غلطه و ناآگاه به حقوق اولیهش و ناتوان در دیدن ضرورت برای دفاع از هویت و حقوقش.
و بقیهی زنها هم نماد طیفی ان که بین پیرزن و فیونا قرار میگیرن و عموما حزب باد ان و شاید در ظاهر معترض باشن ولی در عمل یا بیتفاوت ان و یا خودشونو با شرایط وفق دادن و سرشون رو کردن زیر برف و وقتی میبینن که یکی از جنس اونها، مثل خودشون زندگی نمیکنه و تن نمیده به ظلمها و خفتهایی که اونا تن دادن، شروع میکنن به آزار و اذیت کردنش و القاب ناشایست بهش نسبت میدن.
این یکی از غمانگیزترین حقایق موجوده اما غیرقابل تغییر نیست. مسئله مهم اینه که آسیب ناشی از انفعالی که از تعصب و تحجر و جهل میآد اگه بیشتر از سنگ اندازی نباشه، کمتر هم نیست.