Retardation
حداقل سه فرم عقبموندگی داریم.
شکل اول، عقب موندگی یا کم توانی ذهنیه. وضعیتی که باعث میشه ذهن قادر به دریافت و درک کامل اطلاعات نباشه یا نتونه به درستی تحلیلشون کنه. درچنین موقعیتی ما با درک این محدودیت به شکل سادهتری ارتباط برقرار میکنیم.
عقب موندگی سنی، شکل دیگهای از عقبافتادگیه. تقریباً هر نسلی با چنین پیش فرضی به نسل قبلی خودش نگاه میکنه. برای مثال کسی به خودش زحمت نمیده تا با یک پیرمرد مذهبی ِ سالخورده
روستایی در مورد حقی که باعث آزادی در انتخاب شکل رابطه میشه بحث کنه.
در عقبموندگی سنی، شاید ذهن پتانسیل درک داشته اما به خاطر فقر آموزشی ذهن پرورده نشده و درنتیجه برای تغییر رویه دیره. به مرور زمان و با افزایش آگاهی عمومی این فاصله در حال کم شدنه اما هنوز هم وجود داره. ما با عقبموندههای سنی هم به فراخور سن و سال تعامل میکنیم.
اما شکل سوم و مهجورمانده عقبافتادگی، عقبموندگی تربیتیه. سه رکن مهم تربیت، "من"، "خانواده" و "جامعه"ست. دیده شده که در جوامع عقبمونده به واسطه یک خانواده خوب، انسانهای خردمندی تربیت شده اند. همینطور بوده اند کسانیکه با وجود محرومیت از جامعه و محیط خانوادگی مناسب با تکیه بر "من" خودشون رو به شکل مناسبی تربیت کردند.
تقریبا هر موجودی قابلیت تربیت شدن داره، اما شاید این فقط انسان باشه که شانس آپگرید کردن خودش رو داره. اما بعضیها هم به واسطه محیط یا والدین از این قابلیت محروم شدهاند. چون از یک تا هفت سالگی محیط و پدر و
مادر نه تنها صدا و تصاویر خودشون رو به بچهها میدن که روی چشمشون عینک و
روی گوش اونها سمعکی که به خودشون تعلق داره میذارن!
یعنی از اونجا به بعد شما چه بخوای و
چه نخوای با همون جهانبینی به دنیا نگاه میکنی و (در حالت اغراق شده) دیگه
با واقعیت سرو کار نخواهی داشت. یعنی وقتی عینکی با گلس آبی
روی چشمهات گذاشته باشن مهم نیست چیزی که میبینی سبزه یا صورتی، در هر صورت
تو آبی خواهی دید!
شانس یا توانایی برداشتن یا شکستن عینک هم، نصیب هرکسی نمیشه.
مشکل اساسی اینه که معمولا با عقبموندههای تربیتی، مشابه با عقبموندههای سنی یا ذهنی رفتار نمیشه و این مسئله منجر به درگیری و بحثهای بیپایان و بینتیجه میشه.
تحجر، بنیادگرایی، عقب موندگی مذهبی و راسیسم حاد، مثالهایی برای عقبموندگی تربیتی اند.
- سه شنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۷، ۱۰:۱۹ ب.ظ