دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

درس‌هایی از شیملس

يكشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۷، ۰۹:۵۸ ب.ظ

 

توی یه قسمت از سریال Shameless، دختر نقش اصلی، ینی فیونا گَلِگِر، میره توی یه فروشگاهی مشغول به کار میشه که متوجه میشه همه‌ی کارکنان زن اون فروشگاه، برای مدیر فروشگاه که یک خوک نر به اسم بابی هست؛ بلوجاب میرن تا بتونن شغلشونو حفظ کنن. چون به پولش احتیاج دارن و ظاهرا موقعیت بهتری گیرشون نمیاد. 

خود فیونا یه جوری که یا خودتون دیدید یا حالا بعدا میبینید، از زیر این کار در میره ولی نمیتونه تحمل کنه که زنای دیگه از روی اجبار همچین خفتی رو متحمل بشن. در نتیجه تصمیم میگیره که همشونو جمع کنه توی خونه‌ش تا باهاشون حرف بزنه و ترغیبشون کنه که جلوی بابی بایستن و صرفا به خاطر نیاز مالی، به اون اجازه‌ی همچین سوءاستفاده‌ای ندن. خلاصه که کلی واسشون حرف میزنه و اونا هم اکثریت خودشونو موافق نشون میدن و میگن که حالشون از این وضعیت بهم میخوره و این صحبتا. تا این که یه پیرزنی میگه که اصلا موافق این قضیه نیست و اوضاع به این بدی هم نیست و یه بلوجاب در طول هفته که چیزی نیست و بابی هم اصلا مرد بدی نیست و مهمل‌هایی از این دست. 

فیونا چشمهاش چهارتا میشه که چی داری میگی اصلا تو؟! مگه میشه تا این حد ناآگاه باشی از حقوقت و شکایتی نداشته باشی از این اوضاع؟ چطور ممکنه آدمی که تو رو توی منگنه میذاره و چون میدونه نیازمندی، ازت سوءاستفاده میکنه، آدم خوبی باشه؟! 

پیرزن میگه که بابی خیلی جاها هواشونو داره و باهاشون راه میاد و همه‌ چیز میتونست بدتر از این باشه و خیلیای دیگه هم هستن که مشکلی با این قضیه ندارن. اصلا بیا رأی‌گیری کنیم تا برسی به حرفم. فیونا حتی باورش نمیشه که چطور میشه همچین چیزی رو به رأی گذاشت اما قبول میکنه، چون یک درصد هم فکر نمیکنه کسای دیگه‌ای هم توی جمع باشن که مثل پیرزن فکر کنن. 

پیرزن پیشنهاد میده که رأی‌گیری روی کاغذ و بدون اسم و اینا باشه که معلوم نشه کی، چه رأی‌ای داده. که نظرات واقعی افراد معلوم بشه. در کمال ناباوری، افرادی که با بلوجاب موافق بودن تعدادشون بیشتر بود و حتی یه نفر هم رأی‌اش ممتنع بود!

خلاصه که بحث و جدل صورت میگیره و فیونا از دهنش میپره که اون مثل اونا زیر بار حال دادن به بابی نرفته و از همون لحظه، همکاراش شروع میکنن به اذیت و آزارش. کلامی و غیرکلامی. اینا رو تعریف کردم که برسم به این که برای من، اون سکانس،‌ متأسفانه خلاصه‌ای از وضعیت جامعه به صورت کلی و به شکل خاص اوضاع جامعه‌ی زنان بود. 

فیونا مثلا نماد نسل آگاه و مستقل و روشن‌فکر و روشن‌گره که تلاش میکنه این آگاهیش رو گسترش بده و به دیگران انگیزه و جرأت بده برای دفاع از حقوقشون و پیرزن نماد نسل قدیم و آب‌ازسرگذشته و اشباع از باورها و تعلیمات غلطه و ناآگاه به حقوق اولیه‌ش و ناتوان در دیدن ضرورت برای دفاع از هویت و حقوقش. 

و بقیه‌ی زن‌ها هم نماد طیفی ان که بین پیرزن و فیونا قرار میگیرن و عموما حزب باد ان و شاید در ظاهر معترض باشن ولی در عمل یا بی‌تفاوت ان و یا خودشونو با شرایط وفق دادن و سرشون رو کردن زیر برف و وقتی میبینن که یکی از جنس اونها، مثل خودشون زندگی نمیکنه و تن نمیده به ظلم‌ها و خفت‌هایی که اونا تن دادن، شروع میکنن به آزار و اذیت کردنش و القاب ناشایست بهش نسبت میدن.

این یکی از غم‌انگیزترین حقایق موجوده اما غیرقابل تغییر نیست. مسئله مهم اینه که آسیب ناشی از انفعالی که از تعصب و تحجر و جهل می‌آد اگه بیشتر از سنگ اندازی نباشه، کمتر هم نیست.

 

  • موافقین ۱۰ مخالفین ۰
  • يكشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۷، ۰۹:۵۸ ب.ظ
  • Mohammad Mahdi ..

نظرات  (۶)

  • دانلود فیلم و سریال
  • دانلود سریال شیملس Shameless با لینک مستقیم و زیرنویس فارسی

    دانلود سریال بیشرم کیفیت 720p BluRay نسخه کامل

    قسمت آخر فصل یازدهم اضافه شد

    هووف چقدر سخته تحمل انتظار برای فصل دهمش
    + طرفدار باید باشین تا بفهمین
    + هر هفته اگه فرنکُ نبینم آروم نمیشم :دی

    چقدر روی اعصاب بود اون قسمت!

    .

    الف. واقعا نمی‌شه از همه آدم ها انتظار مبارزه داشت. هرکس هدفی داره از زندگی. برای رسیدن به اهدافش هم موانع رو سبک و سنگین می‌کنه و در صورت سنگین‌تر بودنِ کفۀ سود، با اون موانع کنار می‌آد. نه این که بدش بیاد از خوشبختیِ بیشتر. اما بعضی چیزا هستن که توی تصمیم گیری آدم نقش دارن. عنصر «ضریب نقدشوندگیِ سود و پاداش» یا همچین چیزی. همین که دانشجوها در برخورد با یک استاد متخلف، نمی‌رن سراغ اعتراضی که می‌تونه رفتار استاد رو در ترم‌های بعد تغییر بده. چون ضریب نقدشوندگیِ نمرۀ پایان ترم خیلی بالاتر از ضریب نقدشوندگیِ حسّ پیروزی در آینده ست. این که تو نظام ها، افراد چقدر مایل به درگیری باشن، به این وابسته‌س که چقدر طول می‌کشه که به نتیجه برسن. پیرزن‌ها هم همینطور. یا زن‌های جوان‌تر. تو یه نظمی قرار گرفتن که هرجور حرکت اعتراضی، اونا رو از اون نظم خارج می‌کنه. وارد تنش می‌شن بعضاً و شاید آرامش شون به هم بخوره. به هر حال بلوجابِ هفتگی هم یه نظمی توش هست!

    ب: وضع معیشتی آدم‌ها هم تاثیر زیادی می‌ذاره روی رفتارهاشون. بروز خشم و بی‌حوصلگی یا جنبش و میل به تغییر و تاثیرگذاری، به وضع زندگی آدما ربط داره. گمونم تو «ایران بین دو انقلاب» خوندم که یکی از عوامل سقوط شاه، وضع معیشتی مردم ایران بود.

    .

    البته بهتره سریال رو مدتی بعد از شروع بازۀ بلوغ جسمی تماشا کرد که خیلی درگیر برخی نکاتش نشد :)

    پاسخ:
    کاملا باهات موافقم و اختلاف نظری نداریم :)

    +به نظرم حتی برای بزرگسال ها هم بدون آسیب نیست. تاثیری که بر روی ناخودآگاه انسان میذاره غیرقابل انکاره. 
    و دیگه اینکه سریال به شدت اعتیادآوریه. سخت میشه تماشا کردنش رو متوقف کرد. درحالیکه به غیر از شخصیت پردازی های عالی آنچنان محتوا یا جذابیتی هم نداره!

    سلام

    به نظرم حکایتی که جایی خوندم و می نویسم میتونه مصداقی باشه برا پستی که نوشتین.

    جایی خونده بودم یه روزی در غیاب مردان قبیله، قومی به قبیله حمله می کنن و بعد کشتن بچه ها، هر زنی رو به دخمه و چادری برده و بعد آزار و تجاوز قبیله رو ترک میکنن. بعد قضیه همه زنها نالان و گریان وقتی با همدردی داشتن تکه های لباسشون رو جمع میکردن و می بینن زنی دیگه در حالیکه سر جدا شده یه مرد دستشه از چادر اومد بیرون. همه زنها با تعجب نگاه می کنن و اون زن میگه واقعا فکر می کردین من زنده میمونم و میذارم بهم تجاوز کنن. یا باید می مردم یا باید می کشتم. همه زنها به همدیگه نگاه می کنن و بعد دسته جمعی حمله می کنن و اون زن رو می کشن! صرفا به این خاطر که مرداشون نگن چرا شما نمردین یا نکشتین.

    پاسخ:
    سلام
    داستان جالبیه.
    بعد حدود یه سال، قسمت پیوندای روزانمو صرفا به‌خاطر این پست فعال کردم. نه که تو این مدت پستای خوب کم خونده باشم. اتفاقا کلی هم خوندم، پستایی که دلم می‌خواست بقیه هم بخونن. پستای تاثیرگذار و قشنگ و مو به تن راست‌کننده.
    ولی این پست، خیلی حیف بود. اینقدر در جهت افکارم بود که به اندازه پستی که کاملا درخلافِ جهتِ افکارته و تکونت میده، تکونم داد.

    مچکرم بابت نوشتنش.
    پاسخ:
    خواهش میکنم.
    من به عنوان یه دختر تو جامعه
    ترجیح میدم همونطور که یه مرد داره با خیال راحت راه میره
    و دائم نگران اتفاقای جور وا جور و نگاهای اینو اون نیس باشم
    تا اینکه قاطی یه جریان زود گذر و افکار نوشته شده مشخص بشم
    دقیقا عین این میمونه که از رو کتاب رفتار کنیم اصلا نمیشه
    زندگی همش تجربه اس گاهی سازشه گاهی مخالفت 
    ولی یه تفکر مثل تفکر فمنیستی خیلی بسته اس
    آزادی داشتن و آرامش داشتن در واقعیت خیلی فرق داره با اون چیزی که این تفکر داره نشونمون میده
    پاسخ:
    با این موافقم که هرکس باید مکتب شخصی خودش رو داشته باشه.
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی