موبد: دیگر تاب دروغانم نیست. در آن پلیدترین هنگام که هزاره به سر آید،
چون تو بسیارتر از بسیار شوند و دروغ از هر پنج سخن چهار باشد. تو خون
سایهی مزدا اهورا را در آسیای خود به گردش درآوردی. پس جامت از خون تو پر
خواهد شد و استخوانهای تو سگهای بیابانی را سور خواهد داد. این سخنی است
بیبرگشت! و ما سوگند خوردهایم که خانمان تو بر باد خواهد رفت!
آسیابان: و باد اینک در راه است.
(باد در اینجا کنایهای ادبی است و نماد سپاه اسلام است که در قالبی ادبی بیان شده است )
[سرباز خندان و خشنود وارد میشود.]
سرباز: ترا مژده باد، ای بزرگترین سرداران، چراغ بخت تو روشن که
شکارگرانت شکاری نیکو گرفتهاند. جانبازان تو از تازیان یکی نیمهجان را
گرفتهاند، خونآلود..
سرکرده: [پیش میرود] یکی از تازیان ؟
سرباز: ببینید، شمشیرشان کج است؛ به سان ابروی ماه و ردایشان از پشم سیاه شتر. و این هم شپش!
{تحقیر اعراب، در دیالوگ و بیان بدنی بازیگر (با بازی علیرضا خمسه) در تقابل با سامانهی حجاب اسلامی است.. }
+ مرگ یزدگرد - بهرام بیضایی..
+گفته میشه بعد از حمله ی اعراب ، از نظم تا نثر ، تنها اثر ادبی ایرانی ،که حتی یک کلمه عربی در آن به کار نرفته ، نه شاهنامه ی فردوسی ، که نمایشنامه مرگ یزدگرد اثر بهرام بیضایی ست..منطق معقولی هم دارد ، چون مرگ یزدگرد تنها مدتی اندک بعد از حمله ی اعراب رخ داده است..
نبوغ بیضایی شاید در این فیلم بیشتر از هر اثر دیگری از او نمایان باشد..افسوس برای آثاری که باید ساخته می شد و نشد و تنها به صورت ایده در ذهن بهرام بیضایی ماندند..
خوند این نقد هم پیشنهاد میشه..
کسی اصیل تر است که بدی های قومش را بهتر بشناسد...