دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

۳۵۸ مطلب با موضوع «جست و جو در کتاب‌ها» ثبت شده است


(اگر کتابی را نفهمید ) آنوقت چه میکنید ؟ میتوانید کتاب را نزد شخصی ببرید تا قسمت هایی را که نمی فهمید برای شما توضیح دهد ( این مرجع ممکن است انسان ، کتاب دیگر یا کتاب راهنما باشد ) یا ممکن است به این نتیجه برسید که موضوع کتاب به دردسرش نمی ارزد و از آن بگذرید و به دانسته های خود بسنده کنید .

در هر دو مورد ، شما آن خواندنی را که لازمه ی خواندن کتاب است انجام نداده اید .

این کار را فقط به یک شکل میتوان انجام داد . بدون هیچ کمک بیرونی و با کار کردن روی کتاب  . بدون هر نوع کمکی ، مگر تکیه به نیروی ذهن خود و با کار روی نوشته هایی که در پیش روی شما قرار دارد . به تدریج از فهمی محدود به ادراکی وسیع میرسید . با کمک تفکر و اندیشه بر روی کتاب میتوان به چنین مقام رفیعی از خواندن رسید و کتابی که درک و فهم را توسعه میدهد به چنین خواندنی نیاز دارد .

بنابراین هنر خواندن را اینچنین می توان تعریف کرد : جریانی است که فکر بدون کمک از منبع خارجی و با تمرکز روی مطالب نوشته شده با استفاده از نیروی خویش سبب ارتقاء خود شود.فکر از درک کمتر به ادراک بیشتر می رسد. اعمال مختلف و ماهرانه ای که باعث این ارتقاء می شوند هنر خواندن را تشکیل می دهند.


چگونه کتاب بخوانیم / مارتیمر جی. آدلر - چارلز ون دورن



در یک سو کتاب و در سوی دیگر عقیده شما قرار دارد. هنگام خواندن کتاب یا تمام مطالبی را که نویسنده باید بگوید می فهمید یا خیر، در صورتی که فهمیده باشید ممکن است اطلاعاتی کسب کرده باشید والا به مقدار درک و فهم شما افزوده نشده است.

اگر از اول تا آخر کتاب برای شما کاملا روشن باشد، نظریات و عقاید شما و نویسنده یکی است ولی در دو قالب متفاوت قرار دارد. کتاب مطالبی را بیان می کند که از قبل آنها را می دانسته اید.
اکنون جانب دیگر را در نظر بگیریم، ممکن است کتاب را اصلا نفهمیده باشید. فرض بگیریم که متوجه شده اید کتاب را اصلا نمی فهمید، هر چند که متاسفانه کمتر این احساس در ما به وجود می آید! متوجه می شوید که کتاب دارای مطالبی بیش از آنچه شما می فهمید هست، این کتابی است که میتواند فهم شما را افزایش دهد.


چگونه کتاب بخوانیم / مارتیمر جی. آدلر - چارلز ون دورن



متوجه شدم کتاب خوندن برام تبدیل به سرگرمی شده..شاید باعث بیشتر شدن اطلاعاتم بشه اما افزایش درک قابل قبولی برام به همراه نداره..بدتر از اون این که بعد از مدتی تمام چیزهایی که خوندم از خاطرم میرفت..به طوریکه من حتی قادر نبودم 15 دقیقه در مورد کتابی که خوندم برای دیگران توضیح جالبی داشته باشم . چه برسه به استفاده از مطالب کتاب در صحبت هام..


آقای نخست وزیر ( مهندس بازرگان) ، جمله ایست که شما اغلب تکرار میکنید :

" به دست من چاقویی داده اند ، ولی چاقویی که فقط دسته دارد و تیغه را سایرین در دست دارند "

بنابراین از شما می پرسیم ، چقدر به حساب می آید ، بلکه چقدر به حساب نمی آید ، دولتی که شما نخست وزیر آن هستید ؟


+گفت و گوهای اوریانا فالاچى / انتخاب و ترجمه : غلامرضا امامی

( در این سرزمین تاریخ تکرار نمیشه ، چون ( به جز اسم ها ) چیزی تغییر نمیکنه که بخواد تکرار بشه ! حکایت روحانی و دولتش.. )


تمام وسایلی راکه ذکر کردیم ( رادیو ، تلویزیون و ...) به شکلی درست شده اند که فکر کردن را غیر ضروری جلوه میدهند (گرچه این فقط ظاهر قضیه است)

بسته بندی و قالب ریزی افکار و نظریات و عرضه ی آنها به مردم یکی از رایجترین اموری است که امروزه توسط بهترین مغز ها انجام میگیرد. مطالب کاملا پیچیده - از بیان معانی ساده گرفته تا اطلاعات منتخب و دقیق علم آمار- برای بینندگان تلویزیون ، شنوندگان رادیو و خوانندگان مجله ها به شکلی ارائه می شود که آنها بتوانند با کمترین کوشش ، ساخت فکری خود را به وجود آورند .

اما اغلب این بسته بندی افکار چنان موثر است که بیننده ، شنونده و خواننده در ساخت ذهن خود اصلا نقشی ندارد. در عوض ، نظری که از قبل بسته بندی شده در ذهن او جای داده می شود ، مانند قرار دادن نوار کاست در ضبط صوت.

هر گاه نظر وی را جویا شویم با فشار دادن دکمه ای و عقب و جلو کردن نوار ، جواب از پیش تعیین شده را تحویل می دهد. او بدون هیچگونه فکری این کار را انجام می دهد.


چگونه کتاب بخوانیم / مارتیمر جی. آدلر - چارلز ون دورن



امروز برخی معتقدند که خواندن ضرورت پیشین را ندارد . رادیو و به خصوص تلویزیون بسیاری از وظایف چاپ را برعهده گرفته اند . دقیقا مانند حرفه ی عکاسی که وظایف دیگر هنرهای ترسیمی را تا حدود زیادی بر عهده گرفته است .

تلویزیون ، بعضی از این وظایف را مسلما به خوبی انجام میدهد . مثلا ارتباطی که انسان از طریق چشم با حوادث خبری برقرار میکند ، روی او تاثیر عمیق تری میگذارد .

قدرت رادیو در پخش خبر و صرفه جویی در وقت به هنگام انجام کارهای دیگر مانند رانندگی قابل ملاحظه است . اما شاید بتوان به صورت جدی سوال کرد که با پیدایش وسایل مدرن ارتباط جمعی ، دانش ما از دنیایی که در آن زندگی میکنیم بیشتر شده است ؟


چگونه کتاب بخوانیم / مارتیمر جی. آدلر - چارلز ون دورن



دشمن چو بدی کرد ، نیکی نکنید . زیرا با اینکار او احساس خواری میکند و شما را نرسد که کسی را خوار شمرید . خشمی دروغین بروز دهید . چون شما را نفرین کرد ، دوست ندارم دعا کنید . شما نیز نفرین گویید .

اما اگر ستمی بزرگ بر شما روا دارند ، مقابله به مثل کنید و آن را به پنج بیداد کوچک فرو کاهید ، زیرا هیچ صحنه ای زشت تر از آن نیست که به ستم تن دهی..


+چنین گفت زرتشت  / فردریش نیچه / مسعود انصاری


کتاب دو قرن سکوت نوشته ی دکتر عبدالحسین زرین کوب ، به بررسی دو قرن از تاریخ ایران ، درست بعد از حمله ی اعراب مسلمان ، میپردازه..

این کتاب حدودا 300 صفحه ست ، در کتابخونه های شهر هم پیدا میشه ، نسخه ی تایپ شده اش رو هم میتونید از اینجا دانلود کنید..

اگر قصد خوندن کتاب روندارید با خوندن چند پستی که ارائه میشه میتونید خلاصه ای از اونچه که در کتاب گفته شده رو بفهمید..امیدوارم بی طرفانه بیانشون کنم..

زرین کوب در ابتدای کتاب بر این نکته تاکید میکنه که امکان رسیدن به حقیقت و یقین در تاریخ بسیار بعیده..

" گذشته ای را که در فضای بی انتهای خاموشی و فراموشی غوطه میخورد چگونه میتوان به مدد سندی و کتابی چند بر حسب اتفاق از دستبرد فنا و فراموشی جسته است دیگر باره زنده کرد ؟ "

همینطور در  بی طرفی و حقیقت جویی مورخان تردید بسیار میکنه و اونو یک ادعا بیشتر نمیدونه..با همه ی اینها  تاریخ پر از حوادث و اتفاقی هست که خوندنشون میتونه راهی برای پیدا کردن جواب های درست در آینده باشه..


بررسی کتاب : درست در زمان رشد و شکوفایی اسلام در عربستان ، حکومت ساسانیان در ایران به قهقرا رفته بود..این باعث شد بعضی از مردم ایران راه رو برای ورود تازیان باز کنند..بخشی از خیانت هایی که این مردم به سرزمینشون کردند از روی ترس ، بعضی از روی سودجویی و بعضی هم به خاطر خستگی از ستم های  پادشاهان ساسانی و موبدان زرتشتی بوده..اون ها احتمالا دیر متوجه شدند که چیز بهتری قرار نیست نصیبشون بشه..اشتباه دسته ی سوم مسلما از روی نادانی بوده..مارک تواین جمله ی زیبایی داره ..

وفاداری به وطن همیشه ، وفاداری به دولت در زمان شایستگی..متاسفانه خیلی از مردم اینو درک نکردند و نمیکنند..درسته سقوط جکومت ساسانیان قطعی بوده ..اما مثل تمام دوره های پیشین این سرنگونی باید توسط یک جریان و سلسله ی داخلی اتفاق می افتاد...نه بیگانگان و اقوام وحشی..

هیچوقت ..هیچوقت ، مردم بیگانه باعث سعادت مردم یک کشور دیگه نمیشن..هرچقدر هم مترقی باشند و دارای انسانیت ابتدا به خواسته ها و سود خودشون فکر میکنند ، نه خوشبختی مردم  کشور شکست خورده( رفتار استعماری واستثماری تقریبا قطعیه)..مخصوصا اگر این دخالت با یک هجوم نظامی صورت گرفته باشه..

البته جا داره در بعضی از نقاط حساب اسلام رو از حساب تازیان جدا کنیم..در بعضی از نقاط هم رفتارهایی بنابر دستورات قرآن صورت گرفته که بهشون اشاره میشه..

دو قرن سکوت - عبدالحسین زرین کوب



دلداده حقیقت ، حقیقت را به خاطر هماهنگی ِ آن با امیال ِ خویش نمیخواهد ، بلکه حقیقت را تنها به خاطر حقیقت بودن دوست میدارد ، حتی اگر مخالف باور و عقیده اش باشد .

پس هرگاه اندیشه ای متعارض با مبادی اش به ذهن او خطور کرد ، باید آنجا باز ایستد و هرگز در پذیرش آن دو دل نباشد . مبادا حایلی باشد میان اندیشه خود و آنچه که با آن در تعارض است و هر اندیشه وری که به این توصیه عمل نکند به نخستین مرتبت فرزانگی نایل نخواهد آمد .


   " تو باید هر روز یک بار با خویشتن ِ خویش به جنگ برخیزی و در این کار نباید برای شکست

    و پیروزی اهمیتی قایل شوی . چرا که آن به حقیقت مربوط میشود نه به تو .. "


+چنین گفت زرتشت  / فردریش نیچه / مسعود انصاری



چه کرده ایم

برای

مام  ِ وطن ؟


بعضی از ما مردیم

بعضی سخنرانی کردیم ..


{ اورهان ولی }


http://bayanbox.ir/view/1108954512798249067/IMG-20151010-005958.jpg


{ خنیاگر در خون }

برای گوش دادن به تمام آلبوم هاش..


ما بسیار گفتیم..شما نشنیدید..فریدون فرخزاد..



میلیارد ها آهنگ در اینترنت وجود داره و هر روز به تعدادشون اضافه میشه..فکر میکنم میلیون ها کتاب تا به حال به چاپ رسیده باشه.. و هزاران فیلم به روی پرده های سینما رفته باشه..

ما عمر و زمان محدودی برای  تجربه کردن همه ی این ها داریم.. نه . تقریبا محاله خودمون به تنهایی بتونیم مزه ی همشون رو بچشیم..پس چیکار میتونیم بکنیم ؟

شاید یکی از راه هاش همین باشه که بهترین تجربه هامونو با هم به اشتراک بذاریم..اون وقت یک لیست اولویت ها شکل میگیره و انتخاب ها آسون تره میشه.. طبیعت رو چه دیدید ، شاید سلیقه هامون به هم نزدیک بود و از تجربه های پیشنهادی همدیگه حسابی لذت بردیم :)

به دعوت دوست ِ عزیز..نویسنده ی وبلاگ سایه ی سفید..


معرفی فیلم :

در افسانه ها آمده که در زندگی هر کس هفت فیلم وجود داره که بیشترین میزان احساس و همدلی را در او بر می انگیزه..به عبارت دیگه هرکس هفت فیلم داره که عاشقشون میشه..هرکسی هفت فیلم ِ زندگی داره..و برای من این هفت فیلم عبارتند از :


اگه اینها رو ندید ، شک نکنید و اول از همه تماشاشون کنید.. من همیشه در این قسمت فیلم معرفی کردم..فکر میکنم همشون ارزش تجربه کردن دارند..همینطور در قسمت Cinema  ، زیر پوسترها به فیلم هایی که فرصت معرفی کردنشون رو نداشتم ، امتیاز خودمو دادم..این لیست همیشه آپدیت میشه..اگه سلیقه ی من ( سه ستاره ها و بالاتر )  با سلیقه شما همخوانی داشته باشه میتونید ازش استفاده کنید..


 فیلم های ایرانی :

  1. شب های روشن - فرزاد موتمن
  2. مجموعه آثار علی حاتمی (سوته دلان ، مادر و ...)
  3. مجموعه آثار بهرام بیضایی (باشو غریبه کوچک ، مرگ یزدگرد و .. )
  4. گوزن ها - کیمیایی
  5. کتاب قانون - مازیار میری
  6. ابد و یک روز - سعید روستایی
  7. هامون - داریوش مهرجویی
  8. بید مجنون - مجید مجیدی
  9. بوی کافور ، عطر یاس- بهمن فرمان‌آرا



سریال


  1. Breaking Bad
  2. House of Cards
  3. Friends
  4. Rick & morty
  5. How I Met Your Mother



معرفی کتاب :


1. چگونه کتاب بخوانیم ! - مورتیمر آدلر  / از من میشنوید ، هرکتابی در دست دارید ، پایین بگذارید و خواندن این کتاب را شروع کنید..


رمان :


2.پَر-شارلوت مری ماتیسن / یکی از عاشقانه ترین کتاب هایی که خواهید خواند..

3.آتش بدون دود / هفت جلد - نادر ابراهیمی / نادر ابراهیمی مثل همیشه شگفت زده تان خواهد کرد . حداقل سه جلد اول را بخوانید . البته با شروع کردن جلد اول ، بقیه اش دست خودتان نخواهد بود !

4.شن های زمان - سیدنی شلدون / از معدود رمان هایی که دوبار خوانده ام

5.هویت - میلان کوندرا

6.برادران کاراموزف / داستایوسکی

4.دست های آلوده - ژان  پل سارتر



ادبیات نوجوان :


1.نبرد با شیاطین - دارن شان / دنیایی که دارن شان خلق کرده حسابی هیجان زدتون میکنه

2.کوه های سفید  - جان کریستوفر

3.سی و پنج کیلو امیدواری -  آنا گاوالدا


فلسفه :


1.معمای زندگی | نوشته فرناندو ساواتر


شعر :


1.غزلیات سعدی / واقعا نمیفهمم بعد سعدی ، بقیه به چه امیدی شعر (عاشقانه) سرودند :)

2.دیوان اشعار صائب تبریزی

3.شعر نو - برای مبتدیان جوان - مسعود خیام


تاریخ :


دو قرن سکوت - عبدالحسین زرین کوب



موسیقی:


{ Jerry Goldsmith - Theme from Papillon }

{Freydoon Farokhzad - Dele zar }

{Fereidoon Farokhzad - Ashiane Man }


بقیه انتخابامو میتونید اینجا بشنوید..



در پایان دعوت میکنم از وبلاگ نویسان عزیز ، زهرا خانوم  (ناگفته های واقعی ) ،هستی خانوم ( عصیان بودن ) ، ( الهام خانوم ( یادداشت ها )  ، MS Blue ، سوگند خانوم ( مشغول خودم ) و  حدیث خانوم ( معبد دل ) تا اگه تمایل داشتند در این مجموعه حضور داشته باشند..

و البته تمام کسانی که دوست دارند دیگرانو در تجربه های گزینش شده شیرین و خاطره انگیزشون سهیم کنند ، تعارف نکنید.. :)


تنها یک احساس واقعی وجود دارد و آن دوستی بین دو مرد میباشد .

آیا شما کسانی را دیده اید که آنقدر دل و جرات داشته باشند که وقتی یک رفیق به آن ها میگوید : " برویم یک جسد را چال کنیم " بی آنکه چیزی بگوید یا با اندرز های اخلاقی دردسرش بدهد دنبال او برود ؟ من رفته ام .


بابا گوریو / انوره دو بالزاک


کدامیک از ما وقتی خود را واقعا مورد عشق و محبت میبیند جدایی را پیش بینی میکند ؟


بابا گوریو / انوره دو بالزاک


از زن ها بپرسید دنبال چگونه مردی میگردند :  جاه طلب ها !


بابا گوریو / انوره دو بالزاک


در عصر چشم های تماشایی

با هیات غریب درختان بید

                                      در وزش باد

تصویری از تمامت تنهایی..


بانو

بلند بالا

با قامتی بلندتر از ابتدای تابستان

با گیسوانش افشان

در دست بادها

گوی سبق ربوده ز یلدا


آن آفتاب روشن

آن نازنین من

دامن کشان گذشت  و

                                     مرا غرق غم گذاشت..


{ Tanita Tikaram - And I Think Of You }


I don't know where your days are spent
Your lovers and you friends
But I know for sure
Of who you have been thinking

Far beyond the city's lights
Are two who dream a life
Forgive them if they never find their freedom
Their freedom

It's so late
I think of you

I close my eyes
I think of you



هر سال نزدیک به یک میلیون نوجوان هجده ساله در کنکور یا همان آزمون ورودی دانشگاه ها شرکت می کنند. مغز آنها در طی سالها آموزش مادون متوسط شستشو داده شده است تا باور کنند دانشگاه رفتن تنها گزینه آنها در زندگی است. آنها باور کرده اند که اگر دانشگاه نروند زندگیشان تباه می شود و دیگر به درد هیچ کس و هیچ چیز نخواهند خورد.

بیست سال پیش یعنی زمانی که من در آزمون کنکور شرکت کردم و همه هم سن و سالهای من، بدون کوچکترین شکی باور داشتیم که دانشگاه رفتن تنها گزینه ممکن برای ماست. قانون نانوشته ای می گفت که اگر رتبه خوبی برای قبولی در دانشگاه بدست نیاوری، مجبوری سال بعد دوباره برای کنکور درس بخوانی. حتی اگر سال بعد هم قبول نشوی و پسر باشی و مجبور به سربازی رفتن، در حین خدمت سربازی باید برای کنکور بخوانی و کنکور بدهی. باز هم اگر قبول نشدی، بعد از خدمات سربازی. و اینقدر پشت کنکور بمانی و بمانی و بخوانی تا بالاخره قبول بشوی! چاره دیگری نیست!

درست مثل زوج ناباروری که تحت فشارهای اجتماعی و خانوادگی و احساسی باید بچه دار بشوند. اگر این دکتر نشد باید بروند پیش آن دکتر. اگر هم نشد نباید بی خیال بشوند و بروند سراغ زندگیشان. جراحی، رژیم غذایی، دعا، نذر، لقاح مصنوعی، حتی طلاق و تعویض همسر برای رسیدن به هدف، نه تنها جایز است بلکه توصیه هم می شود. کاری نمی شود کرد. گزینه ای به جز بچه دار شدن وجود ندارد.

کنکور و دانشگاه هم داستان مشابهی دارد. معلم خصوصی کنکور. آموزشگاه کنکور. کنکورهای آزمایشی. جزوات و کتابهای جور واجور کنکور. تعیین رشته با نرم افزار. مشاور برنامه ریزی کنکور. مهندسی معکوس سؤالات کنکور. هیپنوتیزم. سمینار ان. ال. پی. و خلاصه هر چیزی که کمک کند یک بچه در کنکور قبول بشود، جایز و متداول است. کار دیگری نمی شود کرد. گزینه ای به جز دانشگاه وجود ندارد.

من کتاب امکان را در رد این قانون نانوشته نوشته ام. کتاب امکان حاصل سالها تجربه شخصی خودم و همچنین سالها مطالعه و یادگیری از زندگی و آثار انسانهای بزرگی است که از هزاران سال پیش تا به امروز برای تحقق استعدادها و خلاقیت انسانها، فکر و تلاش کرده اند.

بیست سال پیش کسی نبود که به من و دوستانم راه دیگری به جز دانشگاه رفتن را نشان بدهد. بیست سال پیش دسترسی به اینترنت هم وجود نداشت. بیست سال پیش نطفه انقلاب اطلاعاتی تازه داشت بسته می شد. بیست سال پیش همه ما در یک دوران تاریخی متفاوتی زندگی می کردیم. دوران ماقبل اینترنت. خواهش می کنم این کتاب را برای هر کسی که فکر می کند به جز دانشگاه رفتن یا مسافرکشی گزینه دیگری در زندگی اش ندارد، بفرستید. هزینه ای ندارد.

سی ایده ای که در در این کتاب مطرح کرده ام، فقط برای نوجوانهای هجده ساله نیستند. هر کسی در هر مقطعی از زندگیش می تواند از این ایده ها و یا ایده های مشابه، بهره ببرد. مثلا کسی که با بحران میانسالی مواجه شده است. کسی که کارش را دوست ندارد. کسی که از زندگی کارمندی یا مجردی یا متاهلی خسته شده است. کسی که تازه بازنشسته شده است و نمی داند با بقیه زندگیش چه کار باید بکند. کسی که خرش در گل زندگی گیر کرده است. مادری که تازه مسئولیت نگهداری بچه اش را به دانشگاه سپرده است و وقت آزاد زیادی دارد. نوجوانی که تازه وارد دبیرستان یا حتی دانشگاه شده است. همه آنهایی که توانایی یادگیری دارند می توانند از این ایده ها بهره ببرند.


{ لینک دانلود کتاب امکان – سی کار که به جای دانشگاه رفتن یا مسافرکشی می توان کرد }


http://audiolib.ir/wp-content/uploads/2014/08/emkan.jpg


 اون چیزی که در این کتاب اهمیت داره تشویق به نرفتن به دانشگاه نیست بلکه مطرح کردن فلسفه ی امکانه..
امکان هایی که هر کس بنا به سلیقه ،شرایط و ظرفیت و … می تونه تجربشون کنه..
این کتاب رفتن به دانشگاه رو نقد نمی کنه بلکه اون دید افراطی اجتماع نسبت به دانشگاه رفتن رو نقد می کنه ، که انگار هیچ راهی جز این بعد از 18 سالگی نیست...

دانشگاه خوبه ( یا میتونه خوب باشه ! )اما همه چیز نیست. دانشگاه رفتن هم فقط یک امکانه مثل تمام امکانهای دیگه...


http://bayanbox.ir/view/3270661505740712627/2.jpg


امروز که خوب فکر میکنم میبینم ، بدترین روزهای زندگی من روزهایی بوده است که نکاشته ام ، نه روزهایی که برداشت نکرده ام..


+ امکان / علی سخاوتی



من نیکی را جز اینگونه نمیخواهم..اینها را همه به خواست ِ خدایی یا به حکم قانونی یا ضرورتی انسانی نمیخواهم . نمیخواهم رهنمایی را که مرا به دنیاهای برتر و بهشت جاودانه رهنمون شود .

بگو : تنها به فضیلت زمینی عشق میورزم . زیرا از اندک حکمتی برخوردار است ...


چنین گفت زرتشت  / فردریش نیچه / مسعود انصاری


کسی را دوست میدارم که برای آموختن زندگی میکند .

و آموختن را برای زنده ماندن و انسان ِ برتر شدن میخواهد و او اینگونه خواهان فروگراییدن خویش است..


چنین گفت زرتشت  / فردریش نیچه / مسعود انصاری


از شما میخواهم که به اخلاص وفای خود در حق زمین پایبند باشید و باور ندارید کسانی که با شما سخن از آرزوهای فرازمینی دارند. آنان - دانسته یا ندانسته - شما را به دردی بی درمان گرفتار میسازند و برایتان زهری میپاشند. آنان زندگی را خوار میدارند . دلی زهرآگین دارند و در وادی مرگند و زمین از دست آنان به ستوه آمده ، پس باید که در آن زوال را پذیرا شوند .روزگاری انکار خدا ، بدترین انکار و گناه بود ، اما خدا مرد و در پی آن منکران نیز فنا شدند و اینک انکار زمین گناهی بس عظیم است  .
در گذشته روان ، به چشم خواری به تن مینگریست و هیچ شکوه و شرفی برتر از این خوار داشتن نبود .روان تن را را ضعیف و رنجور و گرسنه میخواست و میپنداشت با اینکار میتواند از شر تن و زمینی که در آن است رهایی یابد . اما شگفتا ! که خود این روان به ناتوانی و زشتی و گرسنگی سخت دچار بود و میپنداشت که برترین لذت او در سختی و رنجوری اش نهفته است .

چنین گفت زرتشت  / فردریش نیچه / مسعود انصاری