هر سال نزدیک به یک میلیون نوجوان هجده ساله در
کنکور یا همان آزمون ورودی دانشگاه ها شرکت می کنند. مغز آنها در طی سالها
آموزش مادون متوسط شستشو داده شده است تا باور کنند دانشگاه رفتن تنها
گزینه آنها در زندگی است. آنها باور کرده اند که اگر دانشگاه نروند
زندگیشان تباه می شود و دیگر به درد هیچ کس و هیچ چیز نخواهند خورد.
بیست سال پیش یعنی زمانی که من در آزمون کنکور
شرکت کردم و همه هم سن و سالهای من، بدون کوچکترین شکی باور داشتیم که
دانشگاه رفتن تنها گزینه ممکن برای ماست. قانون نانوشته ای می گفت که اگر
رتبه خوبی برای قبولی در دانشگاه بدست نیاوری، مجبوری سال بعد دوباره برای
کنکور درس بخوانی. حتی اگر سال بعد هم قبول نشوی و پسر باشی و مجبور به
سربازی رفتن، در حین خدمت سربازی باید برای کنکور بخوانی و کنکور بدهی. باز
هم اگر قبول نشدی، بعد از خدمات سربازی. و اینقدر پشت کنکور بمانی و بمانی
و بخوانی تا بالاخره قبول بشوی! چاره دیگری نیست!
درست مثل زوج ناباروری که تحت فشارهای اجتماعی و
خانوادگی و احساسی باید بچه دار بشوند. اگر این دکتر نشد باید بروند پیش
آن دکتر. اگر هم نشد نباید بی خیال بشوند و بروند سراغ زندگیشان. جراحی،
رژیم غذایی، دعا، نذر، لقاح مصنوعی، حتی طلاق و تعویض همسر برای رسیدن به
هدف، نه تنها جایز است بلکه توصیه هم می شود. کاری نمی شود کرد. گزینه ای
به جز بچه دار شدن وجود ندارد.
کنکور و دانشگاه هم داستان مشابهی دارد.
معلم خصوصی کنکور. آموزشگاه کنکور. کنکورهای آزمایشی. جزوات و کتابهای جور
واجور کنکور. تعیین رشته با نرم افزار. مشاور برنامه ریزی کنکور. مهندسی
معکوس سؤالات کنکور. هیپنوتیزم. سمینار ان. ال. پی. و خلاصه هر چیزی که کمک
کند یک بچه در کنکور قبول بشود، جایز و متداول است. کار دیگری نمی شود
کرد. گزینه ای به جز دانشگاه وجود ندارد.
من کتاب امکان را در رد این قانون نانوشته
نوشته ام. کتاب امکان حاصل سالها تجربه شخصی خودم و همچنین سالها مطالعه و
یادگیری از زندگی و آثار انسانهای بزرگی است که از هزاران سال پیش تا به
امروز برای تحقق استعدادها و خلاقیت انسانها، فکر و تلاش کرده اند.
بیست سال پیش کسی نبود که به من و دوستانم راه
دیگری به جز دانشگاه رفتن را نشان بدهد. بیست سال پیش دسترسی به اینترنت هم
وجود نداشت. بیست سال پیش نطفه انقلاب اطلاعاتی تازه داشت بسته می شد.
بیست سال پیش همه ما در یک دوران تاریخی متفاوتی زندگی می کردیم. دوران
ماقبل اینترنت. خواهش می کنم این کتاب را برای هر کسی که فکر می کند به جز
دانشگاه رفتن یا مسافرکشی گزینه دیگری در زندگی اش ندارد، بفرستید. هزینه
ای ندارد.
سی ایده ای که در در این کتاب مطرح کرده ام،
فقط برای نوجوانهای هجده ساله نیستند. هر کسی در هر مقطعی از زندگیش می
تواند از این ایده ها و یا ایده های مشابه، بهره ببرد. مثلا کسی که با
بحران میانسالی مواجه شده است. کسی که کارش را دوست ندارد. کسی که از زندگی
کارمندی یا مجردی یا متاهلی خسته شده است. کسی که تازه بازنشسته شده است و
نمی داند با بقیه زندگیش چه کار باید بکند. کسی که خرش در گل زندگی گیر
کرده است. مادری که تازه مسئولیت نگهداری بچه اش را به دانشگاه سپرده است و
وقت آزاد زیادی دارد. نوجوانی که تازه وارد دبیرستان یا حتی دانشگاه شده
است. همه آنهایی که توانایی یادگیری دارند می توانند از این ایده ها بهره
ببرند.
{ لینک دانلود کتاب امکان – سی کار که به جای دانشگاه رفتن یا مسافرکشی می توان کرد }
اون چیزی که در این کتاب اهمیت داره تشویق به نرفتن به دانشگاه نیست بلکه مطرح کردن فلسفه ی امکانه..
امکان هایی که هر کس بنا به سلیقه ،شرایط و ظرفیت و … می تونه تجربشون کنه..
این کتاب رفتن به دانشگاه رو نقد نمی کنه بلکه اون دید
افراطی اجتماع نسبت به دانشگاه رفتن رو نقد می کنه ، که انگار هیچ
راهی جز این بعد از 18 سالگی نیست...
دانشگاه خوبه ( یا میتونه خوب باشه ! )اما همه چیز نیست.
دانشگاه رفتن هم فقط یک امکانه مثل تمام امکانهای
دیگه...