دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!


اگر روزی بمیرم
تمام کتاب‌هایی را که دوست دارم با خودم خواهم برد
قبرم را از عکس کسانی که دوستشان دارم پر خواهم کرد
و خوشحال از اینکه اتاق کوچکی دارم
بی آنکه از آینده وحشتی داشته باشم

دراز می‌کشم
سیگاری روشن می‌کنم
و برای همه دخترانی که دوست داشتم در آغوششان بکشم
گریه می‌کنم

اما درون هر لذت ترسی بزرگ پنهان شده است
ترس از اینکه
صبح زود کسی شانه‌ات را تکان بدهد و بگوید:

بلند شو سابیر
 باید برویم سر کار..


{ سابیر هاکا }


http://bayanbox.ir/view/8137325082379590016/7576359112-13830ed6b4-b.jpg


عکس : Henri Cartier Bresson


آرزو می‌کنم قانون جدیدی در طبیعت به وجود می‌آمد که به موجب آن، هر کس حق داشت در طول شبانه‌روز از تعداد محدود و معینی کلمه استفاده کند. روزی فلان قدر کلمه، و همین که شخص این تعداد را ادا کرد یا روی کاغذ آورد، تا صبح روز بعد لال و بی سواد شود. در حوالی ظهر سکوت مطلق حکمفرما می‌شد و فقط هر ازگاهی سخنان مختصر کسانی به گوش می‌رسید که می‌توانند فکر کنند چه می‌گویند، یا کسانی که به دلایل دیگری حرف خود را نگه می‌دارند. از آنجا که این سخنان در سکوت ادا می‌شوند، در ‌‌نهایت به گوش‌ها نیز راه پیدا می‌کنند...

+سلاوُمیر مروژک، نویسنده و طنز پرداز نامدار لهستانی


Pin : واقعاً زیاد حرف می‌زنیم


عشق یه واژه ی ذهنیه و در نظر هرکسی میتونه معنای متفاوتی داشته باشه..
از نگاه من یکی از نشونه های عشق یا معشوق اینه که وادار به قد کشیدنت میکنه..این رشد از اون جهت مهمه تا خودت رو شایسته ی همراهی و حضور در کنارش ببینی..
این به معنای این نیست که در این بین کسی بالاتر (معشوق ) و کسی پایینتر ( عاشق) از دیگری قرار داره..اصلا شکل ایده آل رابطه اینه که هر دو به شکلی در مورد دیگری این احساس رو داشته باشند..به هرحال زندگی جنبه های مختلفی داره و ممکنه هرکسی در هرکدوم از این مسیرها چند گامی جلوتر از دیگری باشه..
نکته ی مهم تر اینه که معشوق نباید ساکن باشه یا جایگاه ثابتی داشته باشه تا بعد از مدتی تلاش دست یافتنی بشه..با رسیدن..با احساس راحتی و امنیت..نیاز به تلاش کردن و بهتر شدن در ما میمیره..معمولا در همون نقطه ست که  ما از همدیگه جدا میشیم یا کفش هامون رو در میاریم و شروع به ساختن خونه میکنیم..در همون جاست که این حرکت و رابطه ی پویا شروع به مردن میکنه..
معشوقه ای مناسب حال ماست که هر روز به شکلی با پیش رفتن خودش ما رو هم در جهت های مختلف زندگی به تلاش کردن وادار کنه..این یک درخواست از جانب اون نیست..این خواسته و نیاز خود ماست وقتی میخوایم باز هم خودمون رو شایسته ی حضور در کنار اون ببینیم..



دوستت دارم

و این موضوعی نیست که به تو مربوط باشد
درخت اگر عاشق پرنده ای مهاجر شده باشد
چه کار می تواند بکند
به جز بی قراری؟

درخت هایی هستند
که برای جا نماندن از کوچ پرنده ها
ریشه از خاک گرفته اند

دوستت دارم
چون در هوایت


http://bayanbox.ir/view/2502919799506445474/1371660581077349420.jpg


حس خوبی به کسانی که موقع حرف زدن باهام فینگیلیش تایپ میکنند ندارم..احساس میکنم برای خودشون ، من و واژه ها احترامی قائل نیستند..

اگه برای تندتر نوشتن هست خب چه عجله ای هست و چه کار مهم تری  ؟

و اگه برای راحت تر نوشتنه ، نباید راحتی طرف مقابل در خوندن رو هم در نظر گرفت ؟



وقتی جهانِ انسان فرو می ریزد - یا بهتر بگویم جهانی که انسان برای خود ساخته فرو می ریزد- آدم مستعد پناه بردن به ایده های غریبی می شود : ایده ی بی اعتباری دنیا ، ایده ی پوچ بودن تمام آمال و امیدها.

در این دقایق حتی ایده مرگ هم برای انسان عینی شده  و خود را چون راه حلی بی دردسر می نمایاند. به گمانم  هجوم این ایده ها و احساس ها غیر طبیعی نیست. این ها اضطرابِ ناشی از احساس بی پناهی در جهانی هستند که دیگر جهان ما نیست جهانی که آن را نمی شناسیم٬ جهانی که قرار نبود جهانِ ما باشد. آنچه غیر طبیعی است اما تسلیم شدن به این ایده ها و احساس هاست. ما باید با این واقعیت کنار بیاییم که جهان هایی که برای خود می سازیم ضرورتا فروخواهند ریخت و زندگی  چیزی جز ساختن و دوباره ساختنِ جهان هایی محکوم به فروپاشی نیست...



اونقدر آدم متوهم تو زندگیم دیدم که مطمئن بشم خوشحال بودن ، آرامش داشتن و حتی احساس خوشبختی، نشونه هیچی نیست...




نه سفر کرده‌ای که برگردی ، نه غریبی که آشنا بشوی

چقدر می‌شود به یک دل گفت :  "چشم بر در بدوز ، می‌آید ؟


{ مژگان عباسلو  }


هر آدمی در برهه ای از زندگیش میخواد با خداحافظی کردن ، رفتن ، یا پاک کردن ..توجه دیگران ( یا یک نفرو ) به نبودنش جلب کنه ( یا حالا به هر مقصود دیگه ای )

مسئله اینه که وقتی بودنت برای کسی ( اونجور که میخوای ) مهم نیست ، رفتنت هیچ چیزی رو عوض نمیکنه..



رفته بودیم بازدید کارخونه ی ذوب فولاد..از اون بالا ، صفحات حضور غیاب و نمرات میانترمو پرتاب کردیم تو کوره ی مذاب..ولی استاد نپرید که بگیردشون..اینا همش مال فیلماست..



گرت هزار بدیع‌الجمال پیش آید

ببین و بگذر و خاطر به هیچ کس مسپار


مخالط همه کس باش تا بخندی خوش

نه پای‌بند یکی کز غمش بگریی زار..


{ سعدی }


+{Shadmehr Aghili - Che Khab Hayee }


http://bayanbox.ir/view/9222593313951326980/photo-2016-12-08-21-28-26.jpg



فکر میکردم باید متناسب با توانایی ها و داشته هات ، مقدار مشخصی اعتماد به نفس داشته باشی..

ولی حقیقت اینه که با این سیر منطقی تو  این دنیا به هیچ جا و هیچ چیز نمیرسی..هرطوری که هستی باید یه پک کامل اعتماد به نفس دانلود کنی و روی خودت نصب کنی یا هرجا  میری همراه خودت ببری..

و گرنه ؟


میخواهم با کسی بروم که دوستش دارم
نمی خواهم هزینه‌ی این همراه شدن را حساب و کتاب کنم
یا اینکه به خوبی و بدی‌اش فکر کنم
حتی نمی خواهم بدانم دوستم دارد یا نه

فقط می خواهم با کسی بروم که دوستش دارم...


{ برتولت برشت }


پیش از آن که واپسین نفس را برآرم
پیش از آن که پرده فرو افتد ،

پیش از پژمردن آخرین گل
برآنم که زندگی کنم...برآنم که عشق بورزم
برآنم که باشم..

در این جهان ظلمانی
در این روزگار سرشار از فجایع ، در این دنیای پر از کینه
نزد کسانی که نیازمند منند ، کسانی که نیازمند ایشانم
کسانی که ستایش انگیزند،
تا دریابم ،

شگفتی کنم

بازشناسم ، که ام..که می توانم باشم ؟
که می خواهم باشم ، تا روزها بی ثمر نماند
ساعت ها جان یابد و لحظه ها گرانبار شود
هنگامی که می خندم ، هنگامی که می گریم
هنگامی که لب فرو می بندم ،در سفرم به سوی تو
به سوی خود ، به سوی خدا ، که راهی ست ناشناخته
پُر خار ، ناهموار، راهی که، باری

در آن گام می گذارم ، که در آن گام نهاده ام و سر ِ بازگشت ندارم
بی آن که دیده باشم شکوفایی ِ گل ها را
بی آن که شنیده باشم خروش رودها را
بی آن که به شگفت درآیم از زیبایی ِ حیات...


اکنون مرگ می تواند فراز آید
اکنون می توانم به راه افتم
اکنون می توانم بگویم که زندگی کرده ام ...


{ مارگوت بیکل }



در مکتب بودایی تمرینی هست به نام خلوص سه بعدی : بی اهمیتی کننده، بی اهمیتی کار و بی اهمیتی نتیجه. آیا واقعا فکر می کنید آدم مهمی هستید؟ یا کاری که انجام می دهید واقعا اهمیت دارد؟ آیا واقعا مهم است که این مطلب را چند نفر می خوانند یا اینکه بعد از خواندن آن چه اتفاقی می افتد؟ هیچ کس اهمیت نمی دهد..


+درباب شور و شوق



داشتم به این سوال فکر میکردم و به این نتیجه رسیدم که سوال خوبی نیست..چون جوابی براش وجود نداره..منظورم اینه که نمیتونی با فکر کردن به جوابی براش برسی چون در تئوری واقعا هیچ چیزی ارزش تلاش کردنو نداره..

جوابی وجود نداره تا اینکه درست لحظه ای برسه که نیازمندش بشی..مثل لحظه ای که گرسنه و سردته ، جایی برای موندن نداری و جیب هات هم خالی از اوراق بهاداره..

یا یه مثال واقعی تر که در زندگی روزمره بیشتر باهاش سر و کار داریم .. لحظه ای که صدای اره برقی رو میشنوی ، روتو برمیگردونی و با یه مرد خشمگین نقابدار رو به رو میشی که داره به سرعت به سمتت میاد..


http://uc.niksalehi.com/up3/images/7a8myha4cwbywtrgvc5v.jpg


یا لحظه ای که یه دختر چشمتو میگیره و حاضری هر بکنی تا کنار اون قرار بگیری..  احتمالا تو اون لحظه چرایی دوست داشتن و حساب و کتاب این که می ارزه یا نه مطرح نمیشه..

یا لحظه ای که تو آب فرو رفتی و برای نفس کشیدن تقلا میکنی..میپرسی که نفس کشیدن ارزششو داره یا نه ؟

اگه تو این لحظه در حال پرسیدن این سوالی..احتمالا با شکم سیر تو یه جای امن نشستی..یعنی قاتلی با یه اره برقی پشت سرت نیست..یعنی در جریان آزادی از هوا قرار گرفتی و لزومی نداره برای نفس کشیدن تلاشی بکنی..

در واقع این کارها و چیزها نیستند که ارزش تلاش دارند..فقط بحث موقعیت هاست..موقعیت هایی که توشون قرار میگیری .. که یا تو رو ساکن نگه میدارن یا مجبور به تلاش کردنت میکنند..

شاید فقط تو لحظات و موقعیت هاست که تلاش معنی پیدا میکنه..لحظه ی گرسنگی..لحظه ای  که تن پوشی برای رو به رو شدن با سرما نداری..لحظه ی دوست داشتن و خواستن..

چیزی که ارزش تلاش کردنو داره از جنس فکر نیست..یعنی نمیتونی یه گوشه بشینی و با خودت بگی ، بذار ببینم چی ارزش تلاش کردنو داره ...آها این..و بری دنبالش..فکر نمیکنم همچین چیزی اصلا وجود داشته باشه..

تنها زمانی متوجه میشی که کاری ارزش انجام دادنو داره که در حال انجامش باشی ..یا اونقدر جوشش ( شوق برای خلق کردن )  وجود داشته باشه که نتونی دست بکشی ازش..و اگه داری از خودت میپرسی ، یعنی...

موقعیتی که تو رو به تلاش کردن وادار نکنه ، جایگاه خوبی نیست و بهتره ازش عبور کنی .. اما چطور ؟

شاید بیرون پریدن از قایق امن اما کسل کنندت..حتی وقتی خوب شنا بلد نیستی . کی جراتشو داره..


{Follow Your Heart }



http://bayanbox.ir/view/7831007833359088386/56102ac0adc206eca27148b75ddee8cd.jpg

  

 Captain Fantastic (2016)