دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

۲۶۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «از فیلم هایی که میبینم» ثبت شده است



  ما شعر نمی خونیم و یا شعر نمیگیم، چون شعر زیباست
  ما شعر می خونیم و یا شعر میگیم، چون ما عضوی از نوع بشر هستیم
  و نوع بشر سرشار از شور و اشتیاقه

  پزشکی، حقوق، تجارت، یا مهندسی
  همه این ها برای بقای زندگی لازمند
  اما شعر
  زیبایی، افسانه، عشق...
  این ها چیزهایی هستند که ما به خاطرشون زنده می مونیم

  یه نقل قول از ویتمن...

  " ای من، ای زندگی، در میان این همه پرسش های مکرر
    در میان زنجیره بی پایان بی ایمانان
    در شهرهای آکنده از ابلهان
    به چه دل باید خوش کرد؟ ای من، ای زندگی...
    پاسخ: به اینکه تو اینجایی، که زندگی هست و یگانگی
    که نمایش بزرگ همچنان برجاست
    تا تو هم کلامی بر آن بیافزایی

     کلام شما قراره چی باشه؟


          Dead Poets Society (1989)        
   


http://s7.picofile.com/file/8259097442/8c9e6983776d350c26953efc0e8404db.jpg


Mad Max , Fury Road یکی از باحال ترین اکشن هایی بود که تا به حال دیدم..با وجود اکشن بودن خیلی هم فیلم سطحی نیست ، یه سری نکات و نقد هایی که دور و اطراف خوندم اینجا مینویسم..البته همشون برداشته و نمیشه مطمئن بود منظور نویسنده و کارگردان واقعا چی بوده..


http://s7.picofile.com/file/8258576600/014f6c9fca501d413fb3f9296ad59224.jpg


خلاصه فیلم : ماجراهای این فیلم نیز در همان آینده نفرت انگیز  فیلم‌های «مکس دیوانه: جنگجوی جاده»( Mad Max 2: The Road Warrior)، «فراتر از طوفان» رخ می‌دهد. وقتی همه دنیا به بیابان تبدیل می‌شود، آب به کالای بسیار ارزشمندی تبدیل می‌شود. و وقتی که آزادی تنها از طریق سفرهای طولانی میسر می‌شود، بنزین نیز بهای زیادی می‌یابد. مکس، قهرمان اصلی فیلم ، مردی کم حرف است که زن و بچه اش را از دست داده و به تنهایی سفر می کند و تنها در جستجوی صلح و آزادی می باشد...تا این که توسط گروهی  اسیر میشود.. گروهی که به رهبری پادشاه "جوئی" اداره می شود.

مکس پس از دستگیری به عنوان بانک خون برای یکی از اعضای گروه بچه های جنگ به نام ( نیکلاس هولت ) تعیین می شود و به نظر می رسد که سرنوشت تلخی در انتظارش باشد. اما با طغیان زنی به نام فیریوسا و به همراه بردن پنج همسر جوئی با خود، باعث می شود جوئی ارتش خود را در پی فیریوسا بفرستد و ...


http://s6.picofile.com/file/8258576526/e367ab8b32e108332c5178e78149b83c.jpg


شخصیت ایمورتان رو می تونیم در خیلی از کشورهای خاورمیانه (یعنی کل منطقه ) ببینیم .فردی شرور که مردمو تشنه و گشنه نگه داشته و به اونها وعده ی دنیای بهتر پس از مرگ که همون والاهام در فیلمه رو داده..در صورتی که خودش ثروت اندوزی می کنه و زیباترین دختران رو اختیار کرده..و حتی یکجای فیلم اون گفته میشه نامیراست و خورشید رو در دستانش گرفته...

نوکس هم که یکی از پیروان  " ایمورتان جو " هست تا اواسط فیلم به شدت و کورکورانه پیرو ایمورتانه و حتی دوبار میخواد که جانش برای او فدا کنه تا در بهشت بتونه تا ابد با اون سواری کنه  اما زمانی که متوجه دروغ هایی که بهش گفته شده میشه و معنی واقعی رستگاری رو  می فهمه به به کمک فیوریسا و مکس میره...

جالبه که تعریف بهشت برای پیروان " ایمورتان جو " جاییه که میتونند با خیال راحت  به همراه رهبرشون سواری کنند و تا ابد با او برانند ! اشاره به این موضوع که بهشت  معنا و تعریف خاصی برای افراد هر جامعه ای داره...با توجه به کمبود هایی که دارند !

وعده ای که همانطور که قبلا گفتم باعث ایجاد شور زیاد در افراد سبک مغز  میشه و یک نوع معنا به زندگی و اتمام زندگیشون میده .. و البته باعث میشه رهبرانشون هر سو استفاده که دوست باشند بتونند از اون ها بکنند..صرفا هم با یک وعده ی موهوم و خیالی و غیرقابل  اثبات..وعده ای که هیچ هزینه ای هم برای وعده دهنده نداره !


http://s7.picofile.com/file/8258576592/8ee7c9561d2ec4bc61b368bfed8ab2f0.jpg

فیلم مکرراً از یک تم بازگشت یا تکرار یک موضوع ولی با معنایی متضاد استفاده میکند:
1- مسیر اصلی فرار در نهایت بر میگردد. برگشت به خانه اول . جائیکه در اول مستقر بودند. از فرار به روبرو شدن.
2- از مکس که به عنوان یک کیسه خون در ابتدای فیلم استفاده میکردند در انتهای فیلم با همین نقش، نجات آفرین شد و زندگی دوباره به فیورسیا میبخشد.
3- انتحار پوچ سربازان دیوانه ایموردتان جو، این بار با یک انتحار متفاوت وقتی که ناکس ماشین جنگی را در گذرگاه منهدم میکند ارزشمند جلوه میکند.
ناکس در ابتدای فیلم جزء دشمنان ولی در انتها چاره ساز است.
5- آبی که در ابتدای فیلم ایموردتان جو بر سر مردم میریزد بوی دغل میدهد و کثیف به نظر میرسد ولی همین ریختن آب بر سر مردم در انتهای فیلم تمیز است.


نکات دیگه ای هم در فیلم مطرح شده که با وضعیت حال و گذشته و آینده خاورمیانه قابل تطبیقه..

چند همسری ...استثنا بودن رهبر گروه از بقیه افراد.. اسارت زنان ...برای یک عقیده یا وعده و به طور کلی به خاطر هیچ و پوچ خود را کشتن و از بین بردن..وعده ی جاودانگی ، بهشت و دنیایی دیگر دادن به این افراد..به همین واسطه محروم کردن مردم از احتیاجات وحقوق طبیعی شون و ..

البته این ها همه چیزهایی بدی هست که میتونه یه فرد یا گروه رو به فضاحت بکشونه ، حالا میخواد تو هر آیین یا عقیده ای باشه و در هر نقطه ای از دنیا ...


+فیلم خوراکه رائفی پوره  :)



چیزی که یه شهید خیلی آرزوش رو داره ، اینه که خودش رو برای کسی بندازه رو شمشیر
پس تو شمشیر رو تیز میکنی ،دقیقا تو زاویه درستی میگیریش

و بعد 3، 2، 1...

 

House of Cards - S 1


http://s7.picofile.com/file/8257863392/0dceeb2c2d4cc979110a83f291f1ae2c.jpg



http://s7.picofile.com/file/8257527084/f6069220f4b8907cb9eab07f65afde23.jpg


دندان نیش محصول 2009 یونان به کارگردانی یورگوس لانتی موس داستان پدر و مادری است که سه فرزند خود را در محیط ایزوله‌ای بدون ارتباط با خارج از خانه پرورش داده و کنترل می‌کنند.

فیلم روایتگر داستان خانواده ی عجیبی است که سبک زندگیشان با دیگران متفاوت است. والدین این خانواده فرزندان خود را از جامعه دور نگه داشته اند، به آنها دنیای دیگری را معرفی کرده‌اند و حتی برخی از معانی کلمات را هم اشتباه به آنها آموخته اند. آنها هرکاری کرده‌اند تا فرزندانشان از دنیای پیرامون خود متنفر باشند در حالیکه حتی یکبار هم آن را تجربه نکرده‌اند.

دلیل این والدین برای کار خود محافظت از فرزندان خود و جلوگیری از انحراف آنها توسط جامعه است. از فیلم معانی مختلفی را می توان برداشت کرد. اولین برداشت که به ذهن خودم آمد، تصویری بود که لانتیموس از یک حکومت دیکتاتوری ارائه می داد.

شستشوی مغزی که از طرف صاحبان قدرت اعمال می شود و تصاویری دروغین از دنیای اطراف، که در ذهن انسان ها می‌سازند تا با این انحراف آنها را به راه دلخواه خود بکشانند.

همینطور به وجود آوردن دشمن فرضی که دائم امنیت جامعه را به خطر می‌کشاند و القای حس ترس از این دشمن فرضی و در نتیجه ایجاد توهم توطئه برای انسانهای جامعه از نکاتی است که به طور آشکار در فیلم به آنها اشاره شده است.

والدین دنیای بیرون را طوری برای فرزندان به تصویر می‌کشند که گویی دشمن در تمامی طول روز منتظر است تا اقدامی علیه امنیت خانواده بکند. جالب اینجاست که خود والدین مجاز هستند که تمام خط قرمزها را رد کنند و محدودیت‌ها تنها شامل اعضای خانواده است. این یعنی آنها خود را از همه چیز مبرا می دانند و گمراهی و انحراف را تنها برای فرزندان خود ممکن می‌دانند. و نکته ی جالب تر که واقعا باعث تاسف و ترس است این است که پدر خانواده تمام این کارها را از روی خیر خواهی و ایجاد امنیت برای خانواده می کند!

این یعنی خود فرد هیچ اطلاعی از کارهای ناپسند خود ندارد که هیچ بلکه کار خود را مقدس می‌شمارد و به آن افتخار می‌کند. و این جهل کامل است و همین جهل است که باعث به وجود آمدن اکثر دیکتاتوری‌ها می‌شود.

از طرفی می‌توان دو خواهر و برادر را به عنوان اعضای این جامعه بررسی کرد. پسری که تمامی دستورات پدر را عینا انجام می‌دهد و خب صد البته به ازای آن پاداشی را دریافت می‌کند و همین منافع است که او را به قوانین پدر پایبند می‌کند، در حالیکه از جهل خود خبر ندارد. او نسبت به دنیایی که از آن هیچ شناختی ندارد موضع گیری می‌کند، نسبت به آن پرخاش می‌کند و به ان سنگ می‌اندازد.

پسر خانواده از طرفی دروغ های والدینش و تصویر وحشیانه که پدرش از دنیای خارج برای او ترسیم کرده است را باور کرده و با شرایط موجود کنار آمده او به راحتی بازیچه پدرش می‌شود و تقریبا هیچ اعتراض و شکایتی از او در طول فیلم نمی‌بینیم، او حتی تمایلی به تجربیات جدید نیز ندارد. به عنوان مثال هنگامی که فاحشه به او می‌گوید بیا به طریق تازه ای س/ک/س کنیم او قبول نکرده و مایل است مطابق گذشته مکانیکی و بی روح انجامش دهد. او تمایلی به تجربه کردن دنیای اطرافش ندارد و با همین زندان کنار آمده و از طرفی نیز به پدر (زندانبانش) عشق می ورزد.


http://s7.picofile.com/file/8257527568/7cf671687c571a5b7c64d63f118f1711.jpg


دختر کوچکتر خانواده فردی را به نمایش می گذارد که به نوعی هیچ عقیده ای ندارد. اینگونه افراد را میتوان پیرو حزب باد خواند. انسان هایی که هیچ عملی از خود نشان نمی‌دهند و کاملا معمولی زندگی خود را می‌گذرانند و هدف خاصی هم دنبال نمی‌کنند.

اما مسئله اصلی دختر بزرگ خانواده است. او را می توان نماد انسانی دانست که علی رغم فضای بسته جامعه همیشه به دنبال پرسش و شناخت اطراف است. او به نسبت به چیزی که نمی‌شناسد موضع گیری نمی‌کند و همواره دنبال تعامل با آن است. در انتها او برای رسیدن به هدف متعالی و کمال حتی از جان خود هم مایه می‌گذارد.

دختر بزرگ خانواده از همان ابتدا با آن چهره مشوش و مضطرب نسبت به سایر فرزندان متفاوت جلوه کرده و نظر مخاطب را به خودش جلب میک‌ند. او تنها فرزندی است که کالاهای بیرونی را قاچاق کرده و مدام نسبت به دنیای بیرون کنجکاوی می‌کند. در یکی از سکانس های تعیین کننده شاهد آن هستیم که او 2 تکه کیک را به بیرون خانه که همان دنیای خارج است پرت می‌کند درحالی که قبلا برادرش به بیرون سنگ پرت میکرده و نسبت به آن موضعی تدافعی داشته است. این تفاوت رفتاری، محبت و کنجکاوی دختر را نسبت به دنیای خارج می‌رساند اوست که هنگام رقص سنت شکنی می‌کند و متفاوت می‌رقصد، اوست که برخلاف برادر و خواهرش در خانواده انقلابی برپا کرده و درنهایت نیز در سکانسی تاثیرگذار خود دندان نیشش را می‌شکند و پای به دنیای بیرون می‌گذارد، اما در نهایت چه سرنوشتی در انتظارش است؟


http://s6.picofile.com/file/8257527176/70762986ecb011911e537cd8f107baa7.jpg


در باب روایت فیلم و شیوه‌ پرداخت آن می‌توان گفت که کارگردان به خوبی توانسته فرم و محتوا را با یکدیگر منطبق نماید، فرم فیلم دقیقاً به مانند داستان نامرسوم و عجیب است، دوربین حالتی خشک و ثابت دارد و اغلب نماهای آن از لحاظ تعریف معمول غیراستاندارد بوده، شیوه‌ی آرایش صحنه و لباس یکدست و بی‌روح و دیالوگ‌ها شبیه بیان یک رایانه است، اینها دقیقاً صورتی هستند از آنچه که در کنه ماجرا رخ می‌دهد یعنی دیکتاتوری، بدین معنا که به همان شکل که داستان روایت یک دیکتاتوری است کارگردانی فیلم نیز به‌تبع آن نگاهی دیکتاتورمآب دارد.

در فیلم می‌بینیم که قدرت مطلق خانواده پدر بوده و تمامی راه‌ها در انتها به او ختم می‌شود و اوست که نیازها را برطرف کرده و سرمشق می‌دهد و البته جهان دروغین را می‌سازد، این نظام پدرسالارانه البته تنها به پدر ختم نمی‌شود که پسر خانواده نیز از آن نصیب می‌برد، چنان که تنها او می تواند با فردی خارج از محیط رابطه‌ داشته باشد و پدر خانواده برای تأمین نیاز پسرش به‌عنوان وارث وی زنی را به خانه می‌آورد، هرچند که شاید بتوان گفت این کار به دلیل جلوگیری از طغیان پسر بر اثر نیاز جنسی باشد ولی در جواب این مسئله باید گفت اگر دلیل پدر چنین چیزی باشد مطمئناً آموزش خود ارضایی به پسرش راه مطمئن‌تری است تا راه دادن غریبه‌ای به خانواده و جالب اینجاست که همین نظام پدرسالارانه به دلیل بی‌توجهی به نیاز جنس مؤنث از هم فرومی‌پاشد (دختر بزرگ به خاطر رفع نیاز جنسی کریستینا می‌تواند به نوارهای ویدئویی دست پیدا کند) از سوی دیگر این نظام مردسالار فرزندان را با سگ مقایسه می‌کند که این نوعی نگاه مشترک در اکثر جوامع سنتی به فرزند است (همان‌طور که در بسیاری از خانواده‌ها فرزندان را به‌عنوان نیروی کار خانواده به حساب می‌آوردند , و از او اطاعت محض میخواهند) البته به این نکته نیز باید اشاره کرد که این نوع نگاه تنها مختص به فرزندان نیست و پدر، مادر خانواده را نیز در خانه حبس کرده است.


http://s7.picofile.com/file/8257527042/dca98f8b3d8ac28d55948139da363486.jpg


شیوه‌ی حبس بودن فرزندان در خانه نیز در نوع خود جالب است، دیواری بلند مانع از فهمیدن آنچه در بیرون می‌گذرد می‌شود و دیوار در نگاه سیاسی مفهوم آشنا بیگانه هراسی را دارد که این بیگانه هراسی و ترس از شکستن دیوارها معرف جوامع دیکتاتوری می‌باشد.

از باب فلسفی اما لانتی موس مسائل فلسفی مهمی را در فیلم خود بیان می‌دارد، نخست تعاریف و چارچوب هایی است که انسان برای زندگی خود تعریف می‌کند، دوم بحث شرطی شدن انسان و سوم غلبه‌ی ذهنیت بر عینیت است.

نام‌گذاری اشیاء، ابزار، افراد و ... توسط انسان برای سهولت در یادگیری و نوعی شرطی شدن است و تأثیری در ذات آن چیز نخواهد داشت، اگر زمانی رنگ سفید را سیاه بنامیم آیا نوع اثر رنگی تغییر خواهد کرد؟ و یا اگر اتومبیل را هواپیما بنامیم آیا در ذات و ساختار اتومبیل تغییری ایجاد خواهد شد؟ مسلماً خیر، این دقیقاً همان چیزی هست که در دندان نیش به آن پرداخته می‌شود، پدرومادر سعی می‌کنند با تغییر اسامی فرزندانشان را از شناخت آنها بازدارند اما نکته‌ی مهم این است که چنین تمهیدی فایده‌ای برای نابود کردن ذات ابزار ندارد چرا که شاید آلت تناسلی صفحه‌کلید نامیده شود ولی کارکرد آن تغییری نخواهد کرد و انسان می‌تواند از طریق ادراک فردی به ذات واقعی آن چیز پی ببرد، از سوی دیگر شرطی شدن برای حیوان به دلیل عدم وجود شعور عقلانی امری طبیعی است لیکن در انسان این امر هیچ‌گاه تبدیل به ذات وی نمی‌شود مثلاً ممکن است یک سگ را نسبت به شنیدن صدای زنگ در انتظار خوردن غذا شرطی کرد اما اگر چنین آزمایشی بر روی انسان صورت پذیرد وی تنها چند دفعه‌ی اول را پاسخ خواهد داد و از دفعات بعد واکنش دیگری به صدای زنگ نشان می‌دهد، در دندان نیش نیز دختر بزرگ خانواده با مشاهده‌ی واقعیت های بیرون از خانه صداقت شرطی شده نسبت به خانواده‌اش را می‌شکند و با کندن دندان نیش خود به‌نوعی به خانواده و خود کلک می زند تا فرار کند، در آخر نیز شاهد آن هستیم برادر و خواهر کوچک‌تر ذهنیت درستی نسبت به رابطه‌ پیداکرده‌اند و متفاوت با آنچه برادر آموزش‌دیده عمل می‌کنند.

به فیلم می توان از نظرگاه سیاسی هم نگریست. می توان پدر و مادر را در نقش هیات حاکمه دیکتاتوری دید که برای تحت کنترل داشتن زیر دستانشان آن ها را بی اطلاع و ایزوله نگه می دارند، برایشان دشمن تراشی می کنند و داستان هایی دروغین درباره دنیای خارج می بافند. مراسم سالگرد ازدواج را شاید بتوان یک جشن سالگرد انقلاب دانست که در آن سرودهایی برای پاسداشت اتحاد و همبستگی خوانده می شود. از این جهت شاید بتوان فیلم را در تحلیل مدلی از حکومت های ایدئولوژیک قرن بیستم دانست.


http://s6.picofile.com/file/8257527318/148a91a9daa4238e7713e05a1ef7da3f.jpg



خیلی سخته که عقاید شخصی رو در چنین مواقعی دور نگه داشت... هر وقت باهاش مواجه میشید، عقاید شخصی حقیقتو محو میکنه... من خودمم نمیدونم حقیقت چیه و فکر نمیکنم کسی بتونه حقیقت رو درک کنه... نه نفر از ما فکر میکنیم که متهم بیگناه باشه، اما با احتمالات سروکار داریم... شاید هم داریم اشتباه میکنیم؛ شاید داریم یه آدم گناهکار رو آزاد می کنیم... نمیدونم. هیچکس نمیدونه اما ما تردیدی منطقی در ذهن داریم و این چیزیه که در نظام دادگاهی اهمیت داره... هیچ هیئت منصفه ای نمیتونه کسی رو گناهکار تشخیص بده مگه اینکه مطمئن باشه... ما نه نفر نمیفهمیم که شما سه نفر چطور مطمئن هستید...


+Angry Men 12


http://bayanbox.ir/view/7499049999216149248/fonda-calm.jpg


فیلم 12 مرد خشمگین اثر فراموش نشدنی سیدنی لومت یکی از شاهکارهای ژانر درام دادگاهی است . تقریبا تمام داستان فیلم در اتاق شور هیئت ژوری می گذرد که 12 مرد دور هم جمع شده اند تا حکم نهایی جوانی را صادر کنند که متهم است پدر خود را با چاقوی ضامن داری به قتل رسانده است .

هیچکس شکی در مورد گناهکار بودنش ندارد مگر یک نفر از اعضای هیئت منصفه و این سر اغازیست بر مجادله ای کلامی که در ان هر شخص تحت تاثیر پیش زمینه  اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی که دارد و با توجه به تجربیات ، احساسات و تعصبات مختلف خود سعی در قانع نمودن عضو شماره 8 یا اقای دیویس با بازی هنری فاندا دارند..


http://s6.picofile.com/file/8256436968/2102fa001bdbe666c06b9449337b3b34.jpg


+ فیلم هایی ارزش دیدن دارند که  حتی بعد از نشون دادن The Endدر ذهن و زندگی خاتمه پیدا نکنند..12 Angry Men  یکی از اون  هاست..دیدن با دقت این فیلم میتونه نقطه ی عطفی در زندگی هر انسانی باشه که جایی برای فکر کردن در برنامه ی روزانه ش داره ..

ما تقریبا همیشه تصور میکنیم که حقیقتو میدونیم  و جای شک ِ منطقی و امکان اشتباه در افکار و عقاید به وضوح در تصمیم گیری هامون خالیه...

عجیب تر اینکه بیشتر افراد  یک جامعه  دارای فرضیات یکسان هستند ( فرضیه هایی که خود جامعه  در اختیارشون قرار داده ) و خیلی کم پیش میاد انسان هایی در این بدیهیات بقیه ی افراد شک کنند..بدیهیاتی فرضی که در واقع اصلا هم بدیهی نیستند ! مثال و شاهدی عینی بر این حرف ها رو میتونیم در این فیلم تماشا کنیم..

از طرفی هرکدوم از دوازده نفری که دور این میز برای صدور یک حکم نشسته اند نماینده ی قشر خاصی از جامعه و نمایان گر نوع متفاوتی از نگاه به زندگی هستند..بعضی ها فرسنگ ها دور از درک و حقیقت..بعضی ها بی تفاوت ، بعضی ها خشمگین و کینه جو..بعضی ها مستدل و منطقی اما صرفا نظاره گر..بعضی ها دنباله رو و تابع و مقلد...و اندک افرادی به دور از خودخواهی ها ، کج فهمی ها ، تعصبات و علایق شخصی تنها در جست و جوی حقیقت .


http://s7.picofile.com/file/8256436942/4834433fa437fedcb8bb47ef66b0953c.jpg

 
این تنها ایستادن به هیچ وجه آسون نیست..هیچ کس دوست نداره تنها باشه و در برابر اکثریت قرار بگیره ..اکثریتی که اغلب گوسفند وار به دنبال بقیه در مسیر نشون داده شده حرکت میکنند.. با تمام این حرف ها قهرمان این فیلم حداقل این شانسو داره تا  با استفاده از حقی که قانون در اختیارش قرار داده ( 12 رای موافق برای اجرای یک حکم ) ، مخالفتشو اعلام کنه و علارقم قرار گرفتن در اقلیت منتظر پاسخ گویی اکثریت نا آگاه یا فاقد صلاحیت بمونه ..اون به تدریج این فرصت پیدا میکنه تا اون ها رو با خودش همراه و هم عقیده کنه ..نه از راه زور و حیله که از طریق شک  ِ معقول ، جست و جو ، ریز شدن در جزئیات و  پرسیدن سوال... و جواب هایی که اون ها با درک خودشون بهش میرسند..

فیلم دوازده مرد خشمگین نشون میده که یک فرد تنها اما شجاع می تونه اجرای عدالت و رسیدن به حقیقت تضمین کنه (البته در یک سیستم دموکراتیک یا لیبرال نه یک حکومت توتالیتر) 

و در پایان این که این نوع سیستم کیفری ممکنه بی نقص نباشه اما درنهایت کارآمده  و فیلم هم درواقع نمونۀ کوچکی از همین فرآیند دادرسی مردمی ( دموکراتیک ) که رکن  اون توافق عمومیه و در آخر کار منجر به  یک تصمیم عاقلانه میشه..



در دانشکده نظامی "کارولینای" جنوبی ، به من ارزش شرافت و وظیفه و احترام رو یاد دادند .

در ضمن ازم بیگاری کشیدن ... و سعی کردن خُردم کنند و تو سال آخر، زمانی که برای نمایندگی مجلس سنا کاندید شدم ،  درسم افت کرد و چیزی نمونده بود که اخراجم کنند !
اما این باعث نشد که برای مبلغ زیادی پول ، اونم 30 سال بعد برای کتابخانه ی جدیدشون دست به دامن من نشن ..چقدر زود نمره‌های بد در سایه قدرت و ثروت فراموش میشن !


 House of Cards - S 1


http://s6.picofile.com/file/8255662250/0566bbc4888af542ddb2013f1714d592.jpg


+امتحانا خوب بود ، فقط اونایی رو می افتم که ورقه هاشون تصحیح شه :)



واقعا داره استعدادش رو حروم میکنه ، اون پول رو به قدرت ترجیح داد ، اشتباهی که تقریبا همه تو این شهر میکنن..پول مثل یه عمارت تو شهر "ساراسوتا" میمونه...که بعد از ده سال نابود میشه
قدرت مثل ساختمون سنگی قدیمی میمونه ، که برای قرن ها باقی میمونه

نمیتونم به کسی که فرق بین این دو تا رو نمیبینه احترام بزارم...


+House of Cards Season 1 - E 2


http://s7.picofile.com/file/8251989892/house_of_cards_2013_s01e02_720p_bluray_sujaidr_014323_2016_05_18_12_01_18_.JPG


+همیشه برام سوال بوده زمانیکه کسی با قدرت به ثروت کافی برای گذروندن بقیه زندگیش در رفاه کامل رسیده چرا خودشو از دردسرها و عواقب داشتن این قدرت کنار نمیکشه ، اون هم در دنیایی که با پول تقریبا میشه به تمام لذت های ممکن رسید..اما انگار قضیه خیلی پیچیده تر از این حرفاست و فهمیدن این بازی بدون تجربه کردنش واقعا دشواره...



سرنوشت محتملی که در آینده ای نزدیک در انتظار نسل بشر خواهد بود ،

عدم توانایی انسان ها در برقراری ارتباط با یکدیگر..


http://s7.picofile.com/file/8251796500/photo_2016_05_17_01_18_45.jpg


+ فیلم «خرچنگ» هجویه‌ای است بر معیارهای کلیشه‌ای حاکم بر روابط انسانی و خانوادگی در دوران معاصر. در ابتدای فیلم این هجو فقط شامل معیارهای اخلاقی سنتی است که در آن به هر شکل ممکن زندگی تاهلی بر مجردی ارجح است، اما با پیشرفت فیلم‌ این هجو متوجه اخلاقیات زندگی مجردی نیز می‌شود. فیلم به دنبال القای این مطلب است که با نگاه کلیت‌گرا و معیارهای اخلاقی کلی نمی‌توان روابط انسانی را قضاوت و تبیین کرد.

هر دو جامعه‌ی تاهل‌گرا (که اعضایش در شهر زندگی می‌کنند و نمودی از مدنیت و ساختارهای تثبیت شده هستند) و تجردگرا (که اعضایش در جنگل زندگی می‌کنند و نمودی از توحش و جریانی ساختارشکن هستند) به نحوی اسیر کلیشه‌های ذهنی خود از این روابط انسانی‌اند.

+آتش سودا



ما یه سری رمز ایجاد کردیم که به‌وسیله‌ش بتونیم با همدیگه ارتباط داشته باشیم

حتی جلوی چشم بقیه بدون اینکه بفهمن چی داریم به همدیگه میگیم
وقتی سرمونو به سمت چپ بچرخونیم ، یعنی: بیشتر از تمام دنیا دوستت دارم
و وقتی سرمونو به سمت راست بچرخونیم ، یعنی: مواظب باش، اوضاع خطرناکه...
باید اولش خیلی دقت میکردیم ، که بیشتر از تمام دنیا دوستت دارم رو  با مواظب باش، اوضاع خطرناکه اشتباه نگیریم

وقتی دست چپمونو بلند کنیم ، یعنی: میخوام توی آغوشت برقصم
وقتی دستمونو مشت کنیم و بگیریم پشت‌مون ، یعنی: ....
هر چی زمان میگذشت، رمز‌ها بیشتر رشد میکردن ، بعد از چند هفته
بدون اینکه دهنمونو باز کنیم تقریبا میتونستیم درباره‌ی هر چیزی با هم دیگه حرف بزنیم..


The Lobster (2015)


http://s7.picofile.com/file/8251795218/451df9d3e5871d94f5ae74e2f09817cc.jpg



+از این نفرت نداری؟

- از چی؟

+سکوتِ ناخوشایند..
-چرا باید چرت و پرت گفت که خوشایند بشه؟


Pulp Fiction 1994


http://bayanbox.ir/view/2729065101922519540/f87c473134eaf78f96189166b693201d.jpg


+ واقعاً زیاد حرف می‌زنیم. همه دارند حرف می‌زنند. بیشتر از نیاز. همه فکر می‌کنند چیزی گفتنی دارند. حال آن‌که حرف باارزش شاید دو سه‌بار در یک قرن پیدا شود.خود من شخص پُرحرفی نیستم. اصلاً بیش از آن‌که راجع‌ به چیزی اظهارنظر کنم، دوست دارم یکی دو روز بیندیشم. دلم می‌خواهد حرفم ارزش دو روز فکر کردن را داشته باشد (ویسواوا شیمبورسکا)



http://s6.picofile.com/file/8249304634/10_Things_I_Hate_About_You_7.jpg


نسخه های زیادی از این آهنگ فوق العاده وجود داره اما من اندی ویلیامز انتخاب کردم..لیریکش هم در ادامه ی مطلب هست.

{  Andy Williams - Cant Take My Eyes Off You }



I hate the way you talk to me and the way you cut your hair. I hate the way you drive my car. I hate it when you stare. I hate your big dumb combat boots and the way you read my mind. I hate you much it makes me sick; it even makes me rhyme. I hate it, I hate the way you're always right. I hate it when you lie. I hate when you make me laugh, even worse when you make me cry. I hate it that you're not around, and the fact that you didn't call. But mostly I hate the way I don't hate you. Not even close, not even a little bit, not even at all.

متنفرم از طرز حرف زدنت با خودم و طوری که موهات رو میزنی
متنفرم از طرز روندن ماشینم ، متنفرم وقتی خیره میشی
متنفرم از اون چکمه های گندت و طوری که ذهنم رو میخونی
اینقدر ازت متنفرم که داره حالم بهم میخوره حتی کاری با من میکنه که شعر بنویسم
متنفرم متنفرم از اینکه همیشه حق با توئه ؛ متنفرم وقتی دروغ میگی
متنفرم وقتی من رو میخندونی از اون بدتر وقتی که من رو به گریه میندازی
متنفرم وقتی دور رو برم نیستی و این که اصلا بهم زنگ نزدی
اما بیشتر، متنفرم بخاطر اینکه ازت متنفر نیستم، حتی ازت بدم هم نمیاد..نه حتی یه ذره اصلا..


1999 10Things I Hate About You


http://s6.picofile.com/file/8249308592/388769fcb02938d44a228a480e02ec07.jpg

+یه فیلم معمولی خیلی خیلی دوست داشتنی..از اونهایی که دقیقا میدونی چه اتفاقاتی قراره در طولش بیافته ، حتی میدونی چه پایانی در انتظارشه اما با این حال از همه ی لحظاتش لذت میبری..از اون فیلم های تین ایجری که برای دوست داشتنشون نیازی به دیدن نمره ی IMDB شون نداری..

 

پدرها دوست ندارن وقتی دخترهاشون میتونند از پس زندگیشون بربیان این موضوع رو تائید کنند
منظورم این که ما بعد از اون تبدیل به یه تماشاچی میشیم ...

بی آنسه هنوز به من اجازه میده که یه جاهایی دخالت کنم ولی تو سالهاست که من رو نیمکت گذاشتی و وقتی بری مدرسه سارا لورنس من دیگه حتی نمیتونم بازی رو ببینم...


1999 10Things I Hate About You


http://s7.picofile.com/file/8249050242/10_Things_I_Hate_About_You_1999_720p_BaranMovie_127599_2016_04_27_00_44_58_.JPG





- این سیگارها مال توئه؟
- نه. نه، من اومدم همین جا بود. تو که سیگار نمی کشی؟ میکشی؟
- نه بابا ترک کردم.
- منم همینطور
- دیگه بسه.
- آره..
- بس بود دیگه 25 سال کشیدیم دیگه.
- تموم شد دیگه.
- الان دیگه انرژی دارم
- اوه..من که خیلی حالم خوبه
- اوه پسر از وقتی که ترک کردم..همه چیز..چطوری بگم؟..
- تمرکز داری..
- هدف تو چنگته، متوجهی ؟
- آره منم همین احساسو دارم .
- متاسفم واسه بدبختایی که هنوز کام میگیرن. متوجهی؟ اراده ندارن..
- اراده ندارن..مثل پستونک..
- میدونی قشنگی ترک کردن اینه که الان که ترک کردم..میتونم یکی بکشم..چون ترک کردم. میدونی مثل طلا و جواهر میمونه..دکوری..اصلا دودو تو نمیدم زیاد..می خوای تو هم باهام بکشی؟
- خب..آره ترک کردم دیگه..یعنی...
- آره، آره..حالا که ترک کردی میتونی یکی بکشی.
- آره..آره... حالا که ترک کردم. میتونم بکشم..

Coffee and Cigarettes - 2003


http://s7.picofile.com/file/8247907818/Coffee_and_Cigarettes_2003_720p_MovieFarsi_025256_2016_04_19_20_24_54_.JPG




+یه چیزی بگو ترسم بریزه..
-میمیرم برات..

[ بغض - رضا درمیشیان ]


http://s6.picofile.com/file/8246929492/115352_120.jpg


هرکسی را دوست داری زودتـــر گــــــم می کنی 

هرچه مــهـرت بیشتر ، نـامــهربانـــی بــیـشـتـر...

 

{ آرش واقع طلب }

 

 

http://s4.picofile.com/file/8182385084/Big_Hero_6_2014_2D_BR_Rip_720p_www_minitoons_ir_23_39_47_.JPG


وطن پرستی ، آخرین سنگر یک فرمانده ی خبیث است .

 Paths of glory -  Stanley Kubrick



http://s6.picofile.com/file/8246007368/e137c290241b042646dbc8307e2c29aa.jpg

در واقع موضوع جنگ در این فیلم تنها جولان گاهیست برای بیان دیدگاه های تلخ اندیشانه کوبریک نسبت به انسان معاصر . ما در تمام مدت فیلم هیچ یک از سربازان دشمن را نمی بینیم و فیلم تنها در جبهه خودی می گذرد در واقع جنگ اصلی در همین جبهه خودیست که اتفاق می افتد.

فرماندهانی که در قصرهای خود نشسته اند وبر سر جان انسان های بی گناهی که به عنوان سرباز در خط مقدم جنگ شرکت دارند معامله می کنند.

راه های افتخار راوی از بین رفتن روابط سالم انسانی وجایگزینی رفتار های حیوانی و غیر انسانیست. نگاه کوبریک در این فیلم نگاهی به شدت انسان شناسانه و تلخ است. با وجود اینکه اتفاقات این فیلم در زمان جنگ جهانی دوم می گذرد اما در واقع برای این فیلم زمان ومکانی مشخص نمی توان در نظر گرفت زیرا این روابط سیاه همیشه و در همه جای دنیا وجود دارند..


+ فرانسه چنان از توصیف مفتضحانه ارتش و نظام اش به خشم آمد که نمایش فیلم، 18 سالی در کشوری که می گوید: «همه چیز مجاز است»، ممنوع بود.



مامان یک تکه یخ توی دهانش انداخته تا درد دندانش کمتر شود . دلم میخواهد .

میگویم : فکر میکنم منم یه دندون خراب داشته باشم.

مامان ناله میکند : اوه جک .

- واقعی واقعی ، عو عو عو ...

قیافه مامان عوض میشود : اگه بخوای میتونی یه تکه یخ بخوری ، لازم نیست دندون درد بگیری..

-خیلی خوبه

-دیگه من رو اینطور نترسون .

نمیدانستم میتوانم او را بترسانم . یک تکه یخ از یخچال برایم می آورد ، نفسش را با  فشار بیرون میدهد : "دروغگو ، دروغگو دشمن خداست ."

ولی من دروغ نگفتم ، فقط وانمود کردم !


+ اتاق | اما دون اهو | علی قانع


http://cdn2.thr.com/sites/default/files/imagecache/landscape_928x523/2015/11/room.jpg


یکی از فیلم های شگفت انگیزی که سال پیش اکران شد ، Room اثر Lenny Abrahamson بود با داستانی که از روی یک رمان اقتباس شده بود . جالب اینکه نویسنده ی  فیلمنامه هم خود نویسنده ی کتاب بود .

به نظر من هنوز هم ادبیات به واسطه ی پیشینه ی طولانی و گسترده ای که داره قدرتمندتر از سینماست اما سینما  به خاطر مخاطبان بسیار بیشتری که داره که تاثیرگذاری گسترده تری بر جامعه داره..مطمئنا بیشتر مردم ترجیح میدن به تماشای یک فیلم دو ساعته بنشینند تا خوندن یک کتاب سیصد صفحه ای !

اما مزیت یک اثر ادبی بر این که تنها دو نفر یعنی شخص نویسنده و ناشر در موفقیتش نقش دارند اما در یک فیلم  تعداد زیادی از عوامل (چند دقیقه ی  طولانی پایان فیلم ها و سیاهه ی اسامی رو در نظر بیارید :) باید نقش خودشون به خوبی ایفا کنند تا  فیلم منجر به یک شاهکار سینمایی بشه..

هم رمان و هم فیلم " اتاق " ارزش خوندن و دیدن دارند به شرطی که تنها به چشم یک اثر داستانی بهشون نگاه نشه..چون هم پرسش های فلسفی و هم مسائل روان‌شناختی زیادی در متنشون دارند که مطمئنا ارزش فکر کردن داره..


http://images.persianblog.ir/594119_MF2Feg8F.JPG


"اتاق" این گونه و با این جملات آغاز می‌گردد:

«امروز پنج سالم شد. دیشب وقتی تو کمد خوابیدم، چهار سالم بود ولی وقتی تو تاریکی صبح زود از توی رختخواب پا شدم، پنج سالم شد. اجی مجی لاترجی. قبلش، سه ساله، یک ساله و صفر ساله بودم. «زیر صفر هم بودم؟»