لفظی فصیح شیرین ، قدی بلند چابک
رویی لطیف زیبا ، چشمی..خوش کشیده...(حافظ)
- ۱۸ خرداد ۹۵ ، ۱۷:۰۰
لفظی فصیح شیرین ، قدی بلند چابک
رویی لطیف زیبا ، چشمی..خوش کشیده...(حافظ)
طبع تو سیر آمد از من جای دیگر دل نهاد
من که را جویم که چون تو ، طبع هرجاییم نیست ؟
{ سعدی }
+شاید تنها سعدی باشه که بتونه فقط در یک مصرع هم به ستایش از یارش بنشینه ، هم با خاک یکسانش کنه !
سخت می خواهم که در آغوش تنگ آرم ترا
هر قدر افشرده ای دل را ، بیفشارم ترا ...
+از من ای آرام جان، احوال صائب را مپرس..خاطر آسوده ای داری، چه آزارم ترا ؟
دوسـتـان عـیـب کنندم کـه چـرا دل بـه تـو دادم..
بــاید اول بـه تــو گـفتن کــه : چـنین خـوب چـرایی ؟
{ سعدی }
اگر تو عاشقی می خواهی
من هر آنچه را که تو از من طلب کنی برایت انجام می دهم
و اگر نوع دیگری از عشق می خواهی
من صورتکی از برای تو به سر می کنم...
اگر که معشوقه ای می خواهی
دست من را بگیر
یا که میخواهی در عصبانیت بر من حمله آوری
این جا ایستاده ام..
من مرد تو هستم
اگر که تو یک مشت زن می خواهی
برای تو به درون گود ، پا می گذارم
و اگر دکتری می خواهی..بند بند تو را معاینه می کنم
اگر که یک راننده می خواهی
سوار شو..
و اگر که می خواهی من را به گشت و گذار ببری
میدانی که می توانی..من مرد تو هستم
آه، ماه چقدر درخشان است
بند ها چقدر تنگ اند
جانداران به خواب نمیروند
به سوی تو دویده ام از میان قول هایی که به تو داده ام
که عهد بستم و نتوانستم به آن ها عمل کنم..
اگر که می خواهی به خواب بروی
لحظه ای در جاده برای تو خواهم راند
و اگر که می خواهی خیابان را به تنهایی سیر کنی
برای تو ناپیدا می شوم..
اگر که عاشقی می خواهی
هر آن چه را که از من بخواهی برایت انجام می دهم
و یا اگر نوع دیگری از عشق می خواهی
برای تو صورتکی به سر می کنم..
{Leonard Cohen - I'm Your Man }
عاشق ها باید همزمان بمیرن
با هم هماهنگ کنیم بعد بمیریم، با هم..
از صفحه ی دوست خوبمون +هویجوری..
+ رنجور عشق به نشود جز به بوی یار ، ور رفتنی ست جان ندهد جز به نام دوست ( سعدی )
دیگری از نظرم گر برود باکی نیست
تو که معشوقی و محبوبی و منظور ، مرو ..
{ اوحدی }
+یه زمانی خیلی برام غیرقابل درک و تاسف برانگیز بود وقت شعرهایی میخوندم که درشون با لذت از غم عشق و حزن دوری صحبت شده بود ( اینکه به دنبال چیزی دست نیافتنی بودند و این جست و جو و تلاشو تا زمان نابودی خودشون ادامه میدادند برام نامفهوم و بی معنی بود)..اما الان فکر میکنم این که اصلا کسی یا چیزی در زندگیت وجود نداشته باشه تا احساسی ( هرچند اندوه) در تو برانگیزه ، میتونه موضوع خیلی خیلی غم انگیزتری باشه ...
++ { Aida Shahghasemi - Hame chiz taghsir baad ast }
شب ِ انسانها مرا به وحشت می افکند،
آنان دانش را دوست دارند و به آن عشق می ورزند ،
در حالی که دانشمندان را دوست نمی دارند .
به انسانیت عشق می ورزند ، اما مردم را دوست نمی دارند .
برای زن نغمه سرایی می کنند،اما زنان را کراهت انگیز می دانند .
چیزی را آشکار می کنند و در شبی عجیب و غریب ،
نقیض آن را انجام می دهند ،
و بعد از آن از جغدها می پرسند :
چرا به بی خوابی مبتلا شده اند ؟
+عاشق آزادی | غاده السمان | دکتر عبدالحسین فرزاد
ز لوح خاطر عاطر غبار غیر بشوی
که شرط ِ عشق بود دل یکی و یار یکی..
{ محمد سبزواری }
+حیف بود مردن بی عاشقی..تا نفسی داری و نفسی بکوش ..سعدی
{ طبیب اصفهانی }
+خلد گر به پا خاری، آسان برآرم
چه سازم به خاری که در دل نشیند؟
به آب و رنگ و خال و خط
چه حاجت روی زیبا را... ؟
{ حافظ }
شما اینطوری هستید که " مسافر کناریتون پیاده شه پنجره ای گیر بیاورید و باقی مسیر را بگریید ؟ "
من در به در دنبال تکیه گاهم بخوابم =))
دیگری نیست که مهر ِ تو در او شاید بست
هرکسی را دوست داری زودتـــر گــــــم می کنی
هرچه مــهـرت بیشتر ، نـامــهربانـــی بــیـشـتـر...
{ آرش واقع طلب }
آنـک جان در روی ِ او خندد چو قنــد
از تـرش رویــی خلقــش چه گزنـــد ؟
{ مولانا }
+ { Ellie Goulding - Love Me Like You Do }
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم..
+واحه، سرزمین کوچک آبادی میان کویر است.قبلاً هم به هزار شکل و بیان گفتهام.راز یافتن شهر، رها کردن واحه است.شاید در بیابان سرگردان شویم.شاید هرگز نه شهر را بیابیم و نه راه برگشت به واحه را.
اما، اگر واحه نشینی را انتخاب کردیم، گلایه از هوای گرم بیابان و عطش در زیر آفتاب سوزان، صرفاً چهرهی رقت بار و ترحم آور ما را، رقت انگیزتر خواهد کرد..محمدرضا شعبانعلی
من مهندس بوده ام، دلدادگی شأنم نبود
تازگی ها گلفروشی تازه کارم کرده ای !
{ مهدی ذوالقدر }
سعدیا ! در پای جانان گر به خدمت سر نهی
همچنان عذرت بباید خواستن ، تقصیر را..
{ سعدی }
+لطفا کپی نکنید .