-- تمامی این یادداشت اسپویلی در خصوص فیلم Silver Linings Playbook میباشد.
قسمت موردعلاقهام در فیلم Silver Linings Playbook آنجایی بود که پت و تیفانی بدون کمترین کشش مردانه/ زنانهای نسبت به هم و به شکلی حرفهای تمرینهای رقصشان را با یکدیگر انجام میدهند و به پیش میروند. در غیاب احساسات و امیال به معنای واقعی کلمه پیشرفت میکنند و در نهایت آن نمرهی 5 از 10 معروفشان را میگیرند.
اما خب در آخر همه چیز خراب میشود و میفهمیم اینطور نبوده که داستانی وجود نداشته باشد. که هردو نسبت به هم احساساتی دارند که تا آن لحظه (حداقل از جانب پت) خیلی عیان نشده است. البته زودتر از آن هم میتوانستیم متوجه آن شویم. آنجایی که پت، بیاختیار، از پشت به بدن برهنه تیفانی خیره میشود که در حال عوض کردن لباس رقصش است. (البته آن نگاه خیره هم میتوانست فقط به معنای یک جاذبه جنسی باشد، نه یک احساس عاطفی یا همچین چیزی.)
فکر میکنم در اغلب آدمها (عموما مردها) یک شکل گرسنگی/عدم کنترل درونی عجیبی وجود دارد. گرسنگیای که منجر به آن میشود تا تلاش کنند هر شکل از رابطهای را که با زنها(ی دلخواه و جذابشان) دارند را تبدیل به یک رابطه جنسی و یا عاطفی کنند. (بسته به شخصیتشان)
متاسفانه گرسنگی حتی از فقیر بودن هم بدتر است. چون فقیر در عین نداشتن ممکن است سعهصدر، تحمل و بزرگی داشته باشد، اما گرسنه، گرسنه است چه داشته باشد یا نداشته باشد. در نتیجه حریص و سیریناپذیر و نفرتانگیز است، اگر که بازیگر خوبی نباشد.
و خب این خیلی بد و حقیرانه است که از سر گرسنگی نتوانی دوستانی از جنس مخالف داشته باشی که نه در گذشته و نه در حال و نه در آینده قرار باشد اتفاقاتی از جنس آن کششها بینتان بیفتد. حتی اگر شبیه تیفانی و پت برای تمرین رقص مجبور باشید از لحاظ فیزیکی هم آنقدر به هم نزدیک شوید. (البته این یک مثال اغراقآمیز است و بنظر میرسد رقصیدن عموما نمیتواند عاری از امیال و احساسات باشد. همانطور که برنارد شاو میگوید:
رقصیدن بیان عمودی یک اشتیاق افقی است. و تیفانی چه هوشمندانه از این راه برای درمان و برگرداندن پت به زندگی عادی استفاده میکند)
البته باید به این نکته هم اشاره کرد که اغوا نشدنهای ابتدایی پت در برابر پیشنهادات وسوسهبرانگیز تیفانی از سر قوی بودن یا گرسنه نبودن او نبوده است. اتفاقا از یک ضعف روانی نشات میگرفته که در اثر تماشای مستقیم خیانت همسرش به او شکل گرفته است. در واقع او به شکلی ناخودآگاه میخواسته دقیقا در جهت مخالف آنچه که همسرش انجام داده رفتار کند.
تمام اینها یعنی این فیلم و این رابطه مثال خوبی برای آنچه میخواستم بگویم نبوده، اما خب چارهای نبود. جایی دیگر هم چیز بهتری ندیدم.