دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

۱۵۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دیالوگای محشر» ثبت شده است


هر کس بخاطر ظلمی که بهت کرده، مستحق مجازاته ...

اگه ببخشیش، اونو از حقش محروم کردی !


DogVille - Lars von Trier - 2003


http://bayanbox.ir/view/5866921557851880620/9324a91cd8c1c97ca0b8e3f2cd39ce12-1.jpg


+"تکبر بخشش" به معنای بخشش کسانی است که سزاوار بخشش نیستند و مجازات حق آن‌هاست و از این رو بدترین نوع تکبری است که پدر گریس می شناسد . پدر گریس به او می گوید که نباید دیگران را به سبب آن چه خودش را به خاطر آن نمی بخشد، ببخشد و باید مجازات را اعمال کند ؛ این که بخشش گریس یک عمل اخلاقی و انسانی نیست بلکه تنها به سبب تکبر اوست..




+ چرا آدما باید بمیرند ؟

- که زندگی مهم بشه..


Six Feet Under Second Season Episode 1


نیت : بالاخره من زنی رو پیدا کردم که میخوام بهش متعهد بشم ، اما اون کاملا غیرممکنش میکنه..

مادر : فکر میکنی تصادفیه ؟

نیت : این حرفت چه معنی قراره بده ؟

مادر : شاید اگه اون راحت ترش میکرد ، تو اینقدر مشتاق نبودی...


Six Feet Under First Season Episode 12



دو نوع از انسان وجود داره و فقط دو نوع... اونی که منتظر می مونه تا توی جای درستش قرار بگیره و اونی که با پاهاش روی صورت دیگران میره !


They all deserve to die
Tell you why, Mrs. Lovett . Tell you why
Because in all of the whole human race, Mrs. Lovett
  There are two kinds of men and only two

There's the one staying put In his proper place
...And the one with his foot In the other one's face


+Sweeney Todd: The Demon Barber of Fleet Street


http://bayanbox.ir/view/224421737740100377/64cc489d0d90c8a2bddc57ac249c1881.jpg


           Dont you know, silly man...
           Half the fun is to plan the plan?


          +Sweeney Todd: The Demon Barber of Fleet Street


http://bayanbox.ir/view/9166476110964186276/18bfa3e6dcaa406807bb484a79bcff31.jpg



راه دیگه ای نیست؟ برو کالج، یه کار مناسب پیدا کن، ازدواج کن و یه مصرف کننده خوب باش.

تا اینکه از خستگی بیفتی بمیری..من این رو نمیخوام.


 

Six Feet Under S01E07.Brotherhood


http://bayanbox.ir/view/1885612915370327171/IMG-20160116-151543.jpg



+ کی میخوای دست از مسخره کردن من برداری؟

- تو کی میخوای از اهمیت دادن به افکار من دست بکشی؟

 

Six Feet Under First Season Episode 06


(در حال بحث در مورد اینکه رامون حق اتانازی دارد یا نه)

+بهت اجازه نمیدم. من رئیس خانواده و برادر بزرگتر توام.

-که چی؟ فکر می کنی این اصلاً برام معنی داره؟ ها؟ اونم تو سن من؟

چیزی که برام مهمه، چیزیه که توی سر آدماست مرد..و سر تو پر از خاک اره است!

من نمی تونم برده جهل تو بمونم، می فهمی؟


The Sea Inside  


+فکر میکنم چیزی که بدترین پدر و مادر ها رو میسازه دقیقا همینه..اینکه به هرشکلی فرزندانشون رو وادار میکنند تا برده ی نادانی شون باقی بمونند..زمانی که فکر میکنند تنها یک طرز فکر درست وجود داره که شکل فکر کردن اونهاست و تنها یک راه درست وجود داره و اون راهیه که اون ها در حال طی کردنش هستند..

هرچند به نظر میرسه اینجا برادر بزرگتر قصد اعمال زور داره اما در واقع در حال برانگیختن احساسات برادر کوچکترش هست تا به خاطر ناراحت نکردن اون از انجام کاری که به نظرش درسته دست بکشه...

پدر و مادرهای زیادی هم از این حربه برای کنترل فرزندانشون استفاده میکنند ، زمانی که به صورت صریح یا ضمنی ازشون میخوان کاری رو ( بدون در نظر گرفتن نظر شخصی )  بلکه صرفا به خاطر احترام گذاشتن به احساسات یا اندیشه اون ها انجام بدن..و این میتونه یکی از وحشتناک ترین شکل های بردگی باشه .



Look, I know you think that she was the one...
but I don't.
Now, I think you're just remembering
the good stuff.

Next time you look back, I, uh...
I really think you should look again.


میدونم که فکر می کنی اون با بقیه فرق داشته، اما من اینطور فکر نمی کنم...
فکر می کنم تو فقط خاطرات خوب رو به یاد میاری
دفعه بعد که به گذشته نگاه کردی
فکر کنم بهتر باشه که بهتر نگاه کنی...


500 Days of Summer 2009


http://bayanbox.ir/view/6412138209194510561/500-Days-of-Summer-2009-Blurey-720P-www.irani-dl.com-2-060991-2016-08-05-13-20-45.jpg


فکر میکنم اینم یکی از صرفه جویی ها یا میانبرهای ذهن باشه..دلیل این که نمیتونیم کسی رو فراموش کنیم شاید این باشه که فقط لحظات و کارهای خوبشو به یاد میاریم، بدون توجه به این موضوع که برای رسیدن به نقطه ی پایان قطعا لحظات بد زیادی هم وجود داشته..

و علت اینکه از کسی متنفر میشیم هم همینه..فقط کارها و رفتارهای نفرت انگیزو به خاطر میاریم، با فیلتر بی رحمانه ی تمام یادها و لحظات خوب..



همیشه این موضوع ذهنمو مشغول کرده که زندگی تا چه زمانی ارزش زیستن داره ؟

بارها در خیابون مردهایی رو دیدم که با پاهای قطع شده کشون کشون خودشونو بر زمین میکشیدند..پیرمردهایی با شونه های خمیده ، چشمانی تقریبا نابینا و گوش های سنگین..پیرزن هایی که حتی در بالا رفتن از دو پله هم عاجز بودند...دخترانی با صورت های سوخته و دستانی که برای گدایی دراز میشدند..من نمیتونم و نمیخوام که به جای این افراد تصمیم بگیرم ، لابد اون ها هم در کنار رنج هایی که دارند ، لذت هایی رو تجربه میکنند که به زندگی و زندگی کردن ادامه میدن ، نمیدونم ..شاید هم به گزینه های دیگه شون فکر نکردند..

اما اگه این اتفاق روزی برای خودم بیفته چی ؟ اگه به هرشکلی قدرت بینایی یا کنترل عضلاتم رو از دست بدم ؟ اگه روزی نخوام به زندگی ادامه بدم و حتی قدرت خودکشی رو از دست داده باشم ، دوست دارم دیگران چه تصمیمی برام بگیرن و چه طور باهام رفتار کنند ؟

نحوه ی برخورد خودم با این موضوع چطور خواهد بود ، دوست دارم به زندگی ادامه بدم یا..

واقعا ، زندگی ، تا چه زمانی ارزش زیستن داره ؟


The Sea Inside شما رو مجبور میکنه تا بارها و بارها به این موضوع فکر کنید.. این فیلم بر پایه زندگی واقعی رامون سمپدرو ساخته شده ..داستانی حقیقی از تلاش های فردیه که به دلیل فلج بودن چهار دست و پا حتی قادر به خاتمه دادن زندگی خودش نیست.

 فیلم  تفسیری از "همه از اوییم و به سوی او باز می گردیم" نیست. دریای درون مفهومی کاملا برعکس داره. رامون فکر نمیکنه بعد از مرگ چیزی وجود داشته باشه ، همانطور که قبل از تولد چیزی نبوده ، برای همین مرگ برای او تنها پایان تمام دردها و رنج ها و سختی هاست..

فیلم به حکومت های اروپایی طعنه می زنه که هنوز رگه هایی از سلطه حکومت واتیکان را در خودشون پنهان کردند. اینکه فردی  درخواست میکنه تا در دنیای آزاد به زندگی اش پایان بده اما این امر با وجود منطقی بودن از نظر قانونی و قضایی و البته به حکم شرع و عرف (؟) امکان پذیر نیست..


محور و سوال اصلی فیلم اینه که انسان تا چه میزان در برابر "زندگی" خود، "حق" و "آزادی" داره و گستره این حق تا کجاست و آیا انسان این "حق" رو داره که به خاطر رنج هاش، بطور قانونی ، مرگ رو طلب کنه؟ و البته نگاهی به این موضوع که در این راه تکلیف کسانی که او رو دوست دارند چی میشه و این تصمیم بر زندگی اون ها چه تاثیری داره...

فیلم رامون رو مستحق این می دونه که خودش برای مرگ و زندگیش تصمیم بگیره.

با این نتیجه گیری و دیالوگ محشر :

" بر این باورم که زندگی یک حق است ، نه یک التزام... "



http://bayanbox.ir/view/38550223527051486/ace5bca7e5c49a7421778da4434dc52c.jpg


دیدن این فیلم رو به شدت توصیه میکنم..هر فیلم یا کتابی اگه تنها و تنها یک پرسش هم در ذهن ایجاد کنند ارزشمند هستند..سکانس انتقال رامون از خونه به دادگاه از نگاه من یکی از زیباترین سکانس های تاریخ سینماست..بارها تماشاش کنید..علاوه بر این در این فیلم یکی از زیباترین و غم انگیزترین لبخندهای دنیا رو بر لب های خاویر باردم خواهید دید..



ای کاش این دکتر یک بار هم شده از ته دلش عاشق میشد
ولی نه ..کسی که به هر غذا ، یه تک بزنه ، معلومه که اشتهاش کور میشه...

+آقا یوسف - علی رفیعی


http://bayanbox.ir/view/4511787805381073177/%D8%AF%DB%8C%D8%A8%D8%A7%DA%86%D9%87-%D9%85%D8%B1%DB%8C%D9%85-%D8%B3%D8%B9%D8%A7%D8%AF%D8%AA.jpg

( برای من استدلال تمثیلی هیچوقت ، استدلال محکمی نبوده..ولی موقع شنیدن این دیالوگ انگار همه چیز در این زمینه برام روشن شد..توضیحش سخته)

++جالبه که تو فیلم های ایرانی ، مردهای هرزه یا پزشکند یا محمدرضا شریفی نیا :)


http://bayanbox.ir/view/4386177906295478781/e5fcb7e6853ef3f844d31be03ca2e099.jpg


Liberal Arts (2012)


+قبل از این هم خیلی به این موضوع فکر کردم..و اینو تجربه کردم که صحبت کردن در مورد چیزهایی که ازشون بدم میاد چقدر حساسیت بر انگیزه..و فهمیدم بهتره به جای اینکار ، از آدمایی که دوستشون ندارم دور شم ، وبلاگها یا کتاب هایی که ازشون خوشم نمیاد نخونم ، به آثار خواننده ای که به نظرم سخیفه گوش نکنم و به طور کلی به جای حرف زدن در مورد چیزهایی که ازشون متنفرم ، فقط فاصله بگیرم و به جای اون در مورد چیزهایی که دوستشون دارم صحبت کنم..



+اگه من شبیه یکی از اون زندانیایی باشم..که آزادی مشروط میخوره بعد میفهمه زندگیه بیرون رو نمیتونه تحمل کنه و یه جرم کوچیک انجام میده تا برگرده به هرچیزی که میدونه ، چی؟


-فکر میکنی اینجا یه زندانه؟

+هرجایی رو که ترک نکنی یه زندانه...


Liberal Arts (2012)




تو سیگاری نیستی..تبریک میگم..صد سال هم عمر میکنی

اما وقتی زندگیت لذت بخش نیست ، عمر چه فایده ای داره؟


Liberal Arts (2012)




+شنیدی موافقت کردن بازداشتی‏ها با هم توی زمین بازی کنن؟
-آهان. واقعاً خوش شانس هستن..
+ اگه غیر عادی رفتار نکنی .تو رو هم منتقل میکنن.. اینو میدونی دیگه؟
-آها..

+و اهمیتی نمیدی؟


-اونا هستن که واسشون مهم نیست مو بور...به هیچی اهمیت نمیدن .فقط چیزهایی که زندگی رو واسشون راحت میکنه رو میخوان..شما همش میگین "اگه از این قوانین پیروی کنین اجازه میدیم تلویزیون نگاه کنین" ...اما اگه من پیروی کنم یعنی چی؟
یعنی من موافقم که این حق رو دارین که واسم قانون بذارین ، درسته؟
خب ندارین..این حق رو ندارین..


Camp X-Ray (2014)


http://bayanbox.ir/view/4759981961575638167/Camp-X-Ray-2014.720p.WEB-DL.Ganool-IranMusicMe-095558-2016-08-09-21-06-09.jpg


+شاید بشه این دیالوگ رو به زندگی هم تعمیم داد . به سیستم فرمانبرداری و پاداشی که در زندگی جریان داره..از بچگی هم شروع میشه..هم پدر و مادرها تو خونه و هم در مدرسه این کارو میکنند..گاهی اسمش تربیت میشه..کسی که منصف تر باشه میگه کنترل..

بعید میدونم هیچ فرمان و پاداشی خوب باشه..پاداش باید تو خود فرمان باشه..و گرنه میشه فروختن چیزی که واقعا میخوایش به یه پاداش خیره کننده..



+ ما خیلی با هم توافق داریم، دیوونه کننده ست..اون ، اونطوری نیست که قبلاً درباره اش فکر می کردم..اون فوق العاده ست..
-اوه پسر ...

+چیه؟
-چون یه دختر خوشگل از همون مزخرفاتی خوشش میاد که تو دوست داری ، دلیل نمیشه که عاشقش بشی...


500 Days of Summer 2009


http://bayanbox.ir/view/7470114746538964946/500-Days-of-Summer-2009-Blurey-720P-www.irani-dl.com-2-060626-2016-08-05-13-20-29.jpg


اصولا اینجور وقت ها حضور یک خواهر خیلی کاربردیه ..اونایی که خواهر دارن بهتر میتونند تجسم کنند این نصیحت های راه گشا رو ..هرچند گوش نمیکنیم هیچوقت !  : )



+من دوست دارم که مال خودم باشم..روابط آدما رو درگیر می کنه و باعث زجر دیدنشون میشه..کی همچین چیزی رو میخواد؟  ما جوونیم و داریم توی زیباترین شهر دنیا زندگی می کنیم..پس چه بهتر که تا موقعی که میتونیم خوش بگذرونیم و مسائل جدی رو بزاریم واسه بعد...

- اما اگه عاشق بشی چی؟

+تو که بهش اعتقاد نداری ، داری؟
- چرا ؟ اون عشقه...بابانوئل که نیست..

+اصلاً این کلمه یعنی چی؟ من رابطه های زیادی داشتم ، اما فکر نکنم تا حالا همچین چیزی دیده باشم..
- فکر کنم داری اشتباه می کنی...

+کجای کارو اشتباه می کنم؟
-فکر می کنم وقتی اونو حس کنی...خودت بفهمی

+فکر کنم بتونیم موافقت کنیم ، که با هم مخالف باشیم...


500 Days of Summer (2009)



http://bayanbox.ir/view/740794858264039759/500-Days-of-Summer-2009-Blurey-720P-www.irani-dl.com-2-099890-2016-08-05-13-18-26.jpg


Voyeurismبه عمل مشاهده زندگی دیگران به جای انجام زندگی خود می باشد. شاید بتوان گفت همه ما کمی از آن را در خود داشته باشیم. به هر حال تماشای فیلم چیزی جز باز کردن پنجره ای رو به زندگی دیگران نیست ...


http://bayanbox.ir/view/6481859335094784333/fb6cadbdb33d3a0b200984867bc44e06.jpg


هیچکاک در پنجره عقبی (پنجره رو به حیاط) به موضوع دید زدن و چشم چرانی پرداخت، کاری که معتقد بود خودش به عنوان یک فیلمساز انجام می دهد، یعنی کنکاش زندگی آدم ها و احساسات، عواطف، ترس ها و بدجنسی ها و گناه هایشان و.... هیچکاک در پاسخ به ایرادی که از نظر اخلاقی به فیلم پنجره عقبی گرفتند، گفت: «هیچ چیز نمی توانست مرا از ساختن این فیلم باز دارد، چون که عشق من به سینما از هر ملاحظه ای قوی تر است.».

«رابین وود» یکی از منتقدان سینما، در مورد «پنجره عقبی» می نویسد: «نکته اصلی فیلم نه ناتوانی شخصیت مرد بلکه ناموفق بودن رابطه انسانی در چارچوب نظامی هنجاری است که مردان و زنان را در شرایط نامتناسب قرار می دهد. همچنین زیر سؤال بردن مفهوم توانایی در جامعه است.»

پنجره عقبی تا حد زیادی شبییه به طناب و قایق نجات است. البته شباهت بیشتری به طناب دارد. همان موضوع جنایی با شخصیت هایی کم تعداد و ثابت و مکان ها (لوکیشن) های معدود، یه طوری که کل فیلم در دو سه لوکیشن می گذرد. هیچکاک زمانی گفته که این فیلم، سینمایی ترین فیلمش است. درست گفته، چون اگر شما این فیلم را از رادیو تماشا کنید عمرا چیزی از آن نمی فهمید چون زبان تصویری بسیاری در فیلم به کار رفته. سکانس ابتدایی فیلم که دوربین از بیرون آپارتمان وارد خانه می شود و جیمز استیوارت پا شکسته را با پای گچ گرفته و امضاهای روی گچ نشان می دهد و سپس حرکت دوربین بر روی نشان ها و جوایزی که نشان می دهد او یک عکاس خبری است و... از یک عکس روی دیوار که نشان دهنده برخورد یک ماشین با لنز دوربین است هم می فهمیم که چطور صدمه دیده و چرا توی خانه نشسته است. از صورت عرق کرده اش و دماسنج روی دیوار هم می فهمیم که زمان فیلم، تابستان و یک روز گرم است !

همه اینها را هیچکاک بدون یک کلمه دیالوگ، در عرض یک دقیقه حرکت دوربین به ما می گوید. هنر یعنی همین. این فیلم از فیلم هایی هست که بعد از 50 سال هنوز تر و تازه مانده است چون موضوع آن در زندگی امروز هم کاربرد دارد. بازی جیمز استیوارت چشم چران هم دیدنی است..


http://bayanbox.ir/view/3739500069344675204/7a38c55b247c8929ec39f446ee99b80b.jpg

دیالوگای خوب :

جف: چرا یک مرد توی یک شب بارونی باید سه بار از خونش بره بیرون و برگرده؟

لیزا: شاید از نحوه خوش آمد گویی زنش خوشش میاد!


استلا: اطلاعات، هیچ چیز به اندازه اطلاعات بشر رو تو دردسر ننداخته...


جف: اون می خواد باهاش ازدواج کنم

استلا: خوب این طبیعیه

جف: من نمی خوام.

استلا: اینه که غیر طبیعیه!

استلا: شاید یه روزی اونم(مونث) خوشبختیش رو پیدا کنه.

جف: آره، روزی که یک مرد مال خودش رو از دست می ده!


http://bayanbox.ir/view/490830057570282707/cb50e577f6bcee312bdef04dd7e4acc9.jpg


منابع: خبرآنلاین، نشریه فیروزه، کافه کلاسیک


http://bayanbox.ir/view/2463686233131973665/cd02c3bc0115ca30d0caae13643b6701.jpg


Rear Window (1954)


 

+ویکتوریا به نظر دختر عالی ای میاد، چرا شما نباید بخواین باهاش ازدواج کنید؟

-اوخ، بله ویکتوریا "واندربار" ـه...ببخشید فکر میکنم شما آلمانی نمیدونید.."واندربار"به معنی فوق العاده ست..

+بله،می دونم..

-شما آلمانی صحبت می کنید؟

+نه نه نه..فقط همون یه کلمه رو بلد بودم!

-آه خب..یه لغت در آلمانی وجود داره..."لبوکشاتز"...و نزدیک ترین ترجمه ـش میشه..."جواهر مادام العمر سرنوشت"...و ویکتوریا با این که "واندربار" ـه..امّا اون "لبوکشاتز" من نیست..اون "بایفشنا" ی منه..می فهمین؟

+نه!

-"بایفشنا"...تقریباً همون چیزیه که شما می خواید..امّا نه به طور کامل..ویکتوریا برای من اینه.

+از کجا می دونید که اون "لبوکشاتز" نیست؟ منظورم اینه که شاید با گذشت سال ها اون.."لبوکشاتز" تر بشه!

-اوه، نه نه نه.."لبوکشاتز" چیزی نیست که با زمان پیشرفت کنه..اون چیزیه که آناً اتّفاق میفته..

...توی وجود شما جریان داره

...مثل آب یه رودخونه ی طوفانی

...در یک زمان هم پُرتون می کنه هم خالی

...میون تنتون حسّش می کنید..توی دستاتون..توی قلبتون..توی شکمتون...روی پوستتون..

تا به حال به کسی اینجور حسی داشتید؟

+آره فکر می کنم

-اگه باید بهش فکر کنی تا بفهمی، پس حسّش نکردی...

+و شما کاملاً مطمئنید که یه روز پیداش می کنید؟

-البتّه..همه در نهایت پیداش می کنند..فقط هیچ کس نمی دونه کی و کجا..


How I Met Your Mother- ُS 8 - E 2


http://bayanbox.ir/view/4340355522625382462/how801enc-PEdownload.com-DIM-030214-2016-07-21-22-03-16.jpg