دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

۲۷۳ مطلب با موضوع «از فیلم هایی که می‌بینم» ثبت شده است


- این سیگارها مال توئه؟
- نه. نه، من اومدم همین جا بود. تو که سیگار نمی کشی؟ میکشی؟
- نه بابا ترک کردم.
- منم همینطور
- دیگه بسه.
- آره..
- بس بود دیگه 25 سال کشیدیم دیگه.
- تموم شد دیگه.
- الان دیگه انرژی دارم
- اوه..من که خیلی حالم خوبه
- اوه پسر از وقتی که ترک کردم..همه چیز..چطوری بگم؟..
- تمرکز داری..
- هدف تو چنگته، متوجهی ؟
- آره منم همین احساسو دارم .
- متاسفم واسه بدبختایی که هنوز کام میگیرن. متوجهی؟ اراده ندارن..
- اراده ندارن..مثل پستونک..
- میدونی قشنگی ترک کردن اینه که الان که ترک کردم..میتونم یکی بکشم..چون ترک کردم. میدونی مثل طلا و جواهر میمونه..دکوری..اصلا دودو تو نمیدم زیاد..می خوای تو هم باهام بکشی؟
- خب..آره ترک کردم دیگه..یعنی...
- آره، آره..حالا که ترک کردی میتونی یکی بکشی.
- آره..آره... حالا که ترک کردم. میتونم بکشم..

Coffee and Cigarettes - 2003


http://s7.picofile.com/file/8247907818/Coffee_and_Cigarettes_2003_720p_MovieFarsi_025256_2016_04_19_20_24_54_.JPG




+یه چیزی بگو ترسم بریزه..
-میمیرم برات..

[ بغض - رضا درمیشیان ]


http://s6.picofile.com/file/8246929492/115352_120.jpg


هرکسی را دوست داری زودتـــر گــــــم می کنی 

هرچه مــهـرت بیشتر ، نـامــهربانـــی بــیـشـتـر...

 

{ آرش واقع طلب }

 

 

http://s4.picofile.com/file/8182385084/Big_Hero_6_2014_2D_BR_Rip_720p_www_minitoons_ir_23_39_47_.JPG


وطن پرستی ، آخرین سنگر یک فرمانده ی خبیث است .

 Paths of glory -  Stanley Kubrick



http://s6.picofile.com/file/8246007368/e137c290241b042646dbc8307e2c29aa.jpg

در واقع موضوع جنگ در این فیلم تنها جولان گاهیست برای بیان دیدگاه های تلخ اندیشانه کوبریک نسبت به انسان معاصر . ما در تمام مدت فیلم هیچ یک از سربازان دشمن را نمی بینیم و فیلم تنها در جبهه خودی می گذرد در واقع جنگ اصلی در همین جبهه خودیست که اتفاق می افتد.

فرماندهانی که در قصرهای خود نشسته اند وبر سر جان انسان های بی گناهی که به عنوان سرباز در خط مقدم جنگ شرکت دارند معامله می کنند.

راه های افتخار راوی از بین رفتن روابط سالم انسانی وجایگزینی رفتار های حیوانی و غیر انسانیست. نگاه کوبریک در این فیلم نگاهی به شدت انسان شناسانه و تلخ است. با وجود اینکه اتفاقات این فیلم در زمان جنگ جهانی دوم می گذرد اما در واقع برای این فیلم زمان ومکانی مشخص نمی توان در نظر گرفت زیرا این روابط سیاه همیشه و در همه جای دنیا وجود دارند..


+ فرانسه چنان از توصیف مفتضحانه ارتش و نظام اش به خشم آمد که نمایش فیلم، 18 سالی در کشوری که می گوید: «همه چیز مجاز است»، ممنوع بود.



مامان یک تکه یخ توی دهانش انداخته تا درد دندانش کمتر شود . دلم میخواهد .

میگویم : فکر میکنم منم یه دندون خراب داشته باشم.

مامان ناله میکند : اوه جک .

- واقعی واقعی ، عو عو عو ...

قیافه مامان عوض میشود : اگه بخوای میتونی یه تکه یخ بخوری ، لازم نیست دندون درد بگیری..

-خیلی خوبه

-دیگه من رو اینطور نترسون .

نمیدانستم میتوانم او را بترسانم . یک تکه یخ از یخچال برایم می آورد ، نفسش را با  فشار بیرون میدهد : "دروغگو ، دروغگو دشمن خداست ."

ولی من دروغ نگفتم ، فقط وانمود کردم !


+ اتاق | اما دون اهو | علی قانع


http://cdn2.thr.com/sites/default/files/imagecache/landscape_928x523/2015/11/room.jpg


یکی از فیلم های شگفت انگیزی که سال پیش اکران شد ، Room اثر Lenny Abrahamson بود با داستانی که از روی یک رمان اقتباس شده بود . جالب اینکه نویسنده ی  فیلمنامه هم خود نویسنده ی کتاب بود .

به نظر من هنوز هم ادبیات به واسطه ی پیشینه ی طولانی و گسترده ای که داره قدرتمندتر از سینماست اما سینما  به خاطر مخاطبان بسیار بیشتری که داره که تاثیرگذاری گسترده تری بر جامعه داره..مطمئنا بیشتر مردم ترجیح میدن به تماشای یک فیلم دو ساعته بنشینند تا خوندن یک کتاب سیصد صفحه ای !

اما مزیت یک اثر ادبی بر این که تنها دو نفر یعنی شخص نویسنده و ناشر در موفقیتش نقش دارند اما در یک فیلم  تعداد زیادی از عوامل (چند دقیقه ی  طولانی پایان فیلم ها و سیاهه ی اسامی رو در نظر بیارید :) باید نقش خودشون به خوبی ایفا کنند تا  فیلم منجر به یک شاهکار سینمایی بشه..

هم رمان و هم فیلم " اتاق " ارزش خوندن و دیدن دارند به شرطی که تنها به چشم یک اثر داستانی بهشون نگاه نشه..چون هم پرسش های فلسفی و هم مسائل روان‌شناختی زیادی در متنشون دارند که مطمئنا ارزش فکر کردن داره..


http://images.persianblog.ir/594119_MF2Feg8F.JPG


"اتاق" این گونه و با این جملات آغاز می‌گردد:

«امروز پنج سالم شد. دیشب وقتی تو کمد خوابیدم، چهار سالم بود ولی وقتی تو تاریکی صبح زود از توی رختخواب پا شدم، پنج سالم شد. اجی مجی لاترجی. قبلش، سه ساله، یک ساله و صفر ساله بودم. «زیر صفر هم بودم؟»




مادرم همیشه یه چیزی میگفت ، که منو دیوونه میکرد
"خورشید هر روز  طلوع و غروب میکنه و تو هم میتونی انتخاب کنی که بری تماشاش کنی یا نه..
میتونی خودت  درمسیر  زیبایی ها قرار بدی.. " و این فقط انتخاب خودته..


Wild (2014)  - Director: Jean-Marc Vallée


http://s7.picofile.com/file/8244673434/Wild_2014_BluRay_720p_Ganool_108160_2016_03_23_12_52_32_.JPG


اگه جراتت نا امیدت کرد ، از جراتت هم فراتر برو...


If your Nerve, deny you—
Go above your Nerve—
He can lean against the Grave,
If he fear to swerve—

That's a steady posture—
Never any bend
Held of those Brass arms—
Best Giant made—

If your Soul seesaw—
Lift the Flesh door—
The Poltroon wants Oxygen—
Nothing more—


گلی : قوطی کنسرو،لوبیا و تن ، یعنی نه زن نه بچه..یعنی زندگی تنها
یعنی وقتی سرت رو میذاری روی بالش تنهایی
وقتی از جات بلند میشی تنهایی
با خودت حرف میزنی..

من چرا این چیزا رو برای تو میگم ؟
برو برو دیر شد.


[ ماهی ها عاشق می شوند - علی رفیعی ]



دیالوگ ماهی ها عاشق می شوند


اول..

+چه جوری میشه فهمید فرق ماهی پرورشی با رودخونه ای چیه ؟
- خیلی سادست . ماهی پرورشی ُ وقتی از آب میگیرن از بس شله  هم سرش میفته پایین ، هم دمش . اما ماهی رودخونه ای محکم  ِ ، عین همین چنگال وایمیسته .. میدونید چرا ؟ اول به خاطر اینکه تو رودخونه های سرد کوهستانی زندگی میکنه..آب سرد ، گوشتش سفت و محکم میکنه..ولی یه دلیل مهم ترم داره .. قزل آلا از اون ماهی هایی که خلاف جهت آب شنا میکنه..همینم گاهی باعث مرگش میشه ..ولی اونایی که زنده میمونند گوشت خوشمزه و سفتی دارند . بعضی از ماهیگیرا ،  بهشون میگن نترس ماهی ، بعضی ها هم میگن عاشق ماهی..



دوم..

عزیز: می دونی محلی ها به این ماهی چی میگن؟ یه عده بهشون میگن نترس ماهی، یه عده  هم میگن عاشق ماهی.
توکا: اینا رو از کجا می دونین؟

عزیز: از یه کسی شنیدم.حالا تو کدومش بیشتر دوست داری ، نترس ماهی یا عاشق ماهی ؟
توکا: خب... نترس نباشه که عاشق نمیشه .


[ ماهی ها عاشق می شوند - علی رفیعی ]




http://www.setarehnews.ir/images/docs/000056/n00056965-t.jpg



+فیلم یک عاشقانه ساده و صمیمی است، بدون پیچیدگی‌های خاص، بازی‌ها هم روان و دوست‌داشتنی هستند. ترکیب‌بندی و طراحی قاب‌ها در برخی لحظات فیلم این حس را به شما القا می‌کند که در حال تماشای پوسترهایی متحرک هستید، که این موضوع با تئاتری بودن عوامل فیلم و فیلم‌برداری محمود کلاری بی‌ربط نیست. فیلم از جنبه هویتی هم حائز توجه است، به بهانه‌های مختلف غذاهای رنگارنگ نمایش داده می‌شود و حسابی با اشتهای شما بازی می‌کند و بخشی از فرهنگ مردم شمال هم به تصویر درمی‌آید..





خیانت ، غـیـرت ِ عـشـق است  وقتی وصـل  ممکن نیست..

چــه آسان نـنگ مـیـخـوانـنـد ، نـیـرنـگ زلـیـخـآ را !

 

{ فاضل نظری }



http://s7.picofile.com/file/8243030792/011_in_the_mood_for_love_theredlist.jpg



ما بچه های وسط تاریخیم…
نه هدفی، نه جایی..
ما هیچ جنگ بزرگی نداشتیم, ما هیچ رکود بزرگ اقتصادی نداشتیم..

جـنگ بزرگ ما جـنگ بر سر روحه. رکود بزرگ ما زندگی ماست.

از بچگی تلویزیون به خورد ما داد که یه روزی میلیونر و خدای سینما و ستاره راک می‌شیم..
ولی این اتفاق هیچوقت نمی افته..

ما تازه داریم این حقیقت رو می‌فهمیم
و خیلی خیلی عصبانی هستیم..


Fight Club - David Fincher+



http://s6.picofile.com/file/8241561584/e5fd4d0dc1d36c8b1c5448b144c57658.jpg


چه جوری می‌خوای خودتو بشناسی وقتی که هرگز دعوا نکردی؟


Fight Club - David Fincher+



http://s7.picofile.com/file/8241552750/567cf484fb4b34fe2ed1402bb1d6bfc8.jpg





Chicago یکی از عمیق و بهترین فیلم های موزیکالی که تا به حال دیدم..

شاید بشه بخشی از پیام فیلم در این جمله خلاصه کرد :

If you can't be famous ،  be infamous !

مانند بسیاری از فیلم های دیگه این اثر باز هم به قدرت وحشتناک رسانه ها در محبوب کردن و قدرتمند کردن انسان ها بدون توجه به لیاقت و جایگاه اجتماعی شون میپردازه..که البته بیشتر این رسانه ها خودشون هم بازیچه و دستمایه قدرت افرادی هستند که شاید در طول زندگی هیچوقت اسمشون نشنوید اما بیشتر از هرکس دیگه ای بر نوع زندگی شما و آدم های اطرافتون تاثیر گذار باشند..


http://s6.picofile.com/file/8239781534/chicago_movie_650.jpg


یکی از بخش های  فیلم که برای من جالب بود جایی بود که زن های زندانی داستان خیانت همسرانشون و این که چطور اون ها رو به قتل رسوندند تعریف میکنند.. ( آهنگ این قسمتو میتونید از اینجا دانلود کنید )

عجیبه که خیلی از مردها درست بعد از ازدواج شروع به خیانت میکنند..

البته این هم جای تحلیل داره و  مانند تمام نقاط دیگه ی زندگی ، زن ها ( درست مثل مردها ) به طور کامل مسئول انتخاب های خودشونند و اگر خیانت ببینند یعنی یا در انتخاب همسرشون اشتباه کردند  یا از پس اداره کردن و برآوردن نیازهای شوهرشون برنیومدند تا مردوشون در نهایت این نیازها رو در وجود زن دیگه ای جست و جو کنه.. (مثلا زن هایی که میگن تمام مردها اینطورند ، اصلا چرا با این طرز فکر ازدواج میکنند ؟ یا خانم هایی که معتقدند شوهرشون ذاتا هرزست چرا از ابتدا انتخابش کردند تا نتایج واضحش به چشم تماشا کنند؟ )

نکته ی عجیب این که چرا مردها با ازدواج دست و بال خودشون برای خیانت کردن میبندند ..گویا خیانت کردن با وجود داشتن همسر هم نوعی لذت نامشروع مانند کشتن و شکنجه ی افراده که تنها افراد معدودی قادر به حس کردن و لذت بردن از اون هستند..


http://s6.picofile.com/file/8239781600/5d1a78435a73ab4b68ec78e15b36e674.jpg




+گوش نمیدهید ؟

-هیچوقت گوش نداده ام

+به همین دلیل اینقدر سلامتید؟

-اگر مردم میدانستند ناخوشی چطور آنچه را آدم ها میگویند، میشنود ، هرگز چیزی نمیگفتند..



Smiles of a Summer Night (1955) - Ingmar Bergman


یک دختر نادان ، نادان باقی خواهد ماند ، حتی اگر خودش را برای پادشاه لوس کند !



Smiles of a Summer Night (1955) - Ingmar Bergman



http://s7.picofile.com/file/8236613918/Smiles_of_a_Summernight_2_700px_jpg_700x400_q85.jpg


+چطور یک زن میتونه مردی ُ همیشه دوست داشته باشه ؟

- دیدگاه یک زن به ندرت زیباشناسانه ست..و در بدترین موقعیت ها ، همیشه میتونی چراغ خاموش کنی !



Smiles of a Summer Night (1955) - Ingmar Bergman



http://deeperintomovies.net/journal/image11/smiles1.jpg


موبد: دیگر تاب دروغانم نیست. در آن پلیدترین هنگام که هزاره به سر آید، چون تو بسیارتر از بسیار شوند و دروغ از هر پنج سخن چهار باشد. تو خون سایه‌ی مزدا اهورا را در آسیای خود به گردش درآوردی. پس جامت از خون تو پر خواهد شد و استخوان‌های تو سگ‌های بیابانی را سور خواهد داد. این سخنی است بی‌برگشت! و ما سوگند خورده‌ایم که خانمان تو بر باد خواهد رفت!


آسیابان: و باد اینک در راه است.

(باد در اینجا کنایه‌ای ادبی است و نماد سپاه اسلام است که در قالبی ادبی بیان شده است )


[سرباز خندان و خشنود وارد می‌شود.]

سرباز: ترا مژده باد، ای بزرگ‌ترین سرداران، چراغ بخت تو روشن که شکارگرانت شکاری نیکو گرفته‌اند. جانبازان تو از تازیان یکی نیمه‌جان را گرفته‌اند، خون‌آلود..

سرکرده: [پیش می‌رود] یکی از تازیان ؟

سرباز: ببینید، شمشیرشان کج است؛ به سان ابروی ماه و ردایشان از پشم سیاه شتر. و این هم شپش!

{تحقیر اعراب، در دیالوگ و بیان بدنی بازیگر (با بازی علیرضا خمسه) در تقابل با سامانه‌ی حجاب اسلامی است.. }


+ مرگ یزدگرد - بهرام بیضایی..





+گفته میشه بعد از حمله ی اعراب ،  از نظم تا نثر ، تنها اثر ادبی ایرانی ،که حتی یک کلمه عربی در آن به کار نرفته ، نه شاهنامه ی فردوسی ، که نمایشنامه مرگ یزدگرد اثر بهرام بیضایی ست..منطق معقولی هم دارد ، چون مرگ یزدگرد تنها مدتی اندک بعد از حمله ی اعراب رخ داده است..

نبوغ بیضایی شاید در این فیلم بیشتر از هر اثر دیگری از او نمایان باشد..افسوس برای آثاری که باید ساخته می شد و نشد و  تنها به صورت ایده در ذهن بهرام بیضایی ماندند..


خوند این نقد هم پیشنهاد میشه..


کسی اصیل تر است که بدی های قومش را بهتر بشناسد...


2


موبد: باید به سراسر ایران زمین پندنامه بفرستیم..

زن آسیابان: پند نامه بفرست ای موبد..اما اندکی نان نیز بر آن بیفزای...
ما مردمان از پند سیر آمده ایم و بر نان گرسنه ایم .


+ مرگ یزدگرد - بهرام بیضایی..



{ پس از دستگیری یک سرباز تازی }

سرباز: او سخت گرسنه است و آشفته..
سردار: نان کشکینش بده و سپس به تازیانه ببندش تا سخن بگوید.
بپرسش شمار تازیان چند است ؟
 کدام سویند ؟
چه در سر دارند ؟
سواره اند یا پیاده ؟
دور می شوند یا نزدیک ؟
در کار گذشتن اند یا ماندن ؟
او چرا مانده است ؟
پیک است یا خبرچین یا پیشاهنگ ؟

بپرسش ویرانه چرا می سازند ؟
آتش چرا می زنند ؟

سیاه چرا می پوشند؟


و این خدای که می گویند چرا چنین خشمگین است ؟!



+ مرگ یزدگرد - بهرام بیضایی..



http://static0.ilna.ir/thumbnail/Elg0xUYcTy7O/i_qPjR7mMLhZ02nUcMUA0zOV2brdrNdfKreu5zx2ciKxyUe3xZzFdgRBp56gpRC388ZB_gYzlXERiK-Kz8kCyWk4nU88RN381sfGVtw67dPrccCMXHCvyIlxvA2fnJ2bl3xeVOpt9jw,/death-of-yazdgerd.jpg




مرد تاریخی: تو زنده ای، تو آزادی، تو هزار هزار در اطراف داری، من در میان کنیزانم بسیار داشتم، اما به هیچ یک عاشق نشدم، تو مرا شکنجه میکنی!

تارا: تعریف کن!

مرد تاریخی: تمام تبارم در این لحظه به من می نگرند و من نمی توانم برگردم، شرم بر من!
تارا: چرا دیشب در حیاط منزل من راه می رفتی؟

مرد تاریخی: زخم ها آزارم می دادند!

تارا: باید می بستی!

مرد تاریخی: این زخم ها بسته شدنی نیست! می شنوی؟ کهنه است ولی مرهم ناشدنی نیست، هر روز خون تازه از آن بیرون می آید!

تارا: از کی؟
مرد تاریخی: از دمی که تورا دیده ام!


+چریکه تارا (1957) - بهرام بیضایی



http://s6.picofile.com/file/8233363284/%D8%B4%DB%8C%D8%B4%DB%8C%D8%B4.jpg


+نقطه ی اوج فیلم دیالوگ های مرد تاریخی بود. باید اینها را با صدای منوچهر فرید بشنوید..
این فیلم هیچوقت در سینماهای ایران اکران نشد..