دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

فاضلاب های ذهنی

پنجشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۶، ۰۷:۳۳ ب.ظ


یک:

اولین باری که گوشیمو گم کردم، وقتی برگشتم خونه، کارامو انجام دادم، لپتابو روشن و بعد خاموش کردم و روی تخت خوابیدم احساس خوبی نداشتم. جدا از حس بد از دست دادن یه شی ارزشمند، نمیدونستم چیکار کنم. انگار دستام خالی شده بود. احساس نا امنی میکردم. عادت کرده بودم به زیر و رو کردن کانال های تلگرام و فرار های ذهنی.


دو:

این دفعه که تصمیم گرفتم برای یه مدت تمام شبکه های اجتماعی رو کنار بذارم خیلی آسونتر گذشت. به جز دوسه تا وسوسه گذری و یکی دوتا ناخونک اتفاق خاصی نیفتاد. حتی احساس نیاز هم نکردم. چه به سرگرمی های مجازی و چه به ارتباط آنلاین با آدمها.


سه:

شبکه های اجتماعی به خصوص اینستاگرام و کانال های تلگرام شبیه فاضلاب هایی هستند که به ذهن می ریزن. درسته که ما خودمون آدمها و رسانه های اجتماعی مدنظرمون رو انتخاب میکنیم اما این صاحب رسانه ست که تصمیم میگیره چه محتوایی رو چه زمانی نشر بده و معمولا این اطلاعات نظم و ساختار مشخصی ندارن. مواجه شدن با هرکدوم از این اطلاعات ذهن رو شبیه توپ سرگردان روی میز بیلیارد میکنه. از هر طرف با چوب بهش ضربه وارد میشه بدون اینکه خودش در این حرکت ها نقشی داشته باشه. این فاضلاب ها ممکنه ذهنو پرکند اما باعث آشفتگی و آلودگیش هم خواهند بود.

(وبلاگ و وبلاگ نویسی هرچند قابلیت و امکان پرداخت عمیق به موضوعاتو داره اما متاسفانه استفاده مناسبی از این امکان صورت نمیگیره. فکر میکنم امروز در وب فارسی حداکثر سه یا چهار وبلاگ وجود داشته باشه که محتوای تازه ی طبقه بندی شده ی قابل اطمینان تولید میکنند. باقی مون حرف های بیهوده میزنیم، یا حرف های خوب رو تکرار میکنیم و پیشنهاد های تاریخ گذشته به هم میدیم.)

بحث کتاب و مقاله های بلند اما جداست.


چهار:

زمانی رو که میتونید به خوندن یک کتاب و یادگیری سازمان یافته اختصاص بدید صرف خوندن تیکه های کتاب و پست های کوتاه و اطلاعات رندوم و اتفاقی نکنید. هر رسانه ای قابلیت پرداخت کامل و جامع به موضوعات رو نداره. ذهن هم برای یادگیری، مثل هواپیما زمان زیادی برای برخاستن و نشستن نیاز داره، چیزی که در شبکه های اجتماعی قابل تصور نیست. چیزی به نام یادگیری سه چهار دقیقه ای نداریم.


پنج:

حضور در شبکه های اجتماعی از جنس دستاورد نیست. نمیتونه درک عمیق تری بهتون بده. چندسال دیگه به خودتون میاید و میبیند زمان زیادی رو به گشت و گذار در اینجا گذرونید ولی حرفی برای گفتن ندارید. فقط یک سری اطلاعات پراکنده فراموش شده در گوشه های ذهنتون وجود داره. حتی قادر به نقل قول یک جمله معروف که بارها شنیدنیش هم نیستید. چون حضور در شبکه های اجتماعی چیزی جز مرور سرسری کلمات و نگاه به عکس ها بدون تماشا کردنشون نیست.


  • موافقین ۶ مخالفین ۰
  • پنجشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۶، ۰۷:۳۳ ب.ظ
  • Mohammad Mahdi ..

نظرات  (۶)

  • فاطمه سروری
  • نه آقای آقاسی این چه حرفیه :))))
    کلی خندیدم جسارتا؛ واقعا سوال خوبی بود اینطور نفرمایید
    پاسخ:
    که اینطور خانم سروری :))
  • فاطمه سروری
  • احتمالا اگر به این دلیل بود رهاکردنش برام غم انگیز بود در حالیکه واقعا احساس آزادی بیشتری میکنم و با دور شدن از این فضاها احساس تهی شدن نمیکنم
    چه سوال خوبی پرسیدین ؛ شبیه جلسه ی روانشناسی شد:) باید بیشتر بهش فکر کنم
    پاسخ:
    من خیلی پر روام که سوالای شخصی میکنم :)
    لزومی نداره جواب بدید
    اره دقیقا؛ باید همین کارو بکنم... البته یه مسئله ای که درباره اینستاگرام هست و نه تلگرام، اینه که جایی برای عرضه است... میتونی خودتو عرضه کنی...شاید به تیپ شخصیتی هرکس بستگی داشته باشه ها؛ خیلیا دوست دارن یه جوری از یه راهی رو دیگران تاثیر بذارن
    پاسخ:
    فکر میکنم همه ی رسانه ها همینن..کسی که کانال تلگرام داره هم همینه..میخوایم رو دیگران تاثیر بذاریم تا توجه دیگرانو جلب کنیم..تشنه ی توجه دیگرانیم
  • فاطمه سروری
  • نگاه به عکس ها بدون تماشاکردنشون...چه جمله ی گویایی؛ کل متن در یک جمله.
    راستش مدت کوتاهی هست از اینستا و تلگرام استفاده نمیکنم
    ارتباطات گسترده کم عمق و اغلب فاقد معنا؛ هیاهوی بسیار برای هیچ
    فقط نمیدونم چرا جرئت نمیکنم وقتی ازم میپرسم چرا delet account کردم اینا رو بگم؛ حتی نمیدونم اسمش جرئته یا بی حوصلگی برای توضیح دادن
    پاسخ:
    هیاهوی بسیار برای هیچ..

    به نظرم آدم تو بعضیا چیزی میبینه که براشون توضیح میده و خب برای بقیه نه..بیشتر همون بی حوصلگی و بیتفاوتیه..

    سوال من اینه که شما تو دنیای واقعی آدمهایی برای ارتباطات عمیق دارید؟ یا حضور در شبکه های اجتماعی برای پاسخ به همچین نیازی بوده؟
    خییییلی تحلیل به جایی بود، حرفایی بود که پراکنده تو ذهن منم بودن ولی شما خیلی خوب و سازمان یافته بیانشون کردی، شبکه های اجتماعی اصلا بدرد یادگیری نمیخورن، حتی مقاله های بلندشون، صرفا برای اطلاع رسانی خوبه و البته وقت گذرونی و سرگرمی بدون هیچ هدفی(نمونه بارزش توییتر فارسیه)... در اولین قدم تلگرامو از رو لپ تاپ ران نکردم و تا الان که مفید بوده، خیلی چیزا برای یادگیری تو لپ تاپم هست که هنوز نرفتم سمتشون.
    اما میدونی یه چیزی هست که فکرمو مشغول کرده، اونم اینه که ما تو برهه ای هستیم که این تکنولوژی و این شبکه ها و ... اونم به لطف مدرنیته برای اولین بار در اختیارمون قرار گرفته، آیا نباید ازش نهایت بهره رو ببریم؟
    مثلا من خودم به شخصه همش منتظرم یکی تو تلگرام بهم پیام بده، حرف بزنیم، و یه جوری از این تنهایی در بیام :/
    پاسخ:
    یه سوال..تو این چند ماه یا چند سالی که این شبکه ها در اختیارت بوده چقدر استفاده ی مفید ازشون کردی؟
    مساله "پتانسیل" ممکن مطرح نیست..مساله اینه که عملاً چقدر منجر به استفاده ی مفید میشه..
    مثلا من سه تا کانال زبان داشتم ولی وقتی دقت کردم تو یه ماه اخیر داخل هیچکدومشون نشدم!
    اگه تو واقعا احساس میکنی منافعش به معایبش میچربه استفاده کن..

    در مورد اون در اومدن از تنهایی..من خودم خیلی نگذشته از زمانی که از این مشکل رها شدم..
    وقتی دیدی یه راهی جواب نداد دورش بزن..یعنی به جای اینکه منتظر "یک نفر" باشی سعی کن به کل از این نیاز رها شی! بهت توصیه میکنم یه هفته Sign out شو..لذت بی نیازی رو بچش و بعد از یه هفته دوباره تصمیم بگیر.
  • مصطفی مصطفی
  • سلام.
    اولا چند وقتی که نبودین دلم برای نوشته هاتون خیلی تنگ شده بود.
    ثانیا قبلا هم گفته بودم که چقدر نظرات مشابهی داریم.به قول صائب تبریزی: جان تازه کند صحبت یاران موافق ...
    من و دوستام در مورد مطالب شبکه های اجتماعی یه مثال داریم که می گیم مطالب شبکه های اجتماعی مثل فست فود ها هستن.جذاب و بی خاصیت و گاها پر ضرر.
    همیشه حسرت 10 سال زمانی رو می خورم که پای کامپیوتر برای مطالب بی ارزش تلف کردم ولی تقریبا 1 سالی میشه که این مسیر رو عوض کردم و به کمک مطالب شما شروع به مطالعه کتابهای خوب کردم که از این بابت خیلی خوشحالم و این مسیر رو دارم ادامه می دم.درسته که در زمینه مطالعه کتاب در برابر شما حرفی برای گفتن ندارم ولی دیدن لیست کتابهایی که خوندین و لیست کارهایی که می کنین (مثلا لیست مرداد شما) منو واقعا به وجد میاره و سعی می کنم از لیست های شما الگو بگیرم.
    پاسخ:
    سلام
    خوشحالم برات مصطفی..از این که مسیرتو تغییر دادی و داری به سمتی که میخوای میری..
    خوشحالم که اینجا تونسته کمکی هرچند کوچیک بهت بکنه