عصیانگرانی ناتوان..
سه شنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۴، ۰۶:۳۹ ب.ظ
چه باک اگر انسان اکنون همه جا بر قدرت ما عصیان میکند و از عصیان خویش مغرور است ؟ به غرور کودک و بچه مدرسه ای میماند . آنان کودکانی اند که در مدرسه آشوب میکنند و مانع ورود معلم میشوند . اما شادی کودکانه شان به زودی پایان می یابد و برایشان گران تمام میشود . معابد را ویران میکند و زمین را با خون خود سیراب . اما عاقبت ، اینان ، این کودکان نادان ، در می یابند که ، هرچند عصیانگرند ، عصیانگرانی ناتوانند و از حفظ عصیان خویش عاجزند . غرقه در اشک های ابلهانه ی خویش ، سرانجام تشخیص خواهند داد او ، که عصیانگرشان آفرید ، لابد میخواسته مسخرشان کند . با نومیدی این را خواهند گفت و بیانشان کفر آمیز است و باز هم ناشادشان خواهد کرد ، چون فطرت انسان کفر را بر نمی تابد و عاقبت انتقام آن را از خودشان میگیرد . و بنابراین اغتشاش و ناشادی ، این است سرنوشت کنونی شان..
+برادران کارامازوف | داستایوسکی
- سه شنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۴، ۰۶:۳۹ ب.ظ