تو برای این رودخانهی خشک شده
دو ماهیِ قرمز آوردی
تو برای این علفِ غمگین که میان دره و کوهستان بود
نامی انتخاب کردی...
هر بار نگاهت میکنم،
غم را در دلم
مثل تاقههای پارچه روی هم میچینند
و هر بار بیشتر دوستت دارم،
ماهی قرمزی در حوضِ قلبم میغلتد!
به من بگو
چه طور میشود
بهار را در قوطیهای عطاری تازه نگه داشت؟
{ سید رسول پیره }
- ۰ نظر
- ۲۰ آذر ۹۷ ، ۲۳:۰۱