دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

۶۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «موسیقی» ثبت شده است


Wherever you are
You know that I adore you
No matter how far
Well, I can go before you
And if ever you need someone
Well, not that you need helping
But if ever you want someone
Know that I am willing..




این ماه آثاری از Wong Kar wai رو میبینم..


http://bayanbox.ir/view/1020352975303328299/0013729e4a9d08ee4d9d15.jpg


 Alex van Warmerdam


http://bayanbox.ir/view/8021857475763084181/alex1.jpg


و بهمن فرمان آرا..


http://bayanbox.ir/view/410333850355517971/cinemacinema-ir-306.jpg



فصل اول Black Mirror دوباره تماشا میکنم


http://bayanbox.ir/view/4622792755986051462/black-mirror-season-3-poster.png



  فصل 6 Game Of Thrones 


http://www.foxforcefivenews.com/wp-content/uploads/2016/07/got6_poster_one_digital-copy.jpg



و فصل اول سریال Friends


http://bayanbox.ir/view/252652756804296718/photo-2017-03-11-23-15-26.jpg



به آثاری از Andrea Bocelli


http://bayanbox.ir/view/1038388017407791662/C6PliyQXMAAVzLq.jpg



 Adam Hurst


http://bayanbox.ir/view/2747271396681209799/a1629492452-16.jpg


و یلدا عباسی گوش میدم


http://bayanbox.ir/view/7452271480392831612/kuwat1-1.jpg


کتاب ها


روانشناسی :

تئوری انتخاب | ویلیام گلاسر | نورالدین رحمانیان


فلسفه :
 هاگاکوره | یاماموتو چونه تومو | سیدرضا حسینی


رمان :

ساعت ها | مایکل کانینگهام | مهدی غبرایی

بالاتر از هر بلندبالایی | جی.دی.سلینجر | شیرین تعاونی

کلیدر | محمود دولت آبادی | جلد اول


کتاب انگلیسی :

َAnimal Farm | George Orwell


داستان کوتاه :
مترجم درد ها | جومپا لاهیری | امیرمهدی حقیقت

مجموعه آثار هوشنگ گلشیری


راه و رسم زندگی :

از سکس تا فرا آگاهی | اوشو | محسن خاتمی

تمرین نیروی حال | اکهارت تُله | هنگامه آذرمی


مهارت ها و اطلاعات :

مغالطات | علی اصغر خندان

شیعی گری | احمد کسروی

در پیرامون اسلام | احمد کسروی


علم :

جهانی از عدم | لاورنس کلاوس | سیامک عطاریان


شعر :

تو خواب عشق میبینی، من خواب استخوان | اورهان ولی | احمد پوری
میترسم بعد از مرگ هم کارگر باشم | سابیر هاکا



سکوت ، تم تکرار شونده ی آثار کیم کی دوک است..نوعی اعتراض به جهان خشن و تیره و تاری که امنیتی در آن وجود نداره . او زبان را عامل سوء تفاهم در چنین دنیایی میبیند..کم دیالوگ بودن فیلم هایش به هیچ وجه شعاری و سطحی نیست ، ادا در نمی آورد و به خوبی ثابت میکند تصاویر برای بیان تمام حرف ها کافی اند..

http://bayanbox.ir/view/127495838114196274/3Iron-2004-BluRay-720p-LFilm-022650-2017-01-12-14-31-53.jpg
 
در مورد فیلم 3-IRON یا Empty House : شخصیت اصلی فیلم مانند یک سایه میان مردم زندگی میکند..بدون هویت . او بدون اجازه وارد خانه های خالی میشود و مدتی در آنها زندگی میکند . در ابتدا دزد به نظر میرسد اما بعدا متوجه میشیم دنبال چیزهای دیگری میگردد . او در خانه های دیگران غذا میپزد ، لباس هایشان را میشورد ، لوازم خراب را تعمیر میکند و آلبوم عکسها را ورق میزند..اون به دنبال پذیرفته شدن است..یک خانواده میخواهد و نشانه ی این خواسته عکس گرفتن کنار عکسهای دسته جمعی تمام خانه ها و خانواده هاست..

http://bayanbox.ir/view/1606343858632210670/3Iron-2004-BluRay-720p-LFilm-042301-2017-01-12-14-47-28.jpg


اما بعد از افتادن به زندان ، همان شخصی که روزی دنبال پذیرفته شدن بوده ، یاد میگیرد چطور از دید مردم مخفی شود . این تغییر شخصیت او نیست یا نشانه ی پی بردن به اشتباه..تنها راهی ست برای رسیدن به خواسته هایش..بودن در یک خانواده کوچک ، هرچند اگه در آن هم با دیگری شریک باشد..


http://bayanbox.ir/view/224216049021942333/3Iron-2004-BluRay-720p-LFilm-119601-2017-01-12-15-52-12.jpg

خانه های خالی در واقع استعاره از قلب های خالی ست..قلب هایی که به امید شکسته شدن قفل های روزمرگی  و پوچی به دنبال واژه ی گمشده ی عشق میگردند..
بازی زن داستان حیرت انگیز است..با چهره ی سرد و خاموش اما پر از احساس ، اول فیلم پر از غم و تنهایی و رنج است ، بعد مملو از انتظار و دلشوره و دلواپسی و در نهایت سرشار از محبت ، سرخوشی و عشق..او در پایان پاداش صبر و انتظارش را میگیرد..

http://bayanbox.ir/view/7102854180483267015/3Iron-2004-BluRay-720p-LFilm-121265-2017-01-12-15-53-22.jpg

در ابتدای قصه یکبار پسر بعد از درست کردن ترازو روی آن میرود و ما وزنش را میبینم ، یک بار هم دختر در میانه های فیلم..اما در آخر فیلم وقتی با هم به روی ترازو میروند ، عقربه های ترازو یک دور کامل میزند و روی صفر می ایستد..آنها به نوعی کامل کننده ( محوکننده ؟ ) هم هستند..شاید در جهت عکس..و برخلاف جریان جامعه ای که در آن زندگی میکنند . اما چه اهمیتی دارد ؟
آن ها شاید رسما به هم متعلق نباشند..اما وقتی کنار هم قرار میگیرند ، یکی میشوند و حضور مادی و جسمانیت از میان میرود..و تنها همین است که اهمیت دارد .


http://bayanbox.ir/view/872905024575661370/2b34962e15c282097d3064d735de7fbd.jpg

پر رنگ ترین تصویر
کیم کی دوک شاید اینجا باشد :
تنها جایی که میتوانی معشوق را ببینی زمانی ست که خودت را میبینی..

در سکانسی زن پس از احساس حضور پسر در خانه از رخت خواب بلند میشود..شروع به جست و جو میکند ولی او را نمی یابد..اما میداند چشم پسر همواره به دنبال اوست..پس به سمت آینه میرود و آنگاه که خود را میبیند ، حضور او را هم مینگرد و این جاست که تنها جمله اش را در تمام فیلم خطاب به او میگوید : " دوستت دارم " ..



یک زندگی کم است..
برای آن‌که تمام شکل‌های دوستت دارم را
با تو در میان بگذارم..

می‌خواهم هر صبح که پنجره را باز می‌کنی
آن درخت روبه‌رو من باشم، فصل تازه من باشم
آفتاب من باشم، استکان چای من باشم
و هر پرنده‌ای که نان از انگشتان تو می‌گیرد..

یک زندگی کم است برای شاعری که
می‌خواهد در تمام جمله‌ها دوستت داشته باشد..


شعر خوندن برای من بیشتر از اون که یادآور خاطره ای باشه یا امید به تجربه کردن موقعیت و حسی مشابه ، چشیدن احساساتی که نمی خوام یا نمیتونم که تو زندگی واقعی تجربه شون کنم..

اصلا چطور میشه کسی رو اینقدر دوست داشت که همچین تصویری تو ذهنت بیاد..شاعر چی کشیده که بخشی از احساسی که تجربه کرده ، فقط بخشیش تبدیل به همچین بیتی شده..


حسدم کُشد که ترسم ز پِی اَش دویده باشد
به رَهش به روی هر کس چو عرق دویده بینم !

{ شهیدی قمی }


http://bayanbox.ir/view/5742243930152528513/20170223-130349-Medium.jpg


تازگی ها تابای پارک ها رو با ارتفاع خیلی کمی درست میکنند..طوری که که فقط بچه ها میتونند ازشون استفاده کنند..من فکر میکنم تاب برای بزرگ ترهاست..بچه ها که همینطوری هم حالشون خوبه..

تابای اینجا خیلی خوبه..با هر سن و قدی میتونی روشون پرواز کنی..رو به آبی دریاها..


+{Ennio Morricone- Childhood and Manhood}



هر بار خواست چــــای بریزد نمانده ای

رفتی و باز هم به سکوتش نشانده ای


تنها دلش خوش است به اینکه یکی دوبار

بــا  واسطــه  سلام  برایش  رسانده ای !


حالا صدای او به خودش هم نمی رسد

از بس که بغض توی گلویش چپانده ای


دیدم دوباره شهر پر از جوجه فنچ هاست

گفتند باز روســـــری ات را تکـــانده ای !


می رقصـــی و برایت مهم نیست مرگشان

مشتی نهنگ را که به ساحل کشانده ای


بدبخت من ، فلک زده من ، بد بیار من...

امروز عصر چــــای ندارم...تو مانده ای :)


{ حامد عسکری }



http://bayanbox.ir/view/402690389412609944/photo-2017-01-25-22-29-34.jpg


+{ Pouran -Viroon Beshi Ey Del }



این ماه آثاری از کیم کی دوک رو میبینم


http://bayanbox.ir/view/4547558337457449471/4779ce3247fe01125f3e6adf5e6c3fd8.jpg


و دارن آرنوفسکی..


http://bayanbox.ir/view/3903880236688084076/0949623360a8cd7b1ddb6a143b837f02.jpg



فصل اول سریال Lie To Me  رو تماشا میکنم


http://bayanbox.ir/view/8026377147565185038/9635343c31a4aae3367393f32178ecde.jpg



و فصل هشتم Big Bang Theory


http://bayanbox.ir/view/3909692706473031380/18e1584d0df1af4ceaecb43389fdda7f.jpg


به آهنگ های Anathema Band گوش میدم...


http://bayanbox.ir/view/2772603656600970656/595fb70029cbc21e9003dfffa77e95e2.jpg


و مامک خادم..


http://hossein.id.ir/blog/wp-content/uploads/2011/07/55819.png


زمانی که تا عید مونده رو میخوام به تموم کردن کتاب های نیمه تموم یا شروع نکرده کتابخونه ام و کتاب های قرض گرفته شده بگذرونم..برای سال جدید باید یه برنامه منظم تر بچینم..


روانشناسی :

Totem & Taboo | فروید | محمدعلی خنجی


رمان :

کافکا در کرانه | هاروکی موراکامی | مهدی غبرایی

شازده احتجاب | هوشنگ گلشیری

مسیح باز مصلوب | نیکوس کازاتزاکیس | محمود سلطانیه

وقتی نیچه گریست | اروین دیوید یالوم


داستان کوتاه :

مجموعه آثار هوشنگ گلشیری


راه و رسم زندگی :

از سکس تا فرا آگاهی | اوشو | محسن خاتمی

نیروی حال | اکهارت تُله | هنگامه آذرمی

تمرین نیروی حال | اکهارت تُله | هنگامه آذرمی


مهارت ها :

چگونه کتاب بخوانیم | مارتیمر جی. آدلر - چارلز ون دورن

هفت عادت مردمان موثر | استفان کاوی | محمدرضا آل یاسین



برایت عطر باغ و میوه های جنگلی را
عشق بازی در شنبه های لبریز از عشق
یکشنبه های آفتابی
و دوشنبه های خوش خُلق را آرزو میکنم.

برایت یک فیلم با خاطرات مشترک
نوشیدن شراب با دوستانت
و یک نفر که تو را بسیار دوست دارد آرزو می کنم.

برایت شنیدن واژه های مهربان
دیدن زندگی درحال عبور
رویت شبی با ماه کامل
و مرور یک رابطه ی دوستانه ی عمیق را  میخواهم

برایت خنده های بی حساب مانند کودکان
گوش سپردن به پرنده وقتی می خواند
و نشنیدن خداحافظی را آرزو میکنم

سرودهای عاشقانه
دوش گرفتن زیر آبشار
خواندن آوازهای نو
انتظاری عاشقانه در ایستگاه قطار
و یک مهمانی پر از صدای گیتار برایت آرزو می کنم.

یافتن خاطرات یک عشق قدیمی
داشتن شانه های صمیمی
کف زدن های شادمانه
بعد ازظهرهای آرام
نواختن گیتار برای او که دوستش داری
شرابی سفید و یک دنیا عشق را

برایت آرزو می کنم .

{ کارلوس دروموند د آندراده }


http://bayanbox.ir/view/3622825687180123218/IMG-20161106-181907.jpg

ترجمه: مسعود درویشی

+{Andy Williams - Walk Hand In Hand }



برون کردی مرا از دل چو دل با دیگری داری

کجا یادآوری از من؟ که از من بهتری داری


چه محتاجی به آرایش؟ که پیش نقش روی تو

کس از حیرت نمی‌داند که بر تن زیوری داری


من مسکین سری دارم، فدای مهرتست، ار چه

تو صد چون من به هر جایی و هر جایی سری داری


نشاید پر نظر کردن به رویت، کان سعادت را

مبارک ناظری باید، که نیکو منظری داری


نثار تست سیم اشک من، لیکن کجا باشد؟

بر توسیم را قدری، که خود سیمین بری داری


شکایت کردم از جور تو یاران را و گفتندم:

برو بارش به جان می‌کش، که نازک دلبری داری !


چو فرهاد، اوحدی، دانم که روزی بر سر کویت

ببازد جان شیرین را، که شیرین شکری داری..


{ اوحدى }


+هععععی روزگار...

{ Richard Anthony Aranjuez - Mon Amour}



{Matt Monro - The Music Played }


An angry silence lay, where love had been
سکوتی تلخ مترنّم بود، آنجا که عشق بود

An in your eyes a look, I've never seen
و در چشمان ات نگاهی که پیش از آن ندیده بودم

If I have found the words, you might have stayed
شاید اگر کلمات را می یافتم، تو می ماندی

But as I turn to speak, the music played
ولی چون خواستم سخن بگویم، موسیقی آغاز شد

As lovers danced their way,around the floor
آن هنگام که عاشقان در هر سو رقصان بودند

I sat and watched you walk, towards the door
من نشسته بودم و تو را می نگریستم که به سویِ در می روی

I heard a friend of yours,suggest you stayed
شنیدم که یکی از دوستانِ جمعتان تو را به ماندن خواند

And as you took his hand, the music played
و آن هنگام که تو دست اش را گرفتی، موسیقی آغاز شد

Across the darkened room, the faintest sight I saw
در فروغ ِ لرزان ِ آن اتاق، در منظره ای موّاج

He'd been something more,than friends before
دیدم که او برایت بیش از اینهاست، بیش از دوستانِ پیشین 

While I was hurting you, by clinging to my pride
آن هنگام که تو را با غرورم می آزردم

He had been waiting,and I drove him,to your side
او مترصّد بود، و من بودم که او را سوی ات راندم

I couldn't say the things, I should have said
باید راز ِ دل با تو می گفتم

Refused to let my heart,control my head
ولی نگذاشتم که قلب ام بر خِرَدم حکم رانَد

But I was made to see,the price I paid
و حال محکوم شدم به این دیدن، تاوانی که پرداختم

And as he held you close, the music played
و آن هنگام که تو را در آغوش کشید، موسیقی آغاز شد

And as I lost your love, the music played
و آن هنگام که عشق ات را از کف دادم، موسیقی آغاز شد...



http://bayanbox.ir/view/5607913858739963281/Le-Notti-Bianche-1957-720p-BrRip-x265-30nama-30NAMA-109573-2016-12-15-14-20-20.jpg




زنی را می‌خواهم
که مانند درخت باشد
با برگ‌های سبزی که در باد می‌رقصند

آغوشش
چون شاخه‌های درخت باز باشد
و خنده‌اش
از تاریکی‌های زمین الهام گرفته
در سرانگشت‌هایش پراکنده شود

زنی را می‌خواهم چون درخت
که هر طلوع و غروب
از افقی بگریزد

در حالی که از اسارت خود در خاک گریه می‌کند ..


{ بیژن جلالی }


+{Kamran Rasoolzadeh - Zan }



دوستت دارم

و این موضوعی نیست که به تو مربوط باشد
درخت اگر عاشق پرنده ای مهاجر شده باشد
چه کار می تواند بکند
به جز بی قراری؟

درخت هایی هستند
که برای جا نماندن از کوچ پرنده ها
ریشه از خاک گرفته اند

دوستت دارم
چون در هوایت


ابوالحسن ورزی زن زیبائی داشت که از خوبرویان تهران به شمار می‌آمد و علاوه بر چهره‌ی جذاب، روحی زیبا پرست و لطیف داشت. اهل دل و شیفته شعر و ادبیات و هنر بود و با این خصائل جسمی و روحی، الهام‌بخش طبع شاعرانه ورزی به شمار می‌آمد.

وی نیز در جلساتی که همسرش شرکت می‌کرد، حضور داشت و در همین نشست و برخاست‌ها بود که بین او و آن جوان بلندبالای مازندرانی علائق عاشقانه شکفته شد و بتدریج حدیث مهرورزی آنها به یکدیگر از پرده بیرون افتاد و نهایتاً بین ورزی و همسرش جدائی رخ داد و آن عاشق و معشوق باهم ازدواج کردند.

طبع ظریف و حساس ورزی از این جدائی بسیار آزرده و مکدّر و ملول شد و به تدریج به آشفتگی‌های روحی گرفتار آمد. دوستان مشترک آنها که رنج و عذاب بی‌حد ورزی را می‌دیدند و احتمال می‌دادند که به جنون گرفتار آید، از این رویداد بسیار رنجیده و ناراحت شدند و آن را مغایر آئین دوستی و جوانمردی می‌دانستند و جمعاً به مرد بلندبالای مازندرانی فشار وارد آوردند که زن را رها کند و نهایتاً پس از ۷-۶ ماه آن دو از هم جدا شدند و زن بار دیگر به زندگی ورزی پیوست و غزل زیبا و پرمعنای «آمد امّا در نگاهش آن نوازش‌ها نبود»، بازتاب این رویداد بود.

داستانی که موجب شد تا ورزی، آزردگی‌های روحی و احساسات لگدمال شده خود را در این غزل بیان کند. از سردی بوسه‌ها و نگاه‌های بی‌نوازش و آغوش بدون مهر شکوه و شکایت کند و از رسوائی‌ها ناله سردهد. تردید ندارم که خوانندگان صاحب‌نظر این نوشته براحتی می‌توانند به عمق ملال و آزردگی‌های روحی شاعر پی‌ببرند.
شعری که استاد بنان از آن آهنگی حزین و زیبا آفرید...

+{AmadAmma - Banan }


آمد اما در نگاهش آن نوازشها نبود
چشم خواب آلوده اش را مستی رویا نبود

نقش عشق و آرزو از چهره ی دل شسته بود
عکس شیدایی، در آن آیینه ی سیما نبود

لب همان لب بود اما بوسه اش گرمی نداشت
دل همان دل بود، اما مست و بی پروا نبود

در دل بیزار خود جز بیم رسوایی نداشت
گرچه روزی همنشین جز با من رسوا نبود

در نگاه سرد او غوغای دل خاموش بود
برق چشمش را، نشان از آتش سودا نبود

دیدم، آن چشم درخشان را ولی در آن صدف
گوهر اشکی که من میخواستم پیدا نبود

بر لب لرزان من، فریاد دل خاموش بود
آخر آن تنها امید جان من تنها نبود

جز من و او دیگری هم بود اما ای دریغ
آگه از درد دلم زان عشق جانفرسا نبود


       { ابوالحسن ورزی }


http://s6.picofile.com/file/8258224068/12818999_207780036250153_1917559512_n.jpg



تو هم دلبندی هم دل میبری زیبای خفته ، گهی با ما گهی با دیگرانی، ای سیه مو

کمی کم کن از آن ناز ُ ادا گنگ و پنهان ، شبیه نامه های بی نشانی ای سیه مو


نمی دانم کجا زلفت جنونم را بر انگیخت ، کجای زندگی من تو رخ دادی سیه مو

نمی دانی کجای قلبم و گیری نشونه ، تو صاحب اختیار مایی و مختاری سیه مو..


{ فراز حلمی }


+ { Ali Zand Vakili - Siah Moo }


من شکوفایی گلهای امیدم را در رؤیاها می بینم

و ندایی که به من می گوید :

 ” گر چه شب تاریک است ، دل قوی دار ، سحر نزدیک است “


دل من در دل شب
خواب پروانه شدن می بیند

مهر صبحدمان داس به دست
خرمن خواب مرا می چیند


آسمانها آبی
 پر مرغان صداقت آبی ست
دیده در اینه ی صبح تو را می بیند

از گریبان تو صبح صادق
 می گشاید پر و بال


تو گل سرخ منی ، تو گل یاسمنی
تو چنان شبنم پاک سحری 

نه ! از آن پاکتری..

تو بهاری ؟ نه ..
بهاران از توست

از تو می گیرد وام
هر بهار اینهمه زیبایی را !


هوس باغ و بهارانم نیست ..

ای بهین باغ و بهارانم تو !



{ حمید مصدق }


 *بهین : بهترین ، نیکو ترین

++ {  Fill The Blank - Dang SHow }


دیدی آن را که تو خواندی به جهان یارترین ..

سینه را ساختی از عشقش، سرشارترین


آنکه می گفت منم بهر تو غمخوارترین

چه دل آزارترین شد، چه دل آزارترین؟



{ فریدون مشیری }




+یه دیدی نگفتمی هست تو نگاهش :) 

+{SILVA HAKOBYAN - Gisher }



مبادا دل ببندم ،

به هر نامحرم عشق...


+{ حدیث آشنایی - شکیلا }



چون نهالی سست می لرزد

روحم از سرمای تنهائی

می خزد در ظلمت قلبم

وحشت دنیای تنهائی..

 

دیگرم گرمی نمی بخشی

عشق، ای خورشید یخ بسته

سینه ام صحرای نومیدیست

خسته ام، از عشق هم ، خسته



{ فروغ فرخزاد }



http://s7.picofile.com/file/8238874892/09474390ed7eafaca588a69e1435414d.jpg


+آنچه می گشتم به دنبالش ، وای بر من، نقش ِ خوابی بود..

++{ برف - میلاد درخشانی }