به گوش جان بشنو صائب این نصیحت را
پنجشنبه, ۸ آذر ۱۳۹۷، ۰۹:۲۷ ب.ظ
درین زمان که عقیم است جمله صحبتها
کناره گیر و غنیمت شمار عزلت را
{ صائب تبریزی }
- پنجشنبه, ۸ آذر ۱۳۹۷، ۰۹:۲۷ ب.ظ
درین زمان که عقیم است جمله صحبتها
کناره گیر و غنیمت شمار عزلت را
{ صائب تبریزی }
سلام
خوبین؟ من عاشق این غزلم. خواستم شمام لذت ببرین.
شیر هرگز سر نمیکوبد به دیوار حصار/ من همان دیوانه ی دیروزم اما بردبار
می توانستم فراموشت کنم اما نشد/ زندگی یعنی همین، جبری، به نام اختیار
مثل تو آیینه ای، من را نشان من نداد/ بعد تو من ماندم و دیوارهای بی شمار
خوب یا بد، با جنون آنی ام سر می کنم/ لحظه ای در قید و بندم، لحظه ای بی بند و بار
من سر ناسازگاری دارم و چشمان تو/ جذبه ای دارد که سر را می کشاند پای دار!
فرق دارد معنی تنهایـی و تنها شدن/ کوه بی فاتح کجا و دشت های بی سوار
جای پایت را اگر چه برفها پوشانده اند/ جای زخمت ماند، شد آتشفشانی بی قرار
سلام
ممنون
بیتی که نوشتین شاه بیته.
"چشمان زن اعدامی" رو هم می فرستم براتون. بعضی از ابیات غزل بالایی رو انگار من زندگی کردم. لذت بردین شما؟
عشق آغاز خوشی نیست، که بیفرجامی است/ هر دری را بزنی، عاقبتت ناکامی است
همهی پنجرهها بستهتر از زندانند/ همهی خاطرهها برزخ بیهنگامی است
حرفهایت فقط افسانه و شهرآشوبند/ صحن هر محکمهای صحنهی ناآرامی است
قاضی شهر شده عاشق چشمان زنی/ چه کند با دل خود، آن زن اگر اعدامی است!؟
مانده با این همه تردید چه حکمیبدهد!؟/ بیگمان آخر این قصه، فقط بدنامی است!