کم نگردد آنچه می آید به خون دل به دست...
پنجشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۷، ۰۷:۰۵ ب.ظ
گر چه جان ما به ظاهر هست از جانان جدا
موج را نتوان شمرد از بحر بی پایان جدا
می شود بیگانگان را دوری ِ ظاهر، حجاب
آشنایان را نمی سازد ز هم هجران جدا
زود می پاشد ز هم جمعیت بی نسبتان
دانه را از کاه در خرمن کند دهقان جدا
دل به دشواری توان برداشت از جان عزیز
می شود یارب سخن چون از لب جانان جدا...
تا تو ای سرو روان از باغ بیرون رفته ای
دست افسوسی است هر برگی درین بستان جدا
هست با هر ذره خاک من جنون کاملی
می کند هر قطره از دریای من طوفان جدا!
{ صائب تبریزی }
- پنجشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۷، ۰۷:۰۵ ب.ظ