دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

مستنثی نبودم..

يكشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۶، ۱۱:۴۶ ب.ظ


این دختر کارها را بر انسان آسان نمیکرد. چون میدانید ناگهان چه کرد؟ شاید در نگاهم چیزی خوانده بود - مشکل بود که او را با نگاه دنبال نکرد..به هر صورت به من لبخند زد-عجیب آنکه قسم میخورم، چشمهایش پر از اشک بود- لبخند زد،کمربند پیراهن حوله ایش را گشود. بعد لای آن را باز کرد و گفت:"میل دارید؟" آنجا دست ها روی پهلوها، دامن گشاده ایستاده بود، سرش را بالا گرفته بود من را نگاه میکرد.

این بود آن تصوری که از مردها داشت و اصرار داشت به من حالی کند که مستنثی نیستم..


+ریشه های آسمان | رومن گاری | منوچهر عدنانی | نشر ثالث | 608 صفحه

  • موافقین ۵ مخالفین ۰
  • يكشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۶، ۱۱:۴۶ ب.ظ
  • Mohammad Mahdi ..

نظرات  (۱)

  • پـــــر ی
  • عجب :)
    پاسخ:
    :)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی