دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

اخلاق اربابی..

پنجشنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۵، ۰۲:۵۹ ب.ظ


اخلاق بردگی یعنی همین چیزی که ۹۰ درصد مردم به‌ آن معتقدند؛ اخلاقی که می‌گوید در مهمانی‌ها و جمع فامیل لبخند بزن، اگر عصبانی می‌شوی، خوددار باش و فریاد نزن، وقتی دخترعمویت بچه‌دار می‌شود برایش کادو ببر، وقتی دوست‌ت ازدواج می‌کند به‌ش تبریک بگو، وقتی از همکارت خوش‌ت نمی‌آید، این را مستقیم به‌ش حالی نکن، برای این که دوست‌ت، همسرت، برادرت ناراحت نشوند خودت را، عقاید و احساسات‌ت را سانسور کن، برای به دست آوردن تأیید و تحسین اطرافیان، لباسی را که دوست داری نپوش، اگر لذتی بر خلاف شرع و عرف و قوانین جامعه‌ی بشری است آن را در وجودت بکُش و به خاک بسپار، فداکار، مهربان، صبور، متعهد، خوش‌برخورد و خلاصه، همرنگ و همراه و هم‌مسلک جماعت باش.

اما «اخلاق اربابی» کاملاً متفاوت است. افرادی که به اخلاق اربابی پایبندند، از نظر روان‌شناسی، آدم‌هایی هستند که به بالاترین حد از بلوغ روانی رسیده‌اند و قوانین اخلاقی را نه از روی ترس از خدا و جهنم و قانون و پلیس و همسر و پدر و مادر و نه به طمع پاداش و تشویق اجتماعی، که بر مبنای وجدان خودشان تعریف می‌کنند.
البته وجدان شخصی این افراد، مستقل، بالغ، صادق و سالم است، اهل ماست‌مالی و لاپوشانی نیست، صریح و بی‌پرده است و با هیچ‌کس، حتی خودشان تعارف ندارد. بزرگ‌ترین معیار خالقان اخلاق اربابی برای اعمال و رفتارشان، رسیدن به آرامش و رضایت درونی است. اخلاق اربابی مرزهای وسیع و قابل انعطافی دارد و هرگز خشک و متعصب نیست.
برای توده‌هایی که مقید و مأخوذ به اخلاق بردگی هستند، اخلاق اربابی، گاهی زیبا و تحسین‌برانگیز، گاهی گناه آلود و فاسد، و در اکثر مواقع گنگ و نامفهوم است.
یونگ می‌گوید: افرادی که به اخلاق اربابی رسیده‌اند، تاوان این بلوغ را با تنهایی و طردشدگی پس می‌دهند. آن‌ها به رضایت درونی می‌رسند ولی همیشه برای اطرفیان‌شان، دور از دسترس و غیر قابل درک باقی می‌مانند.


  • موافقین ۱۰ مخالفین ۰
  • پنجشنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۵، ۰۲:۵۹ ب.ظ
  • Mohammad Mahdi ..

نظرات  (۹)

لطف داشتید.
تا حالا با کسی که master morality بوده برخورد کردید ؟ 
( فکر کنم سوال غلطی باشه چون خیلی کلی هست ولی میخواستم بدونم در اطراف ما وجود داره یا نه شاید باید دقیق تر نگاه کنیم )

من فکر میکنم (درباره خودم البته ) شاید هیچوقت به این بلوغ فکری از این نقطه نظری که نیچه میگه نرسم. چون حاضر نیستم بعضی چیز ها رو از دست بدم ولی شاید یک مخلوطی از این دو اخلاق درست تر باشه در بعضی موارد بتونم جنبه هایی از master morality رو داشته باشم و از جنبه دیگه برای زندگی در اجتماع slave morality باشم.
یک طیفی بینشون. 

امسال تابستون  شاید وقتی برای نیچه بگذارم البته میخواستم اول از آروین د یالوم بخونم بعدا نیچه. درک نیچه برای من خیلی سخت.

نمیدونم خوشتون میاد یا نه، من سعی کردم کم کم آرشیوتون رو بخونم.

راستی Coldplay و Mono رو گوش کردید ؟ 


پاسخ:
نه راستش من تا حالا کسی رو دور و برم حتی نزدیک بهش هم ندیدم...حتی ندیدم کسی براش تلاش بکنه...

خوبه که این واقع بینی رو در مورد خودتون دارید..من هم به این معتقدم که آدم باید ببینه چی به کارش میاد...وگرنه باز میشه تقلید...البته همین که آدم بدونه چی بردگیه خودش نصف راهه...خودآگاهی از همه چیز مهم تره..


نه خوبه یه مروری برای خودم هم میشه :)

آره coldplay و mono رو گوش کردم. anoice رو هم گوش دادم....nosound و archieve رو هم تا حدودی..

سلام

راستش نمیدونستم کجا جواب بدم.فکر کردم شاید وبلاگ من رو نخونید. برای همین براتون در همین جا نوشتم.

اتفاقا در مقدمه  کتاب تبارشناسی اخلاقی نوشته شده که هدف این کتاب روشن سازی چند اصل بنیادی آن کتاب بد فهمیده شده یعنی فراسوی نیک و بد هست.

 درباره منشا ارزش ها من همین طور که قبلا گفتم کتاب رو نخوندم و احتمالا در کتاب توضیحات بیشتر و کامل تری داده شده نسبت به چند سایت دراینترنت، شاید اول باید برم فراسوی نیک و بد رو بخونم بعدا این کتاب رو، تا بتونم بهتون جواب درستی بدم.

 در مورد ترجمه، من مترجم نیستم مخصوصا برای همچین مطالب سنگینی که قطعا باید پیش ذهنی از نوع تفکر نیچه میداشتم که منظورش از هر کلمه رو متوجه بشم.  

ترجمه ای که کردم بیشتر تحت اللفظی از متن بود برای همین نمیفهمیدمش.

 متنی که لینک کردید رو خوندم راستش من همچین فکری که همه چی نسبی هست و چیزی به اسم خوب و بد وجود نداره رو چند سال قبل  بعد از خوندن این جمله " هیچ چیز به نفس خود خوب یا بد نیست، بلکه اندیشه است که آن را چنان می نماید " ازهملت داشتم. ولی هیچوقت پیگیرش نشدم و وقتی داشتم متنتون رو میخوندم این جمله همش تو ذهنم تکرار میشد.

 من فکر میکنم نمیتونیم کاری بکنیم که به کسی آسیب نرسونیم هر تصمیمی میگیریم ممکنه برای بعضی ها ناخوشایند وبرای عده ای دیگه خوشایند باشه و در واقع این هم نسبی هست. حتی برای خودمون هم نمیتونیم مطمئن باشیم ممکن شرایطمون تغییر کنه و نتیجه دلخواه رو بدست  بیاریم ولی باز اونی نیست که میخوایم.

 در یک قسمت از House M.D یک دیالوگ جالب گفته میشه درباره شرافت

"شرافت چیه؟

مردن برای کشورت؟

مدام بیست بگیری؟

کشتن دخترت چون گستاخی داشت و بهش تجاوز شده؟

مردم شرافت رو هرجوری که بهشون حس شرافتمندی بده تعریف میکنند.

مثل یک دایره بسته که به هیچ جا نمیرسه ."

 حرفش رو میشه تعمیم داد ما خوبی رو چیزی تعریف میکنیم که به ما حس خوبی بده با بدی، درست،غلط،... درباره همه این ها به نظرم صدق میکنه.

درباره قسمت آخر نظرتون، بعضی وقت ها فکر میکنم کسایی که Master Morality  هستند خیلی آدم های خاصی باید باشند درجه هوشیشون باید بالاتر باشه درکشون خیلی چیزهاشون ولی فکر میکنم خیلی هاشون از بین رفتند و میرند چون همیشه در اقلیت هستند. به نظرم اخلاق بردگی همیشه دراکثریت و در راس قدرت. کافیه همونطور که اون ها مد نظرشون هست رفتار نکنیم تا از جامعه طرد بشیم یا کلا محو بشیم. دین، اعتقادات مذهبی، ترس، قوانین و خیلی چیز های دیگه که به خاطر اکثریت بودند باید رعایت بشند و گرنه تنبیه در پی دارند.

راستی در قسمتی از کافکا در کرانه اوشیما به کافکا حرف جالبی میزنه :

" اوشیما پکر می گوید:" شاید. شاید بیشتر آدم های دنیا سعی نمی کنند آزاد باشند، کافکا. فقط فکر می کنند که آزادند. همه اش توهم است. بیشتر آدم های دنیا اگر آزادشان بگذاری ، بدجوری تو هچل می افتند. بهتر است که یادت باشد. مردم عملا ترجیح می دهند آزاد نباشند."

“خودت هم همین طور؟"

آره. خودم هم ترجیح می دهم آزاد نباشم. ژان ژاک روسو می گوید: تمدن از وقتی شروع شد که مردم نرده ها را ساختند. نظری بسیار هوشمندانه. درست هم هست

 همه تمدن محصول فقدان آزادی است که دورش نرده کشیده اند. هر چند بومیان استرالیا استثنا هستند. آنها تا سده هفدهم میلادی تمدنی بدون نرده و حصار فراهم آورده بودند. آن ها در آزادی کامل بودند.می توانستند هر وقت به هر جا که دلشان بخواهد بروند و هر چه دلشان خواست بکنند. زندگیشان سفر دایمی بود. سفر صحرا استعاره کاملی برای زندگیشان است. بریتانیایی ها که از راه رسیدند و برای گله های خود نرده درست کردند، بومیان از فهم آن درماندند.

 این است که با نادیده گرفتن اصول رایج آن ها را در مقوله خطرناک و ضد اجتماعی  گنجاندند و به بر وبیابان راندند.

 پس من میخواهم احتیاط کنم. آن هایی که نرده های بلند و محکم می سازند، بهتر باقی می مانند. اگر این واقعیت را انکار کنی، خودت را در معرض خطر رانده شدن به بیابان گذاشته ای"

به نظرم اگر نرده ها مثل قوانین باشند که کسانی که داخل نرده هستند مستلزم به رعایت هستند و اگر رعایت هم نکنند که نتیجه مشخص طرد میشیم. مثل هنجار میمونه

 ---

 ببخشید  از کامنت بلند گذشت طوماری شد برای خودش :)))

زیاد به در و دیوار زدم و از موضوع بحث خارج شدم.

پاسخ:
من چون دیدم از زمان کامنتتون یه مقدار گذشته گفتم تو وبلاگتون هم جواب بدم که زحمتتون نشه بیاید اینجا...

این بخش از حرفاتون خیلی قشنگ بود:‌

 من فکر میکنم نمیتونیم کاری بکنیم که به کسی آسیب نرسونیم هر تصمیمی میگیریم ممکنه برای بعضی ها ناخوشایند وبرای عده ای دیگه خوشایند باشه و در واقع این هم نسبی هست. حتی برای خودمون هم نمیتونیم مطمئن باشیم ممکن شرایطمون تغییر کنه و نتیجه دلخواه رو بدست  بیاریم ولی باز اونی نیست که میخوایم.


و بله..Master Morality بودن تاوان داره..طرد شدن از خانواده و اجتماع و ...مورد تنفر  واقع شدن و خیلی چیزها دیگه...ولی خب شجاعت اخلاقی داشتن یکی از ارکان تفکر نقادانه ست..


درسته...خیلی از آدم ها واقعاً دوست ندارند آزاد باشند...در واقع دلشون نمیخواد درک کنند که همین الان هم آزادند..فقط اگر بخوان...

نقل قول به جا و قشنگی بود از موراکامی...ممنون :)

به نظرم خیلی خوب میشه  هردومون از آثار نیچه بیشتر بخونیم و بعد دوباره دقیق تر راجع بهش حرف بزنیم...

سریال خیلی قشنگی همه چیزش عالیه اهنگ دیالوگ ها نحوه برخورد شخصیت ها خود دکتر هاوس و کارکنانش
البته چون من طرفدارشم برام قشنگ 
به چند نفر که پیشنهاد دادم چند قسمت بیشتر ندیدند.
راستش من رفتم درباره اخلاق اربابی بیشتر تحقیق کردم متاسفانه منبع فارسی به جز همین مطلب شما پیدا نکردم برای همین انگلیسی سرچ کردم خیلی جالب بود
یکی از موضوعات کارهای فردریش نیچه هست من کتاب تبار شناسی اخلاقش رو دانلود کردم ولی هنوز وقت نکردم که بخونم 
چون متن انگلیسی بود زیاد نتونستم معنیش رو متوجه بشم ولی وقتی داشت در مورد ارزش ها در اخلاق اربابی صحبت میکرد برام جالب بود اینکه خوب هر چیزی هست که مفید باشه و بد هر چیزی هست که مضر باشه اما نیچه استدلال میکنه که منشا ارزش ها فراموش شده و آنچه که بهش اعتقاد داریم پذیرش عادت هاست که هرچیزی که خوب پس مفید هم هست برای همین مفید بودن یک ارزش حساب میشه و همچنین در تبارشناسی اخلاقی ارزش یک اثر از پیامد های اون حاصل میشه  اما در نهایت ممکنه هیچ پدیده اخلاقی وجود نداشته باشه فقط ما به صورت اخلاقی برای خودمون تفسیرش میکنیم ( راستش چیزی بود که از ترجمه ای که خودم در ذهنم کردم تا حدودی متوجه شدم و صد در صد خطا داره برای همین متن انگلیسیش رو میذارم )
"
 Nietzsche criticizes the view, which he identifies with contemporary British ideology, that good is everything that is helpful, and bad is everything that is harmful. He argues proponents of this view have forgotten the origins of its values, and is based merely on a non-critical acceptance of habit: what is useful has always been defined as good, therefore usefulness is goodness as a value. He continues explaining, that in the prehistoric state, "the value or non-value of an action was derived from its consequences[1] but ultimately, "There are no moral phenomena at all, only moral interpretations of phenomena."
(منبع ویکی پدیا )
در مقدمه کتابش درباره بندگان نوشته که چطور پشت نقاب اخلاقیات زشت ترین و ناپسند ترین کارها رو به بهترین شکل نشون میدانند و با بر عکس کردن ارزش ها و زیر سوال بردن سروران اون ها رو از مسند قدرت کنار میزدند و با ظهور مسیحیت و بازنگری دوباره ارزش ها حتی بندگان به سروران برتری پیدا میکنند.  
---
ببخشید خیلی کامنت طولانی شد احتمالا شما همه این ها رو میدونستید
برای من به خاطر اینکه اطلاعات کافی ندارم درکشون خیلی سخت گفتم شاید بتونید تا حدودی تصحیح کنید. 
پاسخ:
سلام

جالبه من بدون این که این کتاب نیچه یا چیزی شبیه به این حرف ها رو خونده باشم خودم به این نتایج رسیده بودم.
خاطرم هست یه روزی یادداشتی نوشته بودم با عنوان ؛فراسوی نیک و بد؛‌ که اتفاقا اسم یکی از کتاب های نیچه هم هست و اونجا گفتم بودم چیزی به نام خوب و بد وجود نداره و تنها چیزی که اهمیت داره مفید یا مضر بودن اعمال ماست. (یه مسیله این بود که مفید برای کی؟ اون موقع فکر میکردم /برای جامعه/ اون هم در بلند مدت اما الان فکر میکنم تنها چیزی که اهمیت داره منفعت خودمونه (البته با دوراندیشی و در دراز مدت) حتی به قیمت آسیب رسوندن به دیگران و خب تنها کسی هم که اهمیت داره خودمونیم و هر کسی که حرفی جز این میزنه یا نا آگاهه یا مقاصد دیگه ای داره)
همینطور اون موقع فکر میکردم تنها خط قرمز ما در اینجا باید ؛آزار نرسوندن به دیگران؛ باشه...اما بعد ها همون خط قرمز هم پاک شد! چرا؟‌ دقیقا به خاطر همین خط آخر "There are no moral phenomena at all, only moral interpretations of phenomena."
اتفاقا به نظرم این خط آخر مهم ترین بخش متنه که شما شاید کمی محتاطانه ترجمه اش کردید..نمیگه در نهایت ممکنه...میگه همینجور هست! و اون at all انتها به نظرم یه تاکید غلیظه...

با کمی دقت و آزاد اندیشی به سادگی میشه متوجه شد که واقعا هیچ ارزش اخلاقی وجود نداره! و ما فقط تفسیر ذهنی خودمون رو از وقایع داریم...در واقع همه ی این آداب ساخته ذهن ما برای امکان همزیستیه...چیزی شبیه دستورات ادیان در دوران قدیم و قوانین مدنی در جامعه امروز...و البته چیزی که وجود داشته و احتمالا همیشه نفوذ پنهان خودش رو خواهد داشت، آداب اجتماعی...چیزی که اگه زیر پا گذاشته بشه به قول متن، "گاهی زیبا و تحسین‌برانگیز، گاهی گناه آلود و فاسد، و در اکثر مواقع گنگ و نامفهوم جلوه میکند"

اما در گفتار نیچه متوجه ؛منشا ارزشها؛‌ نمیشم...چه منشایی؟ مرجعی به غیر از عقلمون مگه وجود داره؟ چرا چیزی که مفید نیست یا نمیتونیم مفید بودنش رو درک کنیم اصلا باید یک ارزش باشه؟
نمیدونم سریال House m.d رو دیدید یا نه ولی با خوندن این مطلب شخصیت دکتر هاوس برام تداعی شد 
درباره قوانین یک جا به یکی از کارکنانش میگه :
"Rules are just helpful guidelines for stupid people who can't make up their own minds."
هاوس یک جوری مثل شرلوک رفتار میکنه همون قدر گنگ ولی همه رو به راه بهتری هدایت میکنه حس میکنم نمیتونم منظورم رو برسونم
شاید انسان های عادی بهشون چیزی بگن مثل sociopath 

پاسخ:
نه ندیدم...ولی دوست دارم ببینمش.
چرا متوجه منظورتون شدم..
شاید در نظر دیگران منفور باشند اما فردیتشون رو حفظ کردند..رنگ و بوی خاص خودشون رو دارن.
خیلی خوب بود .. و با اجازه به اشتراک میذارمش :)
پاسخ:
:)
  • جیرجیرک .

  • حوصله خوندن فسلفه بافی ندارم .
     شاید از بس سفسطه و مغلطه و قمپز توشون دیدم ...

    البته بلانسبت این فلسفه بافی شما .
    پاسخ:
    پس نخونید
  • مهدیار دلکش
  • مرسی مرسی
    ارباب :)
    پاسخ:
    اختیار دارید ارباب جان :)
    چه جالب ... ذهنم مشغولِ این فکر شد که تا چه حد تو مسیرِ رسیدن به این نوع از بلوغِ روانی هستم ... اصلا به سمتش میرم یا نه ...
    پاسخ:
    باید تو فکرش بود
    چه جالب بود،نشنیده بودم این اصطلاح رو
    پاسخ:
    ولی یه اسم دیگه واسش پیدا میکردیم بهتر بود :)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی