دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گلستان» ثبت شده است


خشم بیش از حد گرفتن وحشت آرد و لطف بی وقت هیبت ببرد نه چندان درشتی کن که از تو سیر گردند و نه چندان نرمی که بر تو دلیر شوند...


+گلستان سعدی | باب هشتم در آداب صحبت



دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بی فایده کردند یکی آن که اندوخت و نخورد و دیگر آن که آموخت و نکرد..


علم چندان که بیشتر خوانی ، چون عمل در تو نیست نادانی..


+گلستان سعدی | باب هشتم در آداب صحبت

++آموختم و نکردم..رنج بیهوده بردم..



هرگز کسی به جهل خویش اقرار نکرده است مگر آن کس که چون دیگری در سخن باشد همچنان ناتمام گفته سخن آغاز کند !


+گلستان | سعدی | باب چهارم : در فواید خاموشی


++خیلی مهم به نظرم این نکته..حتی در چت کردن هم موقع بحث بهتره صبر کنیم تا مخاطبمون نقطه ی پایان در انتهای جمله اش بگذاره و بعد ما حرفمون بزنیم..اما ما ، عموما  از ترس دور شدن از بحث و نکته ی مورد نظرمون یا فراموش کردن چیزی که میخوایم بگیم در میان حرفش میپریم و باعث میشیم نتونه نظرش کامل بیان کنه و چون خودمون هم با همین واکنش از طرف اون مواجه میشیم در نتیجه هیچ کدوممون قادر به بیان تمام حرف هامون نخواهیم بود..

اما اگه فقط همین نکته ی ساده یعنی گذاشتن نقطه در پایان جمله و اظهار نظرمون رعایت کنیم ، هرکدوممون خیلی ساده میتونیم تمام حرف هامون نکته به نکته بیان کنیم ، بدون اینکه هیچکدوممون در حرف دیگری پریده باشه.



یکی را از علما پرسیدند که یکی با ماه روییست در خلوت نشسته و درها بسته و رقیبان خفته و نفس طالب و شهوت غالب.. هیچ باشد که به قوت پرهیزگاری ازو به سلامت بماند؟

گفت اگر از مه رویان به سلامت بماند از بدگویان نماند !


+گلستان سعدی  | باب پنجم ، در عشق و جوانی


یکی از پسران هارون‌الرشید پیش پدر آمد خشم‌آلود که فلان سرهنگ‌زاده، مرا دشنام مادر داد. هارون ارکان دولت را گفت جزای چنین کس چه باشد؟

یکی اشاره به کشتن کرد و دیگری به زبان بریدن و دیگری به مصادره و نفی!

هارون گفت ای پسر، کَرَم آنست که عفو کنی و گر نتوانی تو نیزش دشنام مادر ده! نه چندانکه انتقام از حد درگذرد، آنگاه ظلم از طرف ما باشد و دعوی از قِبَل خصم :


نه مردست آن به نزدیک خردمند ، که با پیلِ دمان پیکار جوید
بلی مرد آنکس است از روی تحقیق ، که چون خشم آیدش ، باطل نگوید


یکی را زشت‌خویی داد دشنام ، تحمل کرد و گفت ای نیک‌فرجام
بَتَر زانم که خواهی گفتن آنی ، که دانم عیب من چون من ندانی!


+گلستان سعدی | باب اول : در سیرت پادشاهان..

+مودب بودن وقتی همه چیز خوبه و همه از روی ادب صحبت میکنند کار دشواری نیست..بلی، مرد آن کس است که چون خشم آیدش، باطل نگوید..



دوست مشمار آن که در نعمت زند، لاف یاری و برادر خواندگی

دوست آن دانم که گیرد دست دوست، در پریشان حالی و درماندگی...


+ سعدی | گلستان | باب اول : در سیرت پادشاهان..

+فکر میکنید چندتا دوست واقعی دارید ؟



ای پدر ،

کوتاه ِ خردمند..

به که نادان ِ بلند !


نه هرچه به قامت مهتر

به قیمت بهتر..


http://s3.picofile.com/file/8222949084/52d2dd0fdc30b8b33c30f733ffae4312.jpg


+ سعدی | گلستان | باب اول : در سیرت پادشاهان..

+Game of Thrones


یکی از ملوک بی انصاف پارسایی را پرسید از عبادت‌ها کدام فاضل تر است ؟

گفت تو را خواب نیم روز تا در آن یک نفس خلق را نیازاری !


+ سعدی | گلستان | باب اول : در سیرت پادشاهان..



گلستان نوشتهٔ شاعر و نویسندهٔ پرآوازه ایرانی سعدی شیرازی است. به باور بسیاری گلستان تاثیرگذارترین کتاب نثر در ادبیات فارسی می‌باشد.  که در یک دیباچه و هشت باب به نثر مُسَّجَع (آهنگین) نوشته شده‌است.

غالب نوشته‌های آن کوتاه و به شیوهٔ داستان‌ها و نصایح اخلاقی است.

سعدی گلستان را در سال ۶۵۶هـ ق در هشت باب تدوین کرد:

«در آن مدت که ما را وقت خوش بود

ز هجرت ششصد و پنجاه وشش بود»


سعدی در این اثر با انتخاب کلمات مناسب و گزینش های درست، خواننده را به وجد می آورد.واژه ها در گلستان از نوعی موسیقی جاندار و همچنین نوعی هم آوندی و هماهنگی برخوردارند.

با توجه به حرکات ریتمیک واژه ها درمی یابیم که سعدی با هنرمندی و با دانش فراوان و اینده نگری واژه ها را برگزیده است. گلستان به سبب نثر مسجع و آهنگین خود زیباترین کتاب نثر فارسی است..