- ۳ نظر
- ۳۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۹:۴۶
سکوت دونفری آدما رو خیلی به هم نزدیک میکنه..
+خداحافظ گاری کوپر | رومن گاری | ترجمه سروش حبیبی
او هنوز میتوانست به همه چیز بخندد و بگوید " بجهنم ! " و این از شرایط لازم سلامت روانی ست..
+خداحافظ گاری کوپر | رومن گاری | ترجمه سروش حبیبی
دختری به لنی گفته بود که مردم گریز است . حقیقت آن است که هرچه مردم در خصوص شما یا هرکس دیگری بگویند چندان اهمیتی ندارند .
چون حرف هایشان همه ، از الف تا یا ، بسیار مرموز و غیرقابل فهم است .
+خداحافظ گاری کوپر | رومن گاری | ترجمه سروش حبیبی
یکی از مهمترین پارامترها در انتخاب دوست، مدرسه، محیط کار، همکار، پارتنر و ...لزوماً کامل بودن بودن اون سیستم یا اون آدم نیست، قابلِ نگوشیت بودنشونه ، به زعم من.
سیستم/آدمی که پذیرای بحث و نقد و ایرادهای احتمالیِ وارده باشه و یه جاهایی بلد باشه پا بذاره روی ایگوی شخصیش و بیاد تو تیم تو، اونقدر سیمپتی ایجاد میکنه که فارغ از نتیجه، تو به داشتنش افتخار میکنی
داشت صاحب نشانی و هویت میشد و این یعنی مرگ اسب سفید وحشی .
با این وضع هرکس میتوانست آدم را پیدا کند . یواش یواش آدم موجودیت قانونی پیدا میکرد. اینطور جامعه دوباره آدم را ضبط میکرد..
+خداحافظ گاری کوپر | رومن گاری | ترجمه سروش حبیبی
"آزادی از قید تعلق" چیزی فوق العاده ای بود. وقتی از قید تعلق آزادی یعنی تنهایی . نه طرفدار کسی هستی نه ضد کسی . همین .
+خداحافظ گاری کوپر | رومن گاری | ترجمه سروش حبیبی
یک چیزهایی نفس آدم را تازه میکند. یعنی چنان نور میشود در دل تاریکترین لحظه هایت که بعدها صد بار میتوانی برگردی به همان موقعیت و نفس تازه کنی. مثالش یکی همین استقبالی که دیروز در خوزستان از روحانی کردند و شعار دادند: ما که هوا نداریم، هنوز هواتو داریم.
یعنی چنان حجمی از بلوغ، امید و صبوری پشت همین چند کلمه است که فارغ از هر نتیجهای در انتخابات پیشرو، جان آدمی مثل من را فربه میکند. یا اینکه میخوانی عباس امیرانتظام با سابقۀ سی سال زندانی شدن به خاطر هیچ در همین حکومت، بیانیه داده و اعلام کرده به خاطر ایران به روحانی رای میدهد. در حالی که آدمی مانند او شاید موجهترین دلایل را برای تنفر از کل این ساختار دارد اما آن عشقی که به ایران در جانش موج میزند باعث میشود از آن تنفر عبور کند و آبرویش را میان بگذارد و از رای دادن سخن براند.
در روزگاری که خاورمیانه در نفرت و تضاد، غرقه است؛ در زمانهای که این چنین انسان، گرگِ انسان شده، چنین سطحی از شعور و گذشت، دیر یا زود ما را به آنجا میرساند که میخواهیم. برای همین است راستش من از باختن این انتخابات نمیترسم اما عمیقا امیدوارم با برنده شدن در این انتخاب میان پیشرفتن یا فرورفتن، ما مسیر را کوتاه کنیم، زمان را صرفهجویی و شادی را گسترده...
دلم روشن است که آدمهای مردد هم ملحق میشوند به ما که تصمیم به رای دادن داریم، دلم روشن است که سی اردیبهشت از جنس دو خرداد خواهد بود ، به امید حق و به همت ما.
اگر من ناراحتی قلبی داشته باشم و بعلاوه همه داروهایی را که آزموده ایم ناراحتی ما را مرتفع نکرده است؛ حالا یک دارویی پیدا شده که ناراحتی قلبی مرا خوب میکند. اگر شما استدلال کردید که این دارو را نخور، زیرا با اینکه ناراحتی قلبی تو را رفع میکند ولی برای معده ات ضرر دارد. در این استدلال شما مغالطه ای است، زیرا اگر دوایی هست که هم قلب مرا شفا میدهد و هم برای معده ام عارضه ای ندارد، در این صورت تو حق داری به من بگویی این دارویی که در اختیارت هست را مصرف نکن.
اما وقتی چنین دارویی نیست، این دارو را باید مصرف کنم. اگردنبال آن دوا بروم، دنبالِ کمال ناممکن رفته ام و هرکه دنبال کمال ناممکن رفت، از کمال های کوچکترِ ممکن، خودش را محروم کرده است.
+مصطفی ملکیان
رکورد تحمل اینجا ، تا جایی که من میدونم در دستان آریاناست : ) قدیمی ترین خواننده ی فعالی که میشناسمش..از وقتی که در بلاگفا مینوشتم بود..اون زمان خودش هم وبلاگ داشت و مینوشت اما به دلایلی تصمیم گرفت ادامه نده ، که امیدوارم وقتی صلاح دید برگرده به دنیای وبلاگ نویسی..
حضورش همیشه برای من امیدبخش بوده و کامنت هاش هم مفید و به موقع..یه ارتباط نسبتاً طولانی که برای من خیلی ارزشمند و دوست داشتنیه..
میدونم برای رسیدن به هدف هات تلاش میکنی..پس فقط برات ادامه همین تلاش ها آرزو میکنم..
امیدوارم در درس و کنکور و کار و مهم تر از همه سفرهایی که در پیش خواهی داشت همونطور که میلته و براشون برنامه داری پیش بری..
تولدت مبارک دوست خوبم : )
تلخ کنى دهان من ، قند به این و آن دهى ؟
نم ندهى به کشت من ، آب به این و آن دهى ؟
{ مولانا }
+این آهنگ از فریدون فرخزاد عزیز رو مدت ها پیش آپلود کرده بودم اما اینجا قرار ندادم..چرا ؟ مسخره ست اما نمیخوام چیزی که دوسش دارم مورد دوست داشتن واقع نشه !
حالا که پابند تو هستم میگریزی..پابند ِ لبخند تو هستم میگریزی ؟
اگه نویسنده بودم و میخواستم یه داستان بنویسم قطعاً کتابی شبیه خداحافظی گاری کوپر مینوشتم..درخشان ترین رمانیه که تا به حال خوندم . از اون توصیفات طولانی و به درد نخور ، از اون حرف های تکراری و بی معنی ، از اون بدیهیات حوصله سر بر باقی کتاب ها اثری نیست..هرچی هست حرف تازه ست . بارها و بارها موقع خوندنش ، دست از خوندن کشیدم ، کتابو روی قفسه سینم گذاشتم ، به نقطه ی نامعلومی خیره شدم و با لذتی قطع نشدنی مشغول فکر کردن به حرف های تازه ای شدم ، که خونده بودم .
فکر میکنم امکانش هست که آدما رو تو موقعیت های خیلی خیلی ساده هم شناخت..تو اون لحظاتی که یه بخشی از شخصیت سرکوب شدشون مثل یه آتشفشان ، بووووم میزنه بیرون..
خیلی خوش شانسی اگه قبل از جدی شدن روابطت با یکی از لحظات بووووم رو به رو بشی..اونجاست که تازه میفهمی چه خبره و قراره با چی مواجه بشی..
مشکل اینجاست که یادمون میره . در مورد خودم حرف بزنم یادم میره اون لحظه چه احساسی داشتم از شنیدن اون حرف یا دیدن اون واکنش..نمیدونم چرا اینقدر راحت نه تنها آدما رو میبخشم که کارها و حرفا و عکس العمل هاشونو فراموش میکنم ( در مورد خودم هم ، با وجود پیشمونی از رفتارهای زشتم ، میبینم که اشتباهاتمو تکرار میکنم و این مشخص میکنه تغییر نکردم و فقط مشکلاتمو پنهان میکنم)
امشب یه فایل word باز کردم و اسم تمام آدمهایی که به شکل جدی تو زندگیم حضور دارن نوشتم..میخوام نقاط عطف رابطه مون و تمام حرف ها و رفتارهای مهمو توش ثبت کنم..
خوبی ها و مهربونی ها و از خودگذشتگی ها و از طرف دیگه بدی ها و زشتی ها ، نامهربونی ها و خودخواهی ها رو..هم کارها و رفتارهای اونها هم عکس العمل خودم و بالعکس..
این باعث میشه از هر رابطه یه سابقه وجود داشته باشه و دیگه بر اساس اتفاقات و احساسات زودگذر تصمیم گیری نکنی..نگاه بلندمدت به هر رابطه ای میتونه خیلی کمک کننده باشه..چه در پاک کردن و چه در ساختن..
مناسب تر اینه که آدمهایی که دوستشون نداریم رو از زندگیمون پاک کنیم اما آدم های زیادی هستن که در یک برهه از زندگی به خاطر داشتن روابط خانوادگی یا کاری نمیتونیم حذفشون کنیم..
میخوام کینه و نفرت و خشم و حرصم از رفتارهای بد تکرارشونده این آدما حفظ کنم..این باعث میشه در آینده این روابط تصمیمات بهتری بگیرم و فرصت چندباره ی بیهوده به کسی ندم..
درست اینه که تغییرات مثبتشون رو هم ثبت کنی ولی بهتره با تکرار نشدن رفتارهای بد با خوش خیالی فکر نکنی تغییر کردن و گرنه با بووووم بعدی حسابی تو گند و کثافتشون غرق میشی..
آن ها از آموختن زبان گریزان بودند و سعی میکردند تا از دام هایی که با کلمات همراه است جان سالم به در ببرند . چون کلمات همیشه مال دیگران است . یک جور میراثی که مثل آوار روی آدم خراب میشود . چون آدم همیشه به زبانی حرف میزند که ساخته دیگران است . در ایجاد آن هیچ دخالتی نداشته و هیچ چیزش مال خودش نیست..
+خداحافظ گاری کوپر | رومن گاری | ترجمه سروش حبیبی
تنها چیزی که مهم است این است که در ازدیاد نفوس شرکت نکنی. آدم حکم پول را دارد. هر قدر مقدارش بیشتر، ارزشش کمتر. امروز چیزی که هیچ ارزش ندارد جوان بیست ساله است..
+خداحافظ گاری کوپر | رومن گاری | ترجمه سروش حبیبی
ویژگی های اصلی هر ملیت را میتوان با مست کردن یک مرد از آن کشور پیدا کرد..
+از سکس تا فرا آگاهی | اوشو | محسن خاتمی
تو اجازه میدی یه نفر با یه همچین بلیطی پرواز کنه ؟
Chungking Express 1994 | Wong Kar-wai
نامه ( ای که برای خداحافظی و ترک کردنم نوشته بود ) نخوندم
برای درک بعضی چیزها نیاز به زمان هست ، نه کلمات..
Chungking Express 1994 | Wong Kar-wai
شناختن یه نفر هیچ فایده ای نداره
آدما عوض میشن...
Chungking Express 1994 | Wong Kar-wai