دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

اشکالی ندارد، پیش می‌آید

يكشنبه, ۱۰ آذر ۱۴۰۴، ۰۷:۴۵ ب.ظ

آدم می‌تواند نسبت به اتفاقاتی که در زندگی روزمره برایش رخ می‌دهد دو رویکرد داشته باشد: یا سخت‌گیر و بی‌گذشت باشد و جهان را به کام خودش و دیگران تلخ کند، یا سهل‌گیر و مساحمه‌کار (اما مسئولیت‌پذیر) باشد تا از رنج خودش و دیگران بکاهد.

من ابتدا تا انتهای این مسیر را طی کرده‌ام. یعنی از آدمی که حماقت و خبط دیگران تنها چیزی در دنیا بود که می‌توانست تا مدت‌ها عصبانی‌اش کند تبدیل به انسانی شدم که در برابر ۹۰٪ اشتباهات دیگران (که بر روی زندگی‌اش تاثیر هم می‌گذارند) تنها به گفتن: "اشکالی ندارد، پیش می‌آید"، کفایت می‌کند. و بعدتر دست به کار می‌شود تا اگر نیاز بود، هرآنچه برای حل مشکل (و جلوگیری از تکرار ان) لازم است را ارائه کند.

نمی‌گویم هیچ‌گاه در دلم سوال و سرزنشی در خصوص این اتفاقات وجود ندارد، اما آن پرسش و ناراحتی آنی را هم حتی تا حد امکان بر چهره و زبان نمی‌آورم. در اثر تجربه فهمیده‌ام می‌توان حرف ناگفته در لحظه را، بعدها اگر نیازی بود، به شیوه تاثیرگذار و مناسبی گفت، اما تاثیرات ناخوشایند درشت‌گویی و خشونت آنی را نمی‌توان به راحتی از میان برد.

هرچه هم بیشتر در این مسیر پیش می‌روم‌ متوجه می‌شوم مکدر نشدن تصمیم درستی برای خودم و دیگران است. با مکدر نشدن، هم آسودگی‌ام را حفظ می‌کنم و هم به دور از احساسات شناخت بهتری از آدم‌های اطرافم بدست می‌آورم. هم فضا را متشنج نمی‌کنم و هم به برطرف شدن سریع‌تر و دقیق‌تر اشتباه کمک می‌کنم. تازه می‌توانم این انتظار را داشته باشم که در موقعیت‌های مشابه با خودم هم اینگونه رفتار شود و در نتیجه همه چیز شیرین‌تر و آسان‌تر پیش خواهد رفت.

البته که تمامی این حرف‌ها بیش و پیش از همه برای آسودگی خودم است. چرا که در این سال‌ها آموخته‌ام به آرامش رسیدن پس از عصبانیت و ترمیم روابط باارزش پس از خدشه‌دار کردن آن‌ها، بسیار سخت‌تر از درست کردن اشتباهات ناخواسته و گذرا است.

 

 

 

 

  • موافقین ۷ مخالفین ۰
  • يكشنبه, ۱۰ آذر ۱۴۰۴، ۰۷:۴۵ ب.ظ
  • Mohammad Mahdi ..

نظرات  (۱)

تا حد خوبی متوجه‌ام که چی می‌گی و موافقم.

 

سوالی که توی ذهنمه اینه که «چی باعث می‌شه آدم‌ها از رویکرد اول گذر کنن، و از رویکرد دوم استفاده کنن؟» خوشحال می‌شم اگه تو هم نظری در موردش داری، بهم بگی. نظر من اینه:

 

فکر می‌کنم آدم‌ها نمی‌تونن به راحتی رویکردشون رو تغییر بدن و طبیعت‌شون اون‌ها رو به سمت رویکرد اول سوق می‌ده. احتمالا مدت‌ها رویکرد اول رو خواهند داشت، و بعد اگه درایت و دقت نظر کافی رو داشته باشن شاید بالاخره متوجه بشن که رویکرد اول کارآمد نیست و سخت‌تره، و بالاخره به خردی برسن که بتونن خشم و رفتارشون رو کنترل بکنند و رویکردشون رو به سمت رویکرد دوم تغییر بدن.

پاسخ:
می‌دونی به نظر من رویکردها به صورت جزیره‌ای در ما شکل نمی‌گیرن. جواب در یک مرکز فرمان بزرگتری به نام خرد نهفته‌ست.
اما خود خرد چطور شکل می‌گیره؟ رابطه‌اش با شخصیت ما چیه؟
من شخصیت خودم رو دوست دارم. اما از خانواده خاص یا تربیت منحصر به فردی نیومدم. در اثر شانس با دنیای کتاب‌ها و بعدتر سینما آشنا شدم و سال‌های سال خوندم و دیدم و فکر کردم. و فکر می‌کنم ترکیب این‌ها با تجربه‌های زندگی واقعی منجر به چنین رویکردهایی شده. 
  خرد، اگرچه فقط با همین دو عامل یا چیزهایی شبیه به اون‌ها، شکل نمی‌گیره. تشخیص تمامی عواملی که زمینه‌ساز دسترسی به اون می‌شن کاملا مشخص نیست. اما مسیر تقریبا واضحه. 

اما مساله اصلی‌ای که دوست دارم بهت بگم اینه که فهمیدن اینکه کدوم کار درست هست و کدوم کار غلط، باعث نمیشه ما کار درست رو انجام بدیم. مشکل انسان امروزی هم "ندانستن" نیست، بلکه "نزیستن" دانسته‌هاست. 

و زیستن دانسته‌ها، از خودآگاهی و خردی تدریجی میاد، و تحت کنترل آنی اراده ما نیست.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی