دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

فردایی در کار نیست

يكشنبه, ۵ خرداد ۱۴۰۴، ۰۸:۴۷ ب.ظ

 

 

آیا پیری، بسیار هراس‌انگیز نیست؟ و اگر باشد (که هست) چرا این اندازه کم از آن صحبت می‌شود؟

پیری برای من شبیه این است که انگار دیگر فرصتی نداری. فرصتی نداری برای بدست آوردن، برای کسی بودن یا شدن، برای زیر نورافکن قرار گرفتن، و برای چشم‌انداز و آینده‌ای داشتن.

پیری پر است از بیماری‌ها و محدودیت‌های مختلف ناشی از آن. پر است از ناتوانی و نتوانستن و تحلیل رفتن عضلات و روز به روز وابسته‌تر شدن به ترحم دیگران. پیری می‌تواند فاصله گرفتن از تکنولوژی‌های روز و بسیاری از خدمات جدید به خاطر ناتوانی در به روز شدن باشد. فاصله گرفتن از جامعه و آدم‌ها. احساس غیرقابل تحمل بودن. و روز به روز منزوی‌تر شدن.

آدم در جوانی، هنوز فکر می‌کند روزهای بهتری در راه هستند. هنوز فکر می‌کند رویاها محقق می‌شوند و چیزهای جذاب‌تری در آینده انتظارش را می‌کشند. فکر می‌کند کار متفاوتی می‌کند و تفاوتی را رقم می‌زند و بیشتر و بیشتر دوست داشته خواهد شد (هر کاری که ما در زندگی انجام می‌دهیم برای همین نیست؟ که کمی بیشتر دوست داشته شویم؟) فکر می‌کند هنوز امید و آینده‌ای هست. اما در پیری دیگر از این خبرها نیست. آنجا، دیگر با آن واقعیت تلخ مواجه خواهی شد که آینده و بیشتر و بیشتر بدست آوردن تنها یک سراب و توهم بوده است. آنجا دروغ آینده دیگر چاره‌ساز و مرهم نخواهد بود. و می‌فهمی هرچه بوده، همین بوده و بس.

در پیری، دیگر فردایی در کار نیست.

 

 

 

 

  • موافقین ۲ مخالفین ۳
  • يكشنبه, ۵ خرداد ۱۴۰۴، ۰۸:۴۷ ب.ظ
  • Mohammad Mahdi ..

نظرات  (۱)

نوشته‌تون مثل آیینه‌ای بود که آدم جرات نمی‌کنه زیاد توش خیره بشه، چون حقیقت‌هایی داره که تلخن، ولی واقعی. راستش من هم گاهی با همین فکرها کلنجار می‌رم، مخصوصاً وقتی احساس می‌کنم زمان داره از دست می‌ره و هنوز اون «تغییری» که می‌خواستم باشم، نشدم.

یه مدتیه برای اینکه حس کنم هنوز می‌تونم «بسازم» و «زنده باشم»، یه کار کوچیکی راه انداختم؛ فروش پازل. اسمش رو گذاشتم جیگ جوی. شاید همون‌طور که گفتید، بیشتر برای اینه که حس کنم هنوز امیدی هست، هنوز چیزی مونده که بشه کنجکاو کشفش بود.
شاید ما نمی‌تونیم با پیری بجنگیم، ولی شاید بتونیم با "سکون" بجنگیم. شاید همین تلاش کوچیک همون چیزیه که باعث می‌شه توی تاریکی، کورسویی از معنا باقی بمونه.

ممنون که انقدر بی‌پرده نوشتی. این نوشتن خودش شجاعته.

پاسخ:
دقیقا. آدم‌ها معمولا دوست ندارند به افکار ناخوشایند فکر کنند یا چنین مطلب‌هایی بخونند. اما در کنار امید و منفعل نبودن، واقع‌گرایی هم مهمه.

خیلی خوشحالم بابت شروع کسب و کارت. امیدوارم چیزهایی که می‌خوای رو ازش بدست بیاری. حتما هنوز می‌تونی بسازی.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی