دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

 

همیشه فکر می‌کردم اگه برنامه خوبی داشته باشم به همه کارهام می‌رسم و در واقع هر بار مشکل نرسیدن به هدف‌هام رو در این موضوع می‌دیدم که احتمالا فقط برنامه‌ام به اندازه کافی دقیق و درست نبوده. و یک برنامه تازه و احتمالا بهتر می‌نوشتم. اگرچه این مسئله من رو تبدیل به یک برنامه‌ریز فوق‌العاده کرده (خا!) اما نتایج تفاوت معناداری نکردن. و خب آگاهی از این موضوع واضح من رو به این سمت سوق داد که مشکلم رو در مسائل دیگری جستجو کنم.

 

امروز که داشتم درسنامه متمم در خصوص مدیریت زمان رو می‌خوندم به نکته آشکار اما مهمی برخوردم. اینکه اغلب آدم‌هایی که فکر می‌کنند مشکل مدیریت زمان دارند در واقع ضعف‌های دیگری دارند که خودش رو در قالب کمبود زمان (و عدم انجام وظایف مهم) نشون می‌ده.

 

اگر در طول این سال‌ها یک چیز در خصوص مقالات و کتاب‌هایی از این دست فهمیده باشم این هست که خوندنشون هیچ کمکی نمی‌کنه! یعنی آگاهی از مشکل (اغلب) سازنده‌‌ی جریانی بهبودبخش نیست! احمد مسعودی در کتاب مکانیزم‌های دفاع روانی به نکته جالبی اشاره می‌کنه. اینکه آگاهی بیمارها توسط روانکاو از این مکانیزم‌های روانی ممکنه حتی باعث وخیم‌تر شدن حال اون‌ها از طریق رهاکردن یا استفاده شدیدتر از این مکانیزم‌ها بشه. در واقع تراپی لزوما فرآیند آگاهی‌بخشی (اون هم به شکل موردی) نیست.

 

در قسمت‌های پایین‌تر مقاله متمم یکسری مثال از مشکلات بنیادی افراد لیست شده بود که شکل شخصی‌سازی شده اون برای من این خواهد بود:

 

1. اهمال‌کاری

2. داشتن رویاهای بزرگ و هدف گذاری غیرواقعی

3. ضعف در مهارت تصمیم گیری و اولویت بندی

4. ضعف در مذاکره و تفویض اختیار

5. کمال طلبی

 

تقریبا همه این مشکلات با تراپی و مشاوره یا فرآیند درستی از خوددرمانی و خودیاری (یعنی: آگاه شدن از مشکل، یادگیری مهارت حل مسئله، استفاده از تکنیک‌های موثر و در نهایت انجام تمرین) در طول زمان قابل حل خواهند بود. اما مشکلی که در این لیست وجود نداره و من هم دوست ندارم اون رو با اهمال‌کاری یکی بدونم نداشتن همت بلند هست. مشکلی که متاسفانه پیش‌نیازی برای حل سایر مشکلات (از جمله خودش) هست و برای همین من دوست دارم اون رو یک متامشکل بدونم (اگرچه اصطلاح دقیق یا حتی درستی هم نیست)

 

من تعریف خاصی از همت بلند ندارم. به نظرم بیشتر می‌تونیم اون رو در مثال‌ها تماشا کنیم. همه‌مون دیدیم و همه‌جا هم قابل مشاهده هست. افرادی که کارهایی کرده‌اند که خیل عظیمی از آدم‌ها در شرایط تقریبا مشابه انجامش ندادن. برای همین حداقل در ذهنمون تحسین برانگیزه. لزوما کار بزرگ و عجیبی هم نیست. اما مهمه، دستاورده، با ارزشه.

 

من نمی‌دونم چرا بعضی از آدم‌ها همت بلندی دارند و باقی ندارند. و مهم‌تر از اون نمی‌دونم چطور می‌شه بهش رسید. شاید بیشتر از اینکه یک انتخاب باشه، مثل باقی خصوصیت‌های ما، ریشه در گذشته و تاریخ شخصی هرکدوم از ما داره.

 

در نهایت من نمی‌خوام بگم پاسخی برای حل ِ مشکل ِ نداشتن همت بلند نیست. منظور من اینه که شما برای اینکه بخواید مشکل نداشتن همت بلند رو حل کنید باید همت بلندی داشته باشید! و این یک تناقض و ناسازگاری آشکاره.

 

نداشتن همت بلند لزوما باعث نمی‌شه شما در زندگی هیچ چیز نداشته باشید. احتمالا خواهید تونست زندگی متوسطی برای خودتون فراهم کنید. اما به چیز خاصی هم نخواهید رسید و خواهید مرد.

 

 

  • موافقین ۷ مخالفین ۰
  • جمعه, ۷ آبان ۱۴۰۰، ۱۱:۰۳ ب.ظ
  • Mohammad Mahdi ..

نظرات  (۷)

«به چیز خاصی هم نخواهی رسید و خواهی مرد». این جمله جدا من رو متأثر کرد😁

پاسخ:
شما تاثرتون رو با خندیدن نشون می‌دید؟ :))

امسال من برخلاف سال‌های قبل خیلی به انجام کارها پایبندتر و مفیدتر بودم. یعنی واقعاً تعجب می‌کردم چقدر زمان داشتم قبلا و حس می‌کردم وقت ندارم. تو جلسه تراپی هم باز می‌نالیدم البته از همین نرسیدن و نشدن و... . و خب اون می‌گفت هی بیشتر و بیشتر و بیشتر از خودت انتظار داری. درواقع همون کمال‌گرایی.

 کمال‌گرایی قبلاً اجازه نمی‌داد هیچ‌کاری کنم و الان باعث شده هر کاری می‌کنم حس کنم کمه. یعنی حس می‌کنم شاید واقعا داریم تلاشمونو می‌کنیم، صرفاً اونقدر دیدمون بزرگه که هر چه تلاش می‌کنیم رو نمی‌بینیم :-؟ به قول خودت اینکه اینقدر هی چیزهای بیشتری رو می‌خوایم از همون همت مون میاد. شاید طابق شرایط محیطی و تکنیک زمان و استراحت‌های به جاتر هم جواب رفع کردن این نارسایی‌ها باشه. 

یکم حرفام پراکنده شد. اما مثلاً من متوجه شدم اگه آخر هفته غذاهای هفته رو نیمه آماده کنم، در طول هفته دیگه هر روز دو سه بار ذهنم درگیر غذا خوردنم نمی‌شه. به جای اون میشه وقت رو گذاشت روی زبان خوندن مثلا یا حرف زدن باکیفیت تر با دوستام. حالا تو زندگی من غذا یکم مساله ست، برای بقیه چیز دیگه‌ای. درکل فکر می‌کنم در طول روز اونقدر توجه و اراده مون می‌تونه محدود باشه که برای پایداری اون همت بلندمون تو چیزای بزرگ مثل درس و کار، باید موارد اضافه رو کم اهمیت‌تر کنیم. اصلاً گاهی اون بلندهمتی تو همه چی میخواد خودشو نشون بده :)) حتی تو اینکه مفیدترین غذای ممکن رو امروز بخورم. درحالیکه همون تلاش میتونست سر چیز دیگه‌ای صرف شه.

پاسخ:
می دونید دقیقا چیزی که من هم بهش رسیدم این بود که آدم های با موفقیت های مالی و اجتماعی عموما آدم‌های تک بعدی ای هستند که تمام تمرکزشونو روی کارشون گذاشتند. واقعا نمیشه تو همه چیز بلندهمت بود و باید یکی دو اولویت اول رو انتخاب کرد و باقی رو سپرد به روزگار و هر چه شد. در واقع باید زمینه بلندهمدتی‌ت رو انتخاب کنی، درسته.

امسال من برخلاف سال‌های قبل خیلی به انجام کارها پایبندتر و مفیدتر بودم. یعنی واقعاً تعجب می‌کردم چقدر زمان داشتم قبلا و حس می‌کردم وقت ندارم. تو جلسه تراپی هم باز می‌نالیدم البته از همین نرسیدن و نشدن و... . و خب اون می‌گفت هی بیشتر و بیشتر و بیشتر از خودت انتظار داری. درواقع همون کمال‌گرایی.

 کمال‌گرایی قبلاً اجازه نمی‌داد هیچ‌کاری کنم و الان باعث شده هر کاری می‌کنم حس کنم کمه. یعنی حس می‌کنم شاید واقعا داریم تلاشمونو می‌کنیم، صرفاً اونقدر دیدمون بزرگه که هر چه تلاش می‌کنیم رو نمی‌بینیم :-؟ به قول خودت اینکه اینقدر هی چیزهای بیشتری رو می‌خوایم از همون همت مون میاد. شاید طابق شرایط محیطی و تکنیک زمان و استراحت‌های به جاتر هم جواب رفع کردن این نارسایی‌ها باشه. 

یکم حرفام پراکنده شد. اما مثلاً من متوجه شدم اگه آخر هفته غذاهای هفته رو نیمه آماده کنم، در طول هفته دیگه هر روز دو سه بار ذهنم درگیر غذا خوردنم نمی‌شه. به جای اون میشه وقت رو گذاشت روی زبان خوندن مثلا یا حرف زدن باکیفیت تر با دوستام. حالا تو زندگی من غذا یکم مساله ست، برای بقیه چیز دیگه‌ای. درکل فکر می‌کنم در طول روز اونقدر توجه و اراده مون می‌تونه محدود باشه که برای پایداری اون همت بلندمون تو چیزای بزرگ مثل درس و کار، باید موارد اضافه رو کم اهمیت‌تر کنیم. اصلاً گاهی اون بلندهمتی تو همه چی میخواد خودشو نشون بده :)) حتی تو اینکه مفیدترین غذای ممکن رو امروز بخورم. درحالیکه همون تلاش میتونست سر چیز دیگه‌ای صرف شه.

امسال من برخلاف سال‌های قبل خیلی به انجام کارها پایبندتر و مفیدتر بودم. یعنی واقعاً تعجب می‌کردم چقدر زمان داشتم قبلا و حس می‌کردم وقت ندارم. تو جلسه تراپی هم باز می‌نالیدم البته از همین نرسیدن و نشدن و... . و خب اون می‌گفت هی بیشتر و بیشتر و بیشتر از خودت انتظار داری. درواقع همون کمال‌گرایی.

 کمال‌گرایی قبلاً اجازه نمی‌داد هیچ‌کاری کنم و الان باعث شده هر کاری می‌کنم حس کنم کمه. یعنی حس می‌کنم شاید واقعا داریم تلاشمونو می‌کنیم، صرفاً اونقدر دیدمون بزرگه که هر چه تلاش می‌کنیم رو نمی‌بینیم :-؟ به قول خودت اینکه اینقدر هی چیزهای بیشتری رو می‌خوایم از همون همت مون میاد. شاید طابق شرایط محیطی و تکنیک زمان و استراحت‌های به جاتر هم جواب رفع کردن این نارسایی‌ها باشه. 

یکم حرفام پراکنده شد. اما مثلاً من متوجه شدم اگه آخر هفته غذاهای هفته رو نیمه آماده کنم، در طول هفته دیگه هر روز دو سه بار ذهنم درگیر غذا خوردنم نمی‌شه. به جای اون میشه وقت رو گذاشت روی زبان خوندن مثلا یا حرف زدن باکیفیت تر با دوستام. حالا تو زندگی من غذا یکم مساله ست، برای بقیه چیز دیگه‌ای. درکل فکر می‌کنم در طول روز اونقدر توجه و اراده مون می‌تونه محدود باشه که برای پایداری اون همت بلندمون تو چیزای بزرگ مثل درس و کار، باید موارد اضافه رو کم اهمیت‌تر کنیم. اصلاً گاهی اون بلندهمتی تو همه چی میخواد خودشو نشون بده :)) حتی تو اینکه مفیدترین غذای ممکن رو امروز بخورم. درحالیکه همون تلاش میتونست سر چیز دیگه‌ای صرف شه.

  • دامنِ گلدار
  • حافظ یک‌مصرع داره با مفهوم مشابه: «فکر هرکس به قدر همت اوست» که شبیه اون نقل قول از گاندی است که به این مضمون که اگر امکان توانایی رو قایل باشیم اون قابلیت را در نهایت بدست می‌آوریم. 

    خیلی وقت‌ها مطالب شما دارای یک قطعیتی هست که من با پذیرفتنش راحت نیستم، احتمالا چون زاویه دید متفاوتی داریم، مثلا با اینکه میشه همیشه نسبت به قبل بلندهمت‌تر شد، اما چیزی به اسم همت بلند که یکباره دست‌یافتنی باشه وجود نداره به نظرم (اشاره به پاراگراف آخرتون)

    پاسخ:
    یا کوتاه‌همت‌تر.
    منظور من از استفاده از واژه‌ی بلند دقیقا برای همین طیف‌بندی‌ای هست که میگید. وگرنه همت ِ خالی رو می‌گفتم. موافقم که مثل همه خصوصیات دیگه یه رشته دراز هست که دو سر داره و هرکسی جایگاهی داره در این رشته بلند.

    البته گاهی هم قطعیت و اغراق برای توضیح مسائل مفیده. گاهی اختلافات آنقدر ناچیز هستند که در شکل واقعی قابل مشاهده نیست. باید بزرگ‌نمایی کرد، اما با خودآگاهی.
  • اسمارتیز :)
  • چقدر یادداشت درستی بود

    و باید اعتراف کنم من هم همینم... مشکلاتم رو به پای کمبود زمان یا برنامه‌ریزی ضعیف میذارم در حالی که بیشتر مشکلاتم چیزهای دیگه‌ایه

     

    و حتی همت نمیکنم‌ که رفعشون کنم... 

     

    ممنون از کوبوندن حقیقت تو صورت مخاطب‌هاتون دی:

    پاسخ:
    خواهش می‌کنم :)))

    من به همت بلند مبگم ادم باید برا خواسته‌هاش پررو باشه.

    یکی می گفت تصور کن هیچ‌کس تو جهان نمیخواد تو کار کنی! اما تو پاشو و کار کن! 

    پاسخ:
    با احترام، اگر چنین پاسخ متوهمانه‌ای جواب می‌داد، سیستم فعلی حاکم بر ایران هم به جایی می‌رسید.
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی