نفرت
پیش از این گفته بودم که فکر میکنم: باید تنها از چیزهایی که دوستشان داریم حرف بزنیم. اما حالا فکر میکنم ابراز تنفر هم گاهی لازم است. نه بیان تنفر از چیزهای پیشپا افتادهای که ابتذالشان بر همه روشن و مشخص است. که حرف زدن از آدمها و آثاری که ظاهر محترمی دارند و عموما به شکل تابوگونهای، خوب پنداشته میشوند.
مرز چالشبرانگیز اما آنجاست که ابراز تنفر ما، به آنچه که مورد تنفر واقع شده، بزرگی نبخشد. زیرا سمت دیگر نفرت، توجه است. آنچه که مورد توجه نباشد، مورد نفرت هم قرار نمیگیرد...
خب، شما از چه وبلاگها و وبلاگنویسانی متنفرید؟
- جمعه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۹، ۰۴:۲۸ ب.ظ
ممنون از واکنشت.
من متنفر نبودم ولی حس خیلی بد داشتم. یکی از دلایلی اینه که اگه اون وبلاگ عقاید خیلی خشک مذهبی یا خیلی انقلابی طور داشته باشه، نمیتونم بیشتر از چندتا فرسته ازش بخونم. مثال میزنم روشن شه: یکی نوشته بود که به بچه یاد داده از موسیقی بدش بیاد چون حرامه و حتی موسیقی برنامه خندوانه که پخش می شد بچه یاد میگرفت که بگه صدای اون رو خفه کن.
یا یکی روی خندیدن با نامحرم خیلی حساس بود و تو فضایی که اونا شوخی میکردن، اون داشت خودخوری میکرد و حرصش میگرفت.
البته این دومی به خودش ربط داره ها ولی خب گاهی چیزهایی از این دست رو دیگه بیشتر نمیتونم بخونم.
اسم این وبلاگها رو چون معروف نیستن و زیاد بهشون برنمیخورم یادم نیست.
ولی وبلاگهای معروف حتی اگه محتواشون هم جالب نباشه، سبک نگارششون خاصه یا به دل میشینه. واسه همین حس بد زیاد ندارم بهشون... مثل ویار تکلم که دیگه نمینویسه تو وب.
یادمه غمی نوشته بود باید سعی کنیم خودمون رو جای دیگران قرار بدیم که گستره همدلیمون با افراد مختلف بیشتر شه ولی خب همدلی با اینایی که نوشتم برام سخته و حس بد جاش رو گرفته؛ سعی میکنم رد شم.