دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

نفرت

جمعه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۹، ۰۴:۲۸ ب.ظ

پیش از این گفته بودم که فکر می‌کنم: باید تنها از چیزهایی که دوستشان داریم حرف بزنیم. اما حالا فکر می‌کنم ابراز تنفر هم گاهی لازم است. نه بیان تنفر از چیزهای پیش‌پا افتاده‌ای که ابتذالشان بر همه روشن و مشخص است. که حرف زدن از آدم‌ها و آثاری که ظاهر محترمی دارند و عموما به شکل تابوگونه‌ای، خوب پنداشته می‌شوند.

مرز چالش‌برانگیز اما آنجاست که ابراز تنفر ما، به آنچه که مورد تنفر واقع شده، بزرگی نبخشد. زیرا سمت دیگر نفرت، توجه است. آنچه که مورد توجه نباشد، مورد نفرت هم قرار نمی‌گیرد...

خب، شما از چه وبلاگ‌ها و وبلاگ‌نویسانی متنفرید؟

  • موافقین ۱۲ مخالفین ۰
  • جمعه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۹، ۰۴:۲۸ ب.ظ
  • Mohammad Mahdi ..

نظرات  (۹)

ممنون از واکنش‌ت.

من متنفر نبودم ولی حس خیلی بد داشتم. یکی از دلایلی اینه که اگه اون وبلاگ عقاید خیلی خشک مذهبی یا خیلی انقلابی طور داشته باشه، نمی‌تونم بیشتر از چندتا فرسته ازش بخونم. مثال می‌زنم روشن شه: یکی نوشته بود که به بچه یاد داده از موسیقی بدش بیاد چون حرامه و حتی موسیقی برنامه خندوانه که پخش می شد بچه یاد می‌گرفت که بگه صدای اون رو خفه کن.

یا یکی روی خندیدن با نامحرم خیلی حساس بود و تو فضایی که اونا شوخی می‌کردن، اون داشت خودخوری می‌کرد و حرصش می‌گرفت.

البته این دومی به خودش ربط داره ها ولی خب گاهی چیزهایی از این دست رو دیگه بیشتر نمی‌تونم بخونم.

اسم این وبلاگ‌ها رو چون معروف نیستن و زیاد بهشون برنمی‌خورم یادم نیست.

ولی وبلاگ‌های معروف حتی اگه محتواشون هم جالب نباشه، سبک نگارش‌شون خاصه یا به دل می‌شینه. واسه همین حس بد زیاد ندارم بهشون... مثل ویار تکلم که دیگه نمی‌نویسه تو وب.

 

یادمه غمی نوشته بود باید سعی کنیم خودمون رو جای دیگران قرار بدیم که گستره همدلی‌مون با افراد مختلف بیشتر شه ولی خب همدلی با اینایی که نوشتم برام سخته و حس بد جاش رو گرفته؛ سعی می‌کنم رد شم.

پاسخ:
من هم از ارزشی ها خوشم نمیاد.
نویسنده ویار تکلم هم آدم نادونی بود. از این هم متنفر بودم.

به نظر من نه همدلی خود خواسته مهم و درسته‌، نه نفرت خود خواسته...
ولی احساس واضح و واقعی‌ای که پدیدار می‌شه مهمه.

سلام. 

من هم وقتی از وبلاگی خوشم نیاد، جوری که حرص‌م رو در بیاره، صرفاً دیگه دنبال‌ش نمی‌کنم. البته گاهی هم دنبال‌شون می‌کنم که ببینم این فردی که باهاش مخالفم، چی ‌می‌گه و چطور فکر می‌کنه؛ تا جایی که روان‌م زیاد آسیب نبینه.

درضمن، من معمولاً دافعه دارم نسبت به کسایی که سؤالی می‌پرسن و نظر دیگران رو می‌خوان ولی نظر خودشون رو نمی‌نویسن :)) این گاهی باعث می‌شه آدم حس امنیت نداشته باشه از بیان نظرِ خودش: چرا خودش اول نگفت؟ اگه من بگم، کس دیگه‌ای هم می‌گه یا فقط خودم تنها می‌مونم؟ پشیمون نمی‌شم که بنویسم ولی اون ننویسه؟ شاید می‌خواد تو مطلب بعدی‌ش بنویسه... ولی مطمئن که نیستم، می‌نویسه؟

 نوشتن نظر خودمون به عنوان شروع‌کنندۀ بحث، یه دعوتِ خیلی اثرگذاره.

پاسخ:
سلام. تا حدودی با شما موافقم...هرچند خودم بی پرواتر از اون هم که منتظر دیگران بمونم. چیزی که برای من جالب بود این همه فلسفه بافی و حاشیه رفتن و دریغ از یک جواب واضح بین تمام کامنت ها بود :)))

من از وبلاگ‌های خرمالوی سیاه، هیولای درون، دلستون، تلخ همچون چای سرد، نیمه سیب سقراطی و ....خیلی از وبلاگ های دیگه که یادم نیست متنفر بودم...

به نظر من عشق قشنگه،، تنفر هم.. فقط باید با نگاه نو و تازه ای دیدش..

تنفر توی من مقطعی شده،، چون مطمئنم که من نمیتونم از چیزی متنفر بشم که قبلش در خودم نباشه،، زود میرم سر اینکه،، فلان صفت که در دیگری تنفر من رو  برانگیخته،، چقدر و کجای منه.. این قشنگی تنفره.. منو با خودم آشناتر میکنه.. سیاهی های وجودمون رو دست کم نگیریم.. همه مون متنفر میشیم..

  • منتظر اتفاقات خوب (حورا)
  • تنفر از یک وبلاگ برام پیش نیومده! تنفر خیلی سنگینه آخه! بعضی وبلاگ ها شاید باشن که خوشم نیاد ازشون و طبعا دنبالشون نمیکنم.

    من فکر نمی‌کنم تنفر صرفا به خاطر مواجهه پی‌در‌پی با موضوعی خاص باشه اما! بعضی از کارها و رفتار ها هستند که ذاتا کارهای نفرت‌انگیزی هستن و دور شدن از اون‌ها میزان نفرت‌برانگیز بودنشون رو کم نمی‌کنه.

    پاسخ:
    آره اینم درسته...

    ازونجایی که میدونم خیلی ها تو بیان از وبلاگم یا شاید خودم و شخصیتم متنفرن جمع بندیش میکنم:

    1.صمیمی نیست 2.رک جواب میده 3.خیلی مغروره و بقیه وبلاگا رو نمیخونه و نظری براشون نمیزاره و خودپسنده 4.فکر میکنه نوشته هاش خیلی خفنه

    و چیزهایی ازین دست.که البته هیچکدومش درست نیست.ولی من به شخصه وبلاگایی که از محتواشون خوشم نیاد رو دنبال نمیکنم که الکی حرص نخورم. و به کسایی هم که از من خوششون نیاد همین توصیه رو میکنم.چون فضای وبلاگنویسی جوری نیست که بتونیم از روی دست نوشته های یک نویسنده کل شخصیتش رو قضاوت کنیم.من اکثرا داستان مینویسم تو وبلاگم و روزمره هام.گاهیم راجع به یک موضوع آزادنویسی میکنم.شرط میبندم کسی که من رو تو دنیای واقعی دیده باشه هیچوقت همچین حرفیو نمیزنه.

    و اون وبلاگایی که دائما از اخبار و پیش آمدای هر روز مینویسن و اظهار نظر میکنن یا یک تئوری ایده عقیده نظر یا حکمی رو برمیدارن و ازش مینویسن رو دنبال نمیکنم.کلا چون از اخبار خوشم نمیاد اینجور مطالب رو دنبال نمیکنم.

    من می‌پرسم : آیا ابراز تنفر باعث گسترش نفرت می‌شود و بخشی از توجه ما رو به خود اختصاص می‌دهد؟

    پاسخ:
    آره...ولی لزوما بد نیست.

    الان دیگه برام مهم نیست ولی قبلا از وبلاگ‌‌نویس‌های پرمدعا و کم‌ظرفیتی که به غایت معمولی می‌نوشتن و حرف‌های دسته چندم و اینستاگرامی یا با اعتماد به نفس اشتباه می‌زدن و گاهی هم خیلی لوس بودن، اما صرفا به‌خاطر سابقه یا پیوندهایی که خورده بودن پستشون مورد تایید بلاگرها قرار می‌گرفت متعجب می‌شدم و بدم میومد.

    تنفر از یک وبلاگ باید چیز عجیبی باشه.

    به شخصه وقتی برام تنفر پیش می‌یاد که چیزی مدام اذیتم کنه، و خوب اگه از وبلاگی خوشم نیاد نمی‌خونمش و نمی‌تونه مدام اذیتم کنه.

    پاسخ:
    به نکته خوبی اشاره کردی...تنفر شاید به خاطر حس بد مدام باشه...که قاعدتا می تونی اون تداوم رو قطع کنی...من شاید به اشتباه حس بد و تنفر رو یکی کرده باشم...

    در مورد وبلاگ نویسی هم گاهی به خاطر پیوندهای روزانه تقریبا ناخواسته به وبلاگ هایی وارد میشی که مستقیما انتخاب خودت نبوده. می‌تونه منجر به اون حس بد مدوام بشه گاهی...
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی