دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

بیرون از روابط انسانی‌ام

يكشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۸، ۰۹:۰۹ ب.ظ

دلم می‌خواهد حرف بزنم یا بنویسم، اما تا شروع می‌کنم حوصله خودش را خیزکشان و شیرجه‌زنان از طبقه‌ی پنجم‌ام به بیرون پرت می‌کند. مشکل از کجاست؟ شرایط زندگی‌ام؟ تصورم از خودم؟ تکراری دانستن محتوا یا شیوا ندانستن نثر نوشته‌ها و راحت نبودنم با کلمات؟ هرچه که هست صدها پیش‌نویس روی دستم گذاشته، تشکیل شده تنها از یک یا چند کلمه که فقط برای خودم دارای معنی هستند. نیاز به ارتباط برقرار کردن دارم اما ارتباط را اتلاف‌گر بزرگ زمان می‌بینم. روز به روز به تعداد تناقض‌ها افزوده و از تعداد جواب‌های قطعی کاسته می‌شود. شبیه همیشه، بیرون از روابط انسانی‌ام.

  • موافقین ۱۰ مخالفین ۰
  • يكشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۸، ۰۹:۰۹ ب.ظ
  • Mohammad Mahdi ..

نظرات  (۳)

  • اینجانب هشتگ
  • تنهایی خوب و بعد از مدتی از خیلی از حس ها که شاید فکر کنیم منفیه دورمون میکنه. یادمه تو یه قسمت از سیت کام himym لیلی و مارشال از دوستانشون دورتر شدن و خواستن فقط در مورد مسعله هایی باهاشون حرف بزنن که اهمیتشون از 8 بالاتر باشه!!!

     

    توی دور شدن از همه، خیلی طعم ها رو از دست میدیم. من هنوز نوشته تنهایی درخشان رو نخوندم ولی حس می کنم هر چقدر هم دوستان گزینش شده خوب در کنارمون داشته باشیم اگر هیچ از دست دادن و بی اعتمادی رو حس نکنیم، تنهایی درخشان رو چیزی جز رویداد روتینگ زندگی نمیبینیم..

    سلام

    این پست رو خوندم

    کامنت دایناسور و جواب شما رو هم؛

    گفتید تنهایی درخشان ملزوماتی داره که نادیده گرفته میشه؛ بهش فکر کردم و بهتر دیدم از شما هم جویا بشم ملزوماتش رو

    پاسخ:
    اگه بخوام به طور کلی بگم قرار دادن‌ خود در شرایطیه که سختی برات بی‌مفهوم باشه. نمونه عینی‌ش رو شاید بتونیم در شکل زندگی رونالدو ببینیم. شاید شنیده باشید که خودش رو همراه خانواده ش در جزیره شخصی ش قرنطینه کرده. این شکلی از قدرته که به این رفاه اقتصادی برسی و این قدرت برات پیش نیازهای فراهم شدن آرامش و سلامتی و شادی رو به همراه خواهد داشت. حتی در بدترین شرایط جهان.

    البته رفاه اقتصادی فقط یکی از اون ملزوماته....خیلی از توانایی ها و مهارت ها و دستاوردهای دیگه هم پیش نیاز اون تنهایی درخشان هستند. (مثلا اینکه با داشتن ثروت و قدرت آمادگی روانی و فلسفی لازم برای خوشبخت بودنو داشته باشی.) تقریبا هر چیزی که تو رو در موضع قدرت یا آسودگی یا بی نیازی قرار بده. انتخاب از بین این سه تا مشخص کننده سبک زندگیه.
  • -دایناسو ر-
  •  من این تنهایی رو انتخاب کردم و دور و برم خالی از آدمه، همیشه این جمله‌ها با این مضمون که با کسایی دوست باش که ارزششو دارن و دور و بر خودتو از آدم‌های الکی پر نکن و امثالش رو سرلوحه قرار دادم. حالا تو برهوت تنهایی خودمم. یه جمله یه بار تو یکی از پست‌ها گفته بودی "تنهایی درخشان، تنهایی‌ای که خودت برای خودت کافی هستی" انگار خودم برای خودم کافی نیستم. شاید اثرات حس و حال غمگینی‌های امسال هم باشه. نیاز به روابط، نیاز به بودن توی جمع، نیاز به اتلاف وقت با دیگران، حتی نیاز به ماجراهای عاشقانه ( و نه عشق). به چیزهایی که این سال‌ها برای خودم زمزمه می‌کردم تردید کردم. آیا این انتخاب راه درستی بود؟ شاید حفظ تعادل راه بهتری می‌بود. 

     راستش الان دیگه با این که احساس نیاز هست، حوصله‌ی آدم‌ها رو هم چندان ندارم. حرف زدن‌هاشون از جزئیات زندگی خودشون و چرندیاتی که می‌گن. گاهی واقعا نمی‌دونم باید چی در جواب حرف‌هاشون بدم، یا باید تو اون لحظه چی بگم.  ولی دارم سعی می‌کنم با آدم‌ها ارتباط برقرار کنم و همه چیز هم‌چنان زیر سایه تناقض‌ها و ابهامات فرو رفته؛ جوابی نیست. 

     

    + چرا این‌ها رو نوشتم؟ به نظر، این‌ها رو نه برای شما، که برای خودم نوشتم، ولی به هر حال، به قول شما ( نقل به مضمون) "‌کمتر چیزی به اندازه یه کامنت شبیه این کامنت زشته" :) 

    + چیزی که نوشتین، حس و حالتون و... قابل درکه، ولی  ما منتظر پست‌های بعدی‌تون هستیم. (حتی اگه برامون نامفهوم باشن، شیوا نباشن و...)  

    پاسخ:
    به نظرم‌ کلماتی که انتخاب میشن خیلی خوب می‌تونند موید حال ما باشند. مثلا شما برای توصیف تنهایی از ترکیب برهوت تنهایی استفاده کردید که بار منفی داره. یا جای دیگه گفتید که دنبال ماجرای عاشقانه می‌گردید ( نه عشق)...از این انتخاب دقیق واژه ها و مفاهیم خیلی خوشم‌ اومد. معلومه که خیلی دقیق به حال خودتون‌ دقت میکنید و به اصطلاح خودآگاه هستید. به نظرم این ویژگی در پیدا کردن مسیر خیلی کمکتون می‌کنه.

    و‌ اما در مورد تنهایی‌..به نظرم بالغانه ترین نگاه تفکیک این موضوع در ابعاد مختلف زندگیه. مثلا من به یقین رسیدم‌ که برای موفقیت در بخش اقتصادی زندگیم نیاز به ارتباط با دیگران دارم...و قطعا نمیشه فقط با نگاه منفعت طلبانه دیگران رو به سمت خودت جلب کنی. نیاز داری که‌واقعا و از ته وجود با آدم‌ها ارتباط برقرار کنی. هرچند اون روابط در اعماق ذهنت برات مطلوب نباشه...اما واقعا مجبوری!

    از طرفی رضایت درونی هم برای یک آدم بالغ اهمیت داره. پس تلاش میکنه ارتباط های معنادار و عمیقی ایجاد کنه تا از این طریق به نیازهای وجودیش هم پاسخ بده.

    اما میدونید چی از یک آدم یک موجود تقریبا کامل می سازه؟ همون تنهایی درخشان. تنهایی درخشان به من میگه که تنها تلاش برای ایجاد روابط معنادار و عمیق کافیه و اصلا مهم نیست که نتیجه این تلاش می باشه. این تنهایی درخشان خاصیت‌های دیکه ای هم داره. یکیش اینکه از فوبیای از دست دادن عزیزترین‌هات خلاصت می‌کنه.

    و اما در مورد حرف شما در مورد کافی نبودن برای خود. کاملا درسته. به نظرم شرایط کاملا بر اینکه ما بفهمیم برای خودمون کافی هستیم یا نه تاثیر گذاره.

    مثلا خود من در شرایط عادی زندگیم کاملا برای خودم کافی بودم. اما در شرایط فعلی زندگیم چنین حسی ندارم. دقیقا مثل شما نیاز به حواس پرتی دارم‌.‌‌ گاهی این‌حواس پرتی بین مردم اتفاق می‌افته. گاهی با پناه بردن به چیزهای دیگه.

    اما حالا فکر میکنم شرایط سخت محک داشتن یا نداشتن تنهایی درخشانه. حالا فکر میکنم تنهایی درخشان ملزوماتی داره که نادیده گرفته میشه.
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی