جایی برای رفتن...
چهارشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۷، ۱۱:۳۸ ق.ظ
جایی برای رفتن باید -وجود داشته- باشد
وقتی که نمی توانی بخوابی
یا از مست کردن خسته ای
و از علف دیگر کاری ساخته نیست
و منظورم، رفتن...
به حشیش یا کوکائین نیست.
منظورم رفتن به جایی فراتر از مرگ است
که انتظار می کشد
یا به عشقی که دیگر در کار نیست.
جایی برای رفتن باید -وجود داشته- باشد
وقتی که نمی توانی بخوابی
به غیر از یک تلویزیون یا یک فیلم
یا خریدن یک روزنامه
یا خواندن یک رمان
نداشتن چنین جایی برای رفتن است که
آدمها را به دیوانه خانه
و خودکشی می کشاند.
حدس من اینست که بیشتر آدمها
وقتی جایی برای رفتن ندارند
به جایی یا به چیزی می روند که به سختی ارضایشان می کند
و این سنت،
به باریکی جایی که بتوانند -حتی بی امید- ادامه بدهند
سمباده می زندشان..
آن چهره هایی که هر روز توی خیابان می بینی
کاملا بی امید خلق نشدند
با آنها مهربان باش
مثل تو...
آنها فرار نکرده اند.
{ چارلز بوکوفسکی }
+ترجمه: علی سخاوتی
- چهارشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۷، ۱۱:۳۸ ق.ظ