وقتی طناز نیستی...
درست نمیدانم کی و کجا اما یک زمانی دیگر پذیرفتم که آدم بامزه ای نیستم..در نتیجه؟ دست از شوخی کردن با آدمها و موقعیت های اطرافم برداشتم. و خب نه تنها این شوخی نکردن و تیکه نینداختن و بامزه بازی در آوردن های من به هیچ جای دنیا برنخورد که به نظرم، هم خودم و هم دیگران با کلماتی کمتر زندگی آسوده تری در پیش گرفتیم.
جدا از طنز موقعیت، فکر میکنم بهترین و خلاقانه ترین شوخی های تکرار شونده هم تاریخ مصرفی دارند چه برسد به این تیکه کلام های نازل سریال های تلویزیونی ایران و خوش مزه بازی های اینستاگرامی که دور و برمان را گرفته. دارم از جملاتی شبیه "پلیس فتا حواسش به همه چیز هست" حرف میزنم... آن عبارت های تاریخ گذشته که شاید از همان اول هم خیلی بامزه نبودند و نیستند دیگر قطعاً!
شوخی کردن یا طنز نوشتن وقتی آن شیرینی ذاتی در وجودت نباشد چیزی شبیه آواز خواندن شهرام شب پره یا گرداندن الاغ توسط علیرضا خمسه دور استودیو خندوانه است. بله. شاید خودمان هیچوقت متوجه اش نشویم اما..همین قدر فضاحت بار.
- دوشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۲:۲۳ ب.ظ