حسادت
سه شنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۲۶ ب.ظ
همهی ما گاهی ممکن است غرق رشک و حسادت شویم. این احساسات ناخوشایند زمانی رخ میدهند که خوشبختی دیگران را میبینیم و به جای خوشحالی، از آن ناراحت میشویم؛ در حقیقت آنچه آنها دارند را میخواهیم.
ذهن در مقام مقایسه و قضاوت، بسیار سریعتر از آنکه متوجه شویم عمل میکند. ما شغل، شریک زندگی، ماشین، خانه، درآمد، ظاهر، هوش و شخصیت افراد دیگر را میبینیم (میشنویم یا تصویرسازی میکنیم) و ذهنمان این اطلاعات را با آنچه داریم مقایسه و رای صادر میکند:
«به اندازه کافی خوب نیستیم!»
و سپس احساس کمبود، بیانصافی و از دست دادن را تجربه میکنیم. ذهنمان به ما میگوید: «آنچه دارم به اندازه کافی خوب نیست. من به کیفیتی برتر و بیشتر از این نیاز دارم؛ باید هر آنچه آنها دارند را داشته باشم!»
نوع دیگری از حسادت، حسادت سلطهجو ست که میتوانیم آنرا همسر حسودی بدانیم که از وقت گذرانی شریک زندگیاش با دیگران مضطرب، خشمگین و شکاک میشود.
در مورد شریک زندگی حسود، معمولا دو نسخه از «به اندازه کافی خوب نیست» وجود دارد.
نسخهی اول: «من به اندازه کافی خوب نیستم و شریک زندگیام با گذراندن وقت با دیگران متوجه بهتر بودن آنها نسبت به من خواهد شد.»
نسخهی دوم: «شریک زندگیام به اندازه کافی نجیب / قابل اعتماد / وفادار / و صادق نیست، پس نهایتا مرا ترک خواهد کرد یا فریبم خواهد داد.»
معمولا نسخهی اول «من به اندازه کافی خوب نیستم» باوری دیرینه در ذهن فرد است که خود به نسخهی دوم ربط پیدا میکند.
در عمقِ وجودیِ حسودی و حسادت، میتوان هستهی ترس را یافت. این ترس میتواند انواع مختلفی به خود بگیرد: ترس از فقدان، ترس از دست دادن مادیات، ترس از ناکامی، ترس از خواستنی نبودن، ترس از طرد شدن بخاطر برآورده نکردن نیازهای دیگران، ترس از دست دادن یا دریافت نکردن آنچه خود را مستحقش میدانید و مواردی از این قبیل را شامل میشود.
ایدهی محتوایی تمام این ترسها، به جمله «به اندازه کافی خوب نیست» ربط پیدا میکند. بنابراین زمانی که با حسادت و سلطهجویی در کشمکش هستیم، اولین گامی که باید برداشته شود، شناسایی داستان «به اندازه کافی خوب نیست» است.
از خودتان بپرسید: «ذهن من دارد به من میگوید که چه چیزی به اندازه کافی خوب نیست؟! بدن من، ذهن من، زندگی من، دستاوردهای من، شغل من، درآمد من، فرزندان من یا همسر من؟!»
+سیلی واقعیت | دکتر راس هریس | 328 ص
ایدهی محتوایی تمام این ترسها، به جمله «به اندازه کافی خوب نیست» ربط پیدا میکند. بنابراین زمانی که با حسادت و سلطهجویی در کشمکش هستیم، اولین گامی که باید برداشته شود، شناسایی داستان «به اندازه کافی خوب نیست» است.
از خودتان بپرسید: «ذهن من دارد به من میگوید که چه چیزی به اندازه کافی خوب نیست؟! بدن من، ذهن من، زندگی من، دستاوردهای من، شغل من، درآمد من، فرزندان من یا همسر من؟!»
+سیلی واقعیت | دکتر راس هریس | 328 ص
چقدر جالب؛ چند روز بود داشتم به موضوعاتی در این حیطه فکر میکردم و خوشحال شدم از خوندن پست شما.
بیشتر به این فکر میکردم وقتی ته دلمون خاطرجمعی این رو داریم که من که به اندازه لازم خوبم یعنی باید مرزهای ارتباط با دیگران رو برای آدم روبه رومون کاملا باز بگذاریم؟