چقدر نیاز داشتم که ببینمش....
توی فیلم Wonder پرده ها عوض میشه. تو از اول فیلم فقط میبینی که میراندا دوست صمیمی و چندساله ی ویا براش قیافه میگیره و جوابشو نمیده و یهو پشت پا زده به دوستی چند ساله شون. شخصیت و رفتاری که تمام و کمال زیر سواله.
بعد پرده ها عوض میشه و قصه رو از زاویه دید میراندا به تصویر میکشه. اونوقته که دیگه آدم بده نیست و حتی میتونی باهاش احساس همدردی کنی. همین قصه برای جک هم تکرار میشه.
میدونید؟ تو زندگی واقعی هیچ دوربینی نیست که ما رو ببره تو ذهن و دل و زندگی و موقعیتِ آدمای دیگه. هیچ زاویه ی دید دیگه ای جز اونی که بهمون نمایش میدن وجود نداره. ولی یادمون بمونه، بیاید که یادمون بمونه، همه ی چیزی که ما میبینیم، همه ی چیزی نیست که وجود داره. و هر آدمی هرجایی که هست و هررفتاری که تو لحظه داره، یه قصه ای پشتشه. یادمون بمونه که ما از بیشتر قصه های هم بی خبریم. همین.
+نازنین هاتفی
- جمعه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۶، ۰۴:۰۸ ب.ظ