و این سرنوشت فرد را تعیین میکند...
[مقدمه: 1- آمیزش اجتماعی]
توجه روانپزشکی اجتماعی به این است که در جریان عادی رشد، از وقتی که نوزاد از مادرش جدا میشود چه اتفاقی می افتد. تمام آنچه را که تا پیش از این بیان شد میتوان تنها در یک عبارت مصطلح خلاصه کرد: "اگر نوازش نشوی، روانت نابود میشود!"
بنابراین بعد از آن که دوران صمیمیت دامان مادر به پایان رسید، فرد در بقیه عمر هر روز با این معما رو به رو میشود که دست تقدیر چه شاخی سر راهش سبز خواهد کرد. یک شاخ عبارت است از نیروهای اجتماعی و روانشناختی و زیستی که مدام سد ادامه صمیمیت جسمانی به سبک دوران نوزادی میشود و شاخ دیگر تلاش مداوم اوست برای کسب مجدد آن صمیمیت.
در بسیاری از موارد فرد سازگاری نشان میدهد و یادمیگیرد تا با کمترین نوازش، حتی از نوع نمادین آن خود را راضی کند، تا جایی که گاهی حتی مشاهده یک سر تکان دادن در تایید کارهای او و به رسمیت شناختن موجودیتش، برایش کافی ست - اگر چه آرزوی اولیه او برای صمیمیت جسماتنی به همان میزان باقی مانده است.
در واقع گرسنگی محرک ایام نوزادی تا حدی تبدیل به گرسنگی "به رسمیت شناخته شدن" میگردد. با افزایش یافتن پیچیدگی های این سازش، شخص در تلاش برای به رسمیت شناخته شدن منفردتر میشود، و همین نشانه هاست که به آمیزش اجتماعی تنوع میبخشد و سرنوشت فرد را تعیین میکند.
یک هنرپیشه سینما ممکن است نیاز داشته باشد در هفته صدها تشویق و نوازش از دوستداران گمنام و غیرقابل شناسایی اش دریافت کند تا مغزش نپکد، درحالیکه سلامت جسمی و روانی یک دانشمند احتمالا تنها مستلزم دستی ست که استادی سرشناس سالی یک بار محض تشویق به پشتش بنوازد!
+بازی ها ( روانشناسی روابط انسانی) | اریک برن | اسماعیل فصیح
- شنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۶، ۰۱:۲۹ ب.ظ
خیلی خوبه که به نیازهای روانمون اشراف داشته باشیم و خودمون رو درک کنیم
اما به نظرم حتی برای هنرپیشه ( مثال از شخصی که تشویق و تحسین زیادی دربافت میکنه) ای که فرمودین نوازش یکنواختی از جامعه و محیطش دریافت نمیکنه در همه ی ایام کارش.
پس چه طور در موعدی که تحسین نمیشه خودش رو قوی نگه داره؟ یه دانشمند در موعد شکست های پی در پی؛ اصلا یه فرد معمولی در چنین موقعیتی باید چه کاری انجام بده؟