یادمه یه دکتری میگفت در بروز یا کنترل یک رفتار این تمایل به نداشتن نیست که باعث انجام دادن یا ندادن یه رفتار میشه ..این اندیشیدن ب ارزش آن کار هستش اندیشیدن ب آینده و نتیجه آن رفتار... اندیشیدن ب خودمان به کسی ک هستیم ، (وبه کسی که زنده ایم تا بشویم )است که جلوی مارا میگیرد
اینکه من فردی مسول با اراده هستم نسبت ب قوانین فردی خودم یا من از خوش گذرانی ،لذت بردن در لحطه و پیروی از خواسته های دلم هویت میگیرم ! از هرکدام ک هویت بگیرم بابت ان هزینه هواهم داد!
پاسخ:
میدونی گاهی هزینه هایی که بابت منفعل بودن قراره بدی رو هم میدونی ولی باز کاری نمیکنی..
البته حس میکنم که وقتی خونه نیستم و خوابگاهم یجورایی خیلی بهترم ... همون قضیه والدین کنترل گر که خانم سروری بهش اشاره کردند بنظرم وجود داره. البته بستگی به شخصیت خود فرد هم داره. بعضی ها کلا با کنترل شدن میانه ی بهتری دارند!
پاسخ:
آره منم دیدم کنترل گرو از والدین به دوست، استاد یا همسر تغییر میدن!
نوشته بود تا یه سنی وقتی ویژگی های خوب ما برای پاسخ دادن به مطالبات والدین کنترلگر هست از یه جایی به بعد ازین روند مثبت هر چند باعث پیشرفتمون بشه خسته میشیم و عصیان میکنیم و برای اینکه نشون بدیم والد کنترلگر دیگه نمیتونه ما رو کنترل کنه حتی کارهایی که مطمئنیم درسته انجام نمیدیم؛ رخوت و سستی و بی خیالی ما رو اداره میکنه بعد نوشته بود دوری از والد کنترلگر این حس رو تغییر میده مثلا پیشنهاد داده بود یه شهر دیگه ادامه تحصیل بدیم تا انگیزه و عزت نفستون برگرده و ...
پاسخ:
به نظرم این والد کنترلگر میتونه حتی جامعه هم باشه.. این راهی که گفته برای پدر و مادر کنترلگر و برای افزایش عزت نفس جواب میده..بسته به نوع کنترلگر جوابا فرق میکنه..