توضیح دادن ندارد
راستش فکر میکنم وقتی آدمها شروع به توضیح دادن خودشان، کارهایشان، انتخابهایشان و... میکنند، این یعنی به خودشان، کارهایشان، انتخابهایشان و... اعتماد ندارند! یعنی با انتخاب هایی که انجام داده اند کامل نیستند و خودشان هم حس میکنند یک جای ماجرا میلنگد.
اما به جای عیب یابی شروع میکنند به بلند بلند توجیه کردن خودشان. شاید اشتباه فکر میکنم اما وقتی به کاری که میکنیم اعتقاد داریم، انقدر آن را توی بوق نمیکنیم. اگر فکر میکنیم روشنفکری، اندیشمندی، چیزی هستیم، اگر فکر میکنیم کار درستی کردهایم که مثلا ازدواج کردهایم یا ازدواج نکردهایم، رابطهای را خواستهایم یا نخواستهایم، در ایران زندگی میکنیم یا نمیکنیم و... هیچکدامشان توی بوق کردن ندارد! واقعا ندارد اگر واقعا روشنفکریم مثلاً. یا از انتخابمان خوشحالیم. یا واقعا حالمان از «کوچهها و خیابانهای آشغال و کثافت تهران و ایران و مردم سبکمغزی که زندگی کردن در آن را انتخاب کردهاند» به هم میخورد و از زندگی مدرن جهان اولیمان راضی هستیم.
راستش همیشه فکر کردهام درست وقتی که شروع به توضیح دادن دربارهی انتخابهایمان میکنیم، یعنی بهشان شک داریم. شبیه وقتی که یک نفر در یک مهمانی از ما میپرسد:« چرا این پیراهن را پوشیدی؟» و ما شروع میکنیم به توجیه کردن. در حالیکه جواب خیلی ساده است:«پوشیدمش، چون دوستش دارم. چرا میپرسی؟» یا ساده تر، فقط لبخند میزنیم و حتی نیازی به توضیح انتخابمان نبینیم. فکر میکنم به جای توجیه تصمیمی که متوجه شده ایم آنطور که فکر میکردیم نبوده، باید ببینیم کجای کار میلنگد، بعد تغییرش دهیم یا با شرایط و نتایج حاصل از آن کنار بیاییم. این شکلی به بقیه و مهم تر از آن خودمان احترام گذاشتهایم. هووم؟
- سه شنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۶، ۰۳:۳۳ ب.ظ